اگر حُسن کردار ما، راه صواب می شود، خطا و اشتباه ما، بهانه و فرصت می سازد. تصویر جمعی (در حدود 50 تن در عکس) شماری از نماینده گان ولسی جرگه که بر اساس احصائیه های رسانه یی بیش از صد تن وانمود می شدند، طی یک نامه، خواسته بودند فرمان رییس جمهور بر اساس توشیح مصوبه ی ولسی جرگه در سال 1393 (تذکره ی بدون کلمه ی افغان) نافذ شود. جمع کثیری از افراد معلوم الحال این مجموعه، برای کسانی که آنان را می شناختند، حرفی باقی نمی گذاشت، اما حرف ما در این است که اگر خطا و اشتباه نمی کردیم، بهانه و فرصت نمی یافتند.  

تصور کنید ارتجاع اول، بر اثر خیانت های آشکار مردانی شکل گرفت که با شعور بسیار پایین، دنبال خواسته های خودشان بودند. کودتای خونین هفت ثور، کودتای خونین ضد تبار و سیطره ی ما نیز بود، اما این جریان خونین و خیانت بار از سوی مردانی نیز رهبری شد که جزو بزرگ ترین خانواده ی قومی این کشور بودند. از آن زمان تا تشکیل ارتجاع دوم، نقش گروه های دینی در تضعیف افغانستان به گونه ای موثر واقع می شود که با روی کار آمدن ملا ربانی، سومین خبط بزرگی شمرده می شود که با گرایش به چپ و راست افراطی، جا را برای استفاده ی دیگران باز می کنند.  

بار ها در موارد مختلف، تکیه بر آرای منفی همتباران ما باعث شده است از دست آویز آن بر ضد خود ما استفاده کنند. وکیلی با تخلص انعامی، با آرای خیانت بار اعضای ولسی جرگه برضد فرمان تقنینی اشرف غنی که برای جبران اشتباه گذشته اش بود، دلیل می تراشید که باید برای حذف کلمه ی افغان، به آرای ولسی جرگه احترام بگذارند. حرکت ناصواب نماینده گان ولسی جرگه، به ویژه پشتون ها، دست آویز شد تا از اعتبار نماینده گان اکثریت، منافع گروه های اقلیت برآورده شود. این روال در همه جای اشتباهات ما هویداست. اگر بخواهند تاریخ و گذشته ی ما را تحریف کنند یا در چهار راه هرج و مرج بکشانند، ریفرنس به منابع نادرست پشتون ها، اما کمک می کند به راحتی طرف پشتون ها را اغواء کنند.  

درک فی نفسه ی مسایل، بسیاری از جریان های پشتون را بر اثر اهمیت حقایق به شرح واداشته است، اما این رویکرد در جوانب مقابل کمتر دیده می شود. ارتجاع اول از مزایای باوری کسانی استفاده کرد که در رخ دینی آن، احساس می کردند حاکمیت قبلی ناروا بود. رفقای چپی با ویرانی زیربنای مملکت، به باور های غلط شان وفاداری کردند. احزاب جهادی در جماعت و برادری دینی- مذهبی، احساس می کردند هرچه از گذشته ی تباری شان وجود داشت، چون اخوانی نبودند، مردود اند. این خالیگاه، به زودی با سوء     استفاده ی کسانی انباشته می شود که در تراژیدی طولانی یک قرن اخیر، از تبار ما نبودند. هیچ کس ثابت کرده نمی تواند که حضور سیاسی غیر پشتون ها در صد سال اخیر مفید بوده باشد. تقسیم مملکت در جناح های حزبی- تنظیمی و ویرانی های گسترده ی جنگ های داخلی، توزیع و انحصار قدرت در حاکمیت های کرزی و غنی، نشان می دهند که جای خالی اشتباهات ما چه گونه پُر می شوند.  

در بیش از یک دهه ی اخیر، در حالی که از اُبُهت گذشته گان سود می بریم، خوانش تاریخی و حلف وفادری به ارزش های فرهنگی، جزو بازی هایی شمرده می شد که تعدادی با استفاده از رنگ و تظاهر، مردم را به راحتی فریفته اند. اعتقادات چپی، راستی و بازاری آخری ها، جای ما را در مقام احترام، فقط بر اثر خوانش تاریخی نشان می دهد که بر اثر سهل انگاری ها، بار ها تحریف، تحقیر و تضعیف ساخته اند. اگر مجموعه ی مسوول بیرونی در طیف افغانان بادرک و احساس نبود، دستگاه دولتی در شکل و ساختار توزیعی، هرگز اجازه نمی داد اصول و باور هایی مراعات شوند که بر اساس آن ها، هویت و سجل این مملکت را جهانی و پذیرفته اند. همه از میراث همت و غیرت گذشته گان می خورند.  

با فروپاشی هسته های مرکزی، تجاوز بیگانه و تداخل بیگانه در کار تشکیل دولت، اصل افغانی این واحد سیاسی (افغانستان) زیر شدید ترین فشار ها قرار دارد. در حالی که کوشش های فرهنگی و رسانه یی برای ازهم پاشی باور های مقدس (افغان بودن) در تقابل بودن و نبودن قرار می گیرند، ساختار های حکومت با احزاب و گروه های زاده ی بحران و جنگ، حاکمیت مرکزی را برای مرکزگریزی های خودکامه بیشتر می کنند. 

 اگر هنوز از فضل الهی در مزایای باور ها و فرهنگ تاریخی- سیاسی، اعتقاد به هویت افغانی، اصل شمرده می شود، باید شکرگزار باشیم که سنگینی تاریخی ودیعه ی پدران ما آن قدر مقدس و گرامی است که سعی برای شکستن آن ها، خود به باور های فرهنگی حفظ و حراست مبدل می شود.  

تماشای افراد مجموعه ی صامت (عکس) در کنار معرفی چهره های معلوم الحال که در چنین فرصت هایی به خوبی شناسایی می شوند، به معنی ضعف های آشکار ناشی از کردار ناصواب ماست. اگر میراث کارنامه های حاکمیت قره قل (کرزی) به توشیح ناپسند     ورثه ی بعدی نمی رسید، اگر خودپسندی و رعایت منافع شخصی نبودند، تشکیل     دوسیه ی ضد افغانی، اگر ما نخواهیم، باز نمی شود.  

از شوربختی، مانند مثلِ «گرگ، به زور خود نمی فهمد»، گام های ناصواب در مسیر  شر، به عقوبتی می رسند که می بینیم شماری منتظر اند با هر خطا و اشتباه ما، از خطوط سرخ بگذرند. 

 ناسنجیده گی های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و همه، اگر از جامعه ی تبار ما باشند، ساده ترین صورت حذف سیطره ای ست که فقط بر اساس کثرت، تاریخ و نقش نمادین و دولت ساز همتباران ما، حداقل در پنج قرن اخیر در این کشور نقش بسته است.  

نگاشتن منظر دل آزار پیش رو، هنگامی صعب تر می شود که می بینیم فرهنگ سازی و سعی برای ذهنیت بخشی، در کردار ناصواب، به سنت و روشی می ماند که در جای خالی اعتقادات، باور می شوند و از این نمونه و الگو، عدو به راحتی بر ضد ما استفاده می کند.  

شرح تصویر: 

تعدادی از نماینده گان ولسی جرگه که شماری از افراد معلوم الحال اند. در این میان، شخصی که با دایره ی سرخ، نشانی شده است، متخلص به «سجادی» و رییس حوزه ی به اصطلاح علمیه ی خاتم النبیین (ص) می باشد. مجتمعی که کسب ریاست آن، گذشتن از آزمون های مختلف اخلاص به آخوندان ایرانی است. خوب است بدانید کسانی که در برابر مسایل کلان ملی موضع می گیرند، چه خودفروخته گانی اند؟ این نمونه، فقط شامل چپ و راست همسایه گان نمی شود. استند افرادی که در زیرمجموعه ی جامعه ی جهانی، به هر نام و هر رنگ برای بیگانه کار می کنند. 

 صورت های درشت مسایل افغانستان از کوچک ترین ها تا بزرگ ترین ها، در جسته هایی که حتی ذره بینی اند، اگر از رهنمود افراد داخلی بهره نگیرند، به آسانی بروز نمی شوند.  

در کنار سود های فراوان مالی، تامین زنده گی آینده در کشور های مرفه، صف خیانتکاران را بسیار طولانی کرده است. در هر جای این تراژیدی، شرایط ناگوار افغانستان با منشاآت داخلی، آسیب ها و فاصله ها را بیشتر می کنند. 

حالا که ماهیت و رنگ مدعیات نیز بسیار تغییر یافته اند، بهتر است در نمونه ی خود ما بسیار مراقب باشیم. اثرات عمیق تاریخی، فرهنگی و سیاسی چند سده ی اخیر، افت و خیز افغانستان را با مدیریت ما پیچیده است.  

نیایش:  

خداوند، توفیق دهد در صف نخستین تسویه کننده گان، با کلند خیر در کنار آن هموطنانی باشیم که از تخریب منطقه ی خیانت و نفاق (حوزه ی به اصلاح علمیه) شروع می کنند و در این مسیر از صواب به ثواب می رسند.