به تکرار، عبارت «جامعه ی معدنی» را به جای «جامعه ی مدنی»، شنیده ایم، اما این هر دو، به یک معنی به کار رفته اند. تلفظ نادرست گوینده گان، شنونده گان افغان را متوجه کرده  هنوز چیزی به نام جامعه ی مدنی، شکل نگرفته است. هرچند استفاده ی غیر قانونی از معادن افغانستان، نوعی از جامعه ی تبهکاران را معرفی می کند، اما آنان به عنوان یک نهاد رسمی، ثبت وزارت عدلیه ی افغانستان نیستند.  

در سالیان دیموکراسی توریدی، کوشش های گویا ابتکاری، اخبار زیادی دارند. از دختر «زره پوش» تا «شوی شار»، مبتکران جامعه ی معدنی، ادعا کردند تاریخ مدنی افغانستان را آفریده اند. در حالی که اکثر پروژه های عمرانی، یک بار مصرف شدند، مصرف فرهنگ های معدنی به حد اکسپایر (تاریخ گذشته) رسیده است. 

 راه اندازی برنامه هایی که در تمام آن ها آز اقتصادی نهفته بود، حتی دخترک خوش سیمایی را تشویق می کند که با فراموش کردن خودش، کمپاین «نامم کجاست!»، راه بیاندازد. چند گزارش تصویری، صوتی و طباعتی با تمرکز به رشیق بودند (خوش قد و قامت)، جوانان زیادی را امیدوار ساخته بود که اگر خدا بخواهد از طریق حمایت های مجازی، صاحب یک همسر یا چه می دانم دوست دختر زیبا شوند.   

در معدنیت سالیان اخیر، مهمترین ساخت و ساز محکم و در حال انکشاف، رشد موانع سمنتی است. تقریباً اکثر دوایر دولتی، خصوصی، خانه ها و جایداد های موتلفان داخلی و خارجی حکومت، زورمندان، جنگسالاران و تنظیمیان با میلیون ها تن سمنت، اگر بی انصاف نباشیم، آن عمرانات محکم معدنیت اخیر را تایید می کنند که بنا های مدنی اش با نوعیت یک بار مصرف و مقطعه یی، ما را به یاد افغانستان زمان جنگ می اندازد. 

 با تخریب پروژه های نوساز و بازسازی، قواره ی داغان شده های قبلی، بار دیگر ما را با حقیقت کشوری مواجه می کند که مانند چهره ی چروک خورده، فقط از مزیت آرایش صورت، تغییر کرده بود.  

فعالیت های دنیای مجازی مبتکران معدنی که با کل صورت های سکسی از خارج برودکاست می شوند، به ویژه جوانان مجرد ما را ناراحت می کند که ای وای! مرغ از قفس پرید. رای را کی داد، شفتالوی رسیده را کی می خورد! به هر حال، استفاده ی فرهنگی نیز به گونه ای خلای روانی را پُر می کند. جوانان ما صبوری پیشه کرده اند که با وقایه و جلوگیری از امراض دست اندازی، حداقل تصاویر را از دست ندهند.  

آن چه در بالا مذکور شد، صورت معدنی وقایع بود. حالا نوبت به صورت سیاسی وقایع می رسد. در این روایت، فعالان معدنی در روز های 8، 18 و روز های دیگری که با مرگ و کشتار تنظیمیان رسمی خواهند شد، دور از چشمان طالبان و داعش، برنامه های قدرت راه اندازی می کنند. آنان از تفنچگه هایی نیز استفاده می کنند که بار ها در فلم های خودشان، شاید از ترس طالبان یا داعش، مرمی تیر نکرده اند. این طیف فعال که از ولگردی و بی کاری فعال معدنی شده اند، در این اواخر وارد فاز دیگری می شوند که شاید بگوییم به گونه ای روایت رونق فرهنگی باشد. فرقی نمی کند که اعمال و کردار آنان، چه را منعکس می کند.  

با تصاویری که ما شاهد بودیم، در نخست این تصور به میان آمد که شاید مکتب های جدید نقاشی یا عکاسی شکل گرفته اند. تعدادی از فعالان معدنی خر-آسانی یا پارسی دنبال توجیه افتادند که حرکات موزون واقع شده، ملهم از مکتب های بزرگ نقاشی، از وانگوگ یا تابلوی لبخند ژوکوند، متاثر بوده اند.  

پس از آن که سر و کله ی فعالان معدنی از شبکه های اجتماعی خارجی بیرون شدند، فکر کردیم بهتر است تعصب را کنار بگذاریم و ببینیم که تعدادی از جوانان این کشور که اگر اهل مطالعه، سواد و فرهنگ بودند، حالا در ردیف نخبه گان خدمت می کردند، چرا به اعمالی رو آورده اند که نیازمند تاویل می باشند.  

من، آدم منفی باف نیستم و نه از این جماعت، خوشم می آید. با تماشای حرکات موزون جوانان ما، در نخست فکر کردم می شود برای زحمات آنان، مارکیت یافت؟ چند هفته زحمت کشیدم تا اگر در دنیای مود و فیشن یا مودلینگ غربی، کاری برای آنان پیدا شود. ظاهراً محیط خارج نیز دچار افتضاح شده بود.  

معادله ی چند مجهوله ی «شوی شار»، بسیار غافلگیر کننده بود. پیدا شدن سر و کله ی فرهنگ شر و فساد در اروپا، ناراحت کننده است. اگر مردم آن جا بدانند که «پلنگی پوشان» افغانستان، بقایای ارتجاع سقوی شمرده می شوند، در نخست آن جوانان بی گناه و بی طرف را دیپورت خواهند کرد که از شر و فساد افغانستان، فرار کرده اند.  

حالا که حس میان سالی دارم، دیدگاه رو به پایین نیز پیدا کرده ام. احساس می کنم نصیحت پدرانه، مال بزرگ سالان است. در این دیدگاه، نگرانی دایم وجود دارد. با خود گفتم این همه جوان و انرژی مصرف می شوند، اما به جای هیچ مفادی، تعجب حرکات موزون آنان، به یک بیماری دیگر فکری مبدل می شود.  

هموطنان زیادی کوشیده اند معمای حرکات موزون جوانان ما را دریابند، اما هیچ کدام به پاسخ قناعت بخش نرسیده اند. زحمات جوانان ما تعابیر مختلف یافته اند. بعضی آن ها را ناشی از فقر فرهنگی، بعضی تاثیر مستقیم فرهنگ های خر-آسانی و پارسی شمرده اند و تعداد دیگر به اعجاز معدنی نیز رسیده اند؛ اما به نظر من، در زمینه ای که جنگ، فقر، ناامنی، بی کاری و بی سوادی ریکارد دارند، حرکات موزون جوانان ما، گونه ای از اعتراض معدنی می توانند باشند. آنان با حرکاتی که به نمایش گذاشته اند، زنده گی فلاکت زده ی مردم را تمثیل می کنند.  

در تصویری که معلوم می شود یک سلفی پس از حمام است، زیرپوش ها و اندام های برهنه با کارد هایی که دیده می شوند، می تواند تعبیر افرادی باشد که به حملات انتحاری رو خواهند آورد؛ هرچند کسی که آن را در فیس بوک پُست کرده، مدعی است که در حال خواندن سرود ملی خراسان استند! 

در یک تصویر دیگر، سه جوان پا برهنه، یکی با پکول و تسبیحی در گردن، شاید با تصوف افغانی رابطه داشته باشند. در بقیه ی تصاویر نیز که در آن ها از بیر دلستر ایرانی تا بادپکه ی پاک فن پاکستانی، اموال کهنه فروشی و سنتی به چشم می خورد، تحلیل هرج و مرج اقتصادی به نظر می آید که با بازیگری افغانی هموطنان ما، شاید به مهاجرت ها و بی جاشده گان نیز ارتباط داشته باشند.  

احساس می کنم حرکات موزونی که یکی پی دیگر سلفی می شوند، اصلاً حقایق «معدنی» استند!!! 

در اخیر، شما را به تماشای رقص بوجی، دعوت می کنم. این هنر اصیل جامعه ی معدنی را خود تان تجزیه و تحلیل کنید! فکر می کنم از سویه ی من، بالاست. 

https://www.facebook.com/kissa.maal/videos/316732405763109