د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

چرا ایران به طالبان کمک میکند؟؟؟ دشمنِ دشمن یعـنی که دوست !

دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی 06.07.2007 04:00

روزی در حلقۀ دوستان موضوع مداخلۀ ممالک همسایه در افغانستان مطرح گردید؛ خصوصاً مداخلات پاکستان و ایران. از میانه یکی که با بنده در ارزیابی اوضاع وطن دید و نظر کاملاً متفاوتی دارد، یک رنگ از مداخلات پاکستان و تنها از مداخلات پاکستان در افغانستان ، سخن میگفـت و بر حسب نمونه ایجاد، تسلیح و ارسال طالبان را به افغانستان مثال می آورد. من که از یکجانبه نگری "یارو" ــ به حساب ایرانی و "بندۀ خدا" به حساب ما ــ طاقـتم طاق گردیده بود، چیلک انداخته و رشتۀ سخن را قاپیدم. شروع کردم به شرح موضوع و در حالی که بر مداخلات صریح، مداوم و بی شرمانۀ پاکستان صحه گذاشتم، مداخلات همسایۀ دگر ما را نیز جلی ساختم. طیف وسیع مداخلات کشور ایران و رژیم قـرون وسطائی کربلائی ایران را بر شمرده و از کمک رژیم ایران به طالبان تذکراتی دادم و گفـتم که جمهوری اسلامی ایران در تحریک و تسلیح طالبان نیز دست دارد. دوستم که نسبت به ایران و زمامداران ایرانی نوعی همسوئی و خوشبینی دارد و گویا انتظار شنیدن چنین سخنان را نداشت، عـربده سر داده گفـت : چطور شده میتواند که رژیم سخت متعصب شیعی به یک گروه متعصب سنی کمک نماید؟؟؟ چطور امکان دارد، که ایرانیان به کسانی کمک نمایند که دپلوماتهای ایران را در مزار شریف "شهید" ساختند؟؟؟ چطور امکان دارد جمهوری اسلامی به دشمن خونین خود امداد برساند؟؟؟ و ازین قـبیل سخنان بسیار فـرمود. برایش مختصر گفـتم که با وجود تمام گپها ایران و طالبان در همین مقـطع زمان دشمن مشترک دارند و آن اضلاع متحدۀ امریکا یا "اتازونی" است. برایش گفـتم که در سیاست "دوستی و دشمنی مداوم"، اصلاً معنی ندارد، بلکه "منافع دوامدار" مطرح و مد نظر است. امروز که منافع رژیم ایران با منافع تحریک طالبان در ستیز و جدال با اتازونی گره خورده، ایران طالبان را کمک میکند و این کمکیست تکتیکی، نه ستراتژیک. یعنی که منافع تکتیکی ایران حکم میکند که به طالبان کمک نماید و حتی به ایشان با ارسال اسلحه و جنگ ابزار یاری رساند، تا دشمن مشترک کوفـته شود. در واقع کمک ایران به طالبان ، کمک ایران به طالبان نیست، بلکه کمک ایران برضد اتازونی و برای کوفـتن امریکاست. ایران میخواهـد سر مار را با عـصای دشمن بکوبد. امروز منافع ایران و طالبان در جدال با امرکا پیوند خورده ، ازینرو ایشان "دوستان تکتیکی" یکدیگر اند، ولو که "دشمنان ستراتژیکِ" هـم، نیز باشند، که استند. برایش گفـتم که وقـتی این منافع مقطعی از بین برود، باز رژیم ایران و طالبان آتش زیر خاکستر خود را نمایان ساخته و به جدال و مبارزۀ هم خـواهـند رفـت ، طوری که منافع ستراتژیک ایشان حکم میکند. در قـسمت دوستی مقـطعی رژیم آیت اللهی ایران و تحریک طالبان در واقع همان مقـولۀ معروف ، که حکم ضرب المثل را بخود گرفـته، کاملاً صادق است ، که :
« دشمنِ دشمن، یعنی که دوست» (1)
اینک که موضوع امداد تسلیحاتی ایران به طالبان بر سر زبانها افـتاده و از هـر دهـن سخنی در زمینه شنیده میشود، میخواهم همان گفـته های آنجائی خود را بیشتر بشگافـم :
درین اواخر از کمکهای تسلیحاتی ایران به طالبان سخن میرود و از خاص و عام مردم، تا منابع دولتی و حکومتی از آن حکایت میکنند. قـوای باصطلاح "ائتلاف ضد تروریزم" بسرکردگی امریکا بار بار ادعاء کرده ، که اسلحۀ ساخت ایران را از طالبان بدست آورده اند. نظر به این ادعا ء ها در اوایل مقـدار این سلاح کم و نا معتنابه بوده ، ولی درین اواخر گویا آنقـدر سلاح ایرانی را از نزد طالبان گرفـته اند، که به مشکل بتوان کار افـراد و گروههای خرد و کوچک و منفـرد و قاچاقـبرش دانست.

حال که ثابت گردیده که رژیم ایران چنین کاری را انجام میدهـد و یا لااقـل فـرض برین است، که چنین کاری را انجام میدهـد، چگونه باید این عمل ملاهای ایران را توجیه کنیم؟؟ تازه نگهداشتن تنور جنگ در عـراق و افغانستان دو پیامد و دو حاصله داشته میتواند ؛ یکی به نفع رژیم آخوندها و دگر به نقـص ایشان :
ــ ناآرم نگهداشتن اوضاع عـراق و افغانستان به نفع ایران است، چون تا این دو مملکت آرامش خود را بازنیابند و تا درین دو کشور صلح عام و تام برقـرار نگردد، اتازونی هـرگز دست به حمله به ایران نمیبرد؛ ولو که ایران از طرف شرق و غـرب در محاصرۀ قـوای نظامی امریکا قـرار دارد.
ــ متشنج ماندن اوضاع در عـراق و افغانستان مگر امریکا را وامیدارد، تا عـلل و عـوامل این تشنج و ناآرامی را از سرچشمه بخشکاند و در صدد آن گردد، که محرکان این کار را سزا بدهـد و حتی از میان بردارد. یکی از محرکان


فعال این تشنج، بدون شک رژیم جمهوری اسلامی ایران است. پس این کار رژیم ایران نتیجۀ برخلاف توقع ایشان را خـواهـد داد.
رژیم آخوندی ایران با مد نظر گرفـتن فـرضیۀ اول ، نکتۀ دوم را از نظر دور میدارد. یعنی در حالی که جمهوری ولایت فـقـیه روی ورق را درست میخـواند، از خواندن پشت ورق عاجز آمده است. و این کاریست که برای ایشان سخت گران تمام شده میتواند. چنان که از دیر باز می بینیم، اتازونی فـقـط در صدد یافـتن بهانۀ باصطلاح "مُوَجَّه" است، تا حملۀ خود را بر ایران رنگ مشروعـیت جهانی بزند. همان طوری که چنین بهانه ها را برای حمله بر افغانستان و عـراق ، جُـستند و یافـتند. مثل معقـول کابلی میگوید که "بهانه جو را بهانه بسیار است". این "ابر قـدرت بهانه جو" حتماً بهانه ای را خـواهـد یافـت و یا آن را خود درست خـواهـد کرد. جدال امریکا بر سر کوره های اتمی ایران و غـنی سازی یورانیم در دستگاههای اتمی آن کشور، یکی از بهانه هاست و طوری که می بینیم، زمان به نقـص ملاهای ایران و به نفع امریکا کار میکند، تا در وقـت لازم، ضربۀ لازم و کاری را بر رژیم فـرود آورد. رژیم جمهوری ایران و خصوصاً رئیس جمهور ساده دلش روز تا روز زمینۀ یافـتن بهانه را بدست امریکا میدهـند. شعار های محمود احمدی نژاد مبنی بر نابود کردن اسرائیل و اصطلاح "پنسل پاک زدن" کشور یهودان از صفحۀ جغرافـیای جهان، یکی از همان سخنان ناسَخته و ناسنجیده ایست، که احمدی نژاد بار بار بر زبان رانده است. احمدی نژاد و رژیم "تازیانه و دار" ایران با چنین تبلیغات و کارروائی های نابخردانۀ خود، در واقع خود گور خویشتن را می کنند. دیده شود که کاوبای بن کاوبای تکساسی تا ختم دورۀ دوم ریاست جمهوری خود، ماجرای دیگری و ماجرای نهائی را برپا می کند، یا نه؟؟؟ بسا صاحب نظران بدین باور اند، که جارج بوش چوچه (2) ، ارمان بدل خـواهد مرد، اگر این کار را ناکرده به تقاعـد سوق داده شود. ایام در قـبال ماست و جهانیان منتظر!!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توضیحات :

1ــ در یکی از آثار مرحوم علامه مرتضی مطهری خواندم، که فـرمودۀ حضرت عـلی را بدین گونه آورده بود :
« انسان سه دوست دارد و سه دشمن" ؛ "دوست ، دوست دوست و دشمن دشمن" دوستان سه گانۀ وی اند. و "دشمن ، دوست دشمن و دشمن دوست" دشمنان سه گانۀ وی". » این مقـوله با نص ریاضی هم هـمنواست که :
« مثبت ، مثبت است، مثبت ضرب مثبت هم مثبت است و منفی ضرب منفی نیز مثبت است. منفی ، منفی است، مثبت ضرب منفی ، منفی است و منفی ضرب مثبت نیز منفی است.»
2 ــ "جارج بوش چوچه" ترجمۀ عامیانۀ George Bush Junior است، در مقابل George Bush Senior یعنی "جارج بوش کلان". ایرانیان این دو را "جارج بوش پدر" و "جارج بوش پسر" ترجمه کرده اند. من که والِــه و فـریفـتۀ فارسی عامیانۀ کابلی هـستم، این دو را همین طور و به زبان ایشان ترجمه نمودم. جارج بوش کلان آنقـدر عاشق نام خود بود، که حیف دانست پسر خود را همنام خود نسازد؛ و حقا که این پسر بچۀ حلالی پدر است!!!

یادداشت :

این مقالۀ کوچولو را به تاریخ چهام جولای که جشن آزادی اتازوی است، نوشتم تا هـدیۀ درویشانه ای باشد به حضرت جارج بوش صغـیر ابن جارج بوش کبیر!!!