د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

استاد ربانی و بن بست ربانیان

دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی 26.11.2006 03:00

درین شب و روز نام مبارک استاد ربانی، نُقـل مجالس و ورد زبانها گردیده و هـر کسی در مورد مصاحبۀ ایشان با روزنامۀ "وقـت" چاپ ترکیه چیزی میگوید و مینویسد. شنیدن و خواندن تبصره های گزنده و کوبنده را از جبهۀ مخالفان چه میکنی، که حتی کسانی بر استاد ربانی تاخت و تاز نمودند و مینمایند، که تا دیروز خاک پایش را سرمۀ چشم خود میکردند و جرأت نداشتند بگویند، که بالای چشم استاد ابرو هم نشسته است. جریدۀ " امید" که بعضاً خود را "فـریدۀ دوران" میگرداند، تقـریباً تمام شمارۀ 760 خود را وقـف استاد ساخته است؛ از "سرمقاله" گرفـته تا "زیرمقاله" و "میان مقاله"، همه در خدمت استاد ربانی قـرار گرفـته اند. درین مقالات بر استاد، هم مستقـیماً حمله صورت گرفـته و هم غـیرمستقـیم و به ایماء و تلویح. "امید" گویا با این شمارۀ خود، استاد ربانی را به اصطلاح با پنبه هـلاک ساخته است.
از جملۀ مضامینی که در زمینه نوشته شده و تعدادی در همان شمارۀ امید هم نشر گردیده، از همه اولتر مقالۀ آقای ویس ناصری، جلب توجه میکند. البته این مقالۀ ایشان قـبلاً در وبسایت مبارز و ملی "افغان ــ جرمن ــ آنلاین" نشر گردیده بود. آقای ناصری که سالیان متمادی برای "جمعیت اسلامی" خدمت کرده بود و سالهای سال بخش اخبار جریدۀ امید را بعهده داشت، با کجرویهائی که مشاهـده کرد، هم از "جمعیت" برید و نیز از "جریدۀ امید"، که در واقع حکم "ارگان نشرات خارجی شورای نظار" را دارد. آقای ناصری با این مقالۀ خود، تشت رسوائی جمعیت و ربانی و ربانیان و هـر آنکه را با ایشان پیوند خورده است، از بام انداخت و همۀ ایشان را رسوای عام و خاص ساخت. وی در جائی از نوشتۀ خویش چنین مینگارد :
« صحبت اخیر جناب استاد ربانی با سایت سرنوشت و انکار آن بزرگوار از انجام چنین مصاحبه ای با این محتوی با روزنامه ترکی "واکیت"، که ایشان منکر بیان مطالبی برضد عملکردها و عملیات قـوای ناتو و امریکا در افغانستان و نا رضایتی مردم مان از این کشتار و جنایات و همچنان اظهار آمادگی شخص ایشان و نیروهای متحد شان در عـدم مخالفـت و خود داری از جنگ با طالبان، و غـیره مطالب میباشد، بنده را که مدت هـژده سال یکی از اعضای فعال فـرهـنگی و مطبوعاتی تنظیم جناب استاد ربانی یعنی جمعیت اسلامی افغانستان در اروپا بودم که بعد از وقایع سالیان 2001 م و همکاری عـلنی، صادقانه و وطنفـروشانۀ این تنظیم با نیروهای اشغالگر فعلی با آن برید، با وجود شعارهای تند و انقلابی آزادیخواهی و مقاومت دیروزی این مدعـیان، نگارنده به تکرار مینویسم و مأیوسانه مینویسم که « شرمندۀ انتخاب خویشم » ، مرا بیاد خاطرات تلخ دیروزی می اندازد.
آری ! باری بخش فارسی رادیو اسرائیل در سال 1998 افـشاء نمود که مقامات سفارت اسرائیل در بن با حناب استاد ربانی ملاقات خصوصی نموده و همچنان مذاکرات با دیپلوماتان حکومت آقای ربانی در سازمان ملل متحد نیز برای انسجام کمک ها و فعالیت ها بر ضد طالبان جریان دارد .
البته جناب داکتر عـبدالغفـور روان فـرهادی سفـیر کبیر و نماینده دائمی افغانستان در سازمان ملل متحد ضمن صحبت با رادیو بی بی سی و تائید تماس با دیپلوماتان کشور های مختلف، آن تماس ها را بمنظور جمع آوری کمک ها برای زلزله زدگان ولسوالی رستاق ولایت تخار وانمود کردند ، بدون آنکه تماس با دیپلوماتان اسرائیلی را رد نمایند.
ولی جناب استاد ربانی که در همان روز در عمارت سفارت افغانستان در بن با تعداد بسیار زیاد که شاید حدود 150 تا 200 نفـر از هموطنان مان بوده باشند، ملاقات داشته و صحبت مینمود و ضمن تشریح اوضاع آنوقـت افغانستان ـ از عملکردهای حکومت خویش و بخصوص عـفـو عمومی برای اعضای جنایتکار و بدنام حزب وطنفـروش دیموکراتیک خلق و یا حزب وطن و اینکه جناب شخص ایشان توسط مرحوم عـزیز مراد مشاور و سخنگوی آنوقـت ریاست جمهوری به جنرالان و مقامات عالیرتبۀ نظامی و ملکی حکومت کمونستی نجیب پیام میفـرستد، که لطفاً از افغانستان خارج نگردیده و در اعمار مجدد !!! افغانستان ما را یاری نمائید و از این حرف ها بسیار ... ، در این اثنا بنده که چند لحظه قـبل مصاحبۀ آقای داکتر روان فـرهادی را پیرامون مذاکرات با اسرائیلی ها و همچنان ادعای مذاکرات شخص خود استاد را با آنها شنیده بودم و اکنون بیانات انقلابی جناب استاد بزرگوار پیرامون عـفـو عمومی و دعـوت از جنرالان و رهـبران جنایت کار حزب دیموکراتیـک خلق را و همچنان فـراهم بودن فعلی زمینه برای فعالیت های دیگر اندیشان ( سکولریست ها ـ کمونستها و دیگر ملحدین ) در چوکات حکومت متواری و منتقـل شده به شمال را میشنیدم ، به عـنوان فـرزند یک شهید که پدر خویش را چون ملیونها هموطن دیگر خویش از دست داده است، با عصبانیت بر استاد و مواقـف تباهکنش تاختم و همکاری با اسرائیل و کمونست های حزب وطنفـروش دیموکراتیک خلق و غـیره را با استناد با بیانات و شعار های خود شخص شان و سائر رهـبران جهاد کوبیدم .
استاد ربانی با رنگ پریده و سفـید ادعای رادیو اسرائیل و دیپلوماتان آن کشور را قاطعانه در حضور مردم رد نمود اما از عـفـو عمومی با وجود انتقاد بنده دفاع نمود و از من خواست تا فـردا شخصاً تنها به هـوتل محل اقامتش بیایم، تا در این رابطه و پیرامون سائر مسائل با هم صحبت نمائیم . فـردای آن بنده تنها با جناب ایشان نشسته بودم که استاد فـرمود که اسرائیلی ها مردم بسیار غـدار و مکار هـستند ، با آنها به شرطی ملاقات نمودم که آنها خود را فـقـط ژورنالیست معرفی نمایند و بس ، و آنها این را پذیرفـته بودند ، ولی اکنون معلوم میشود که هـدف آنها از ملاقات و مذاکره فـقـط بدنام ساختن ما بود و بس و شما باید این افـواهات آنها را قاطعانه و بسیار وسیع رد نمائید .
دهـن بنده از تعجب کاملاً باز مانده بود که جناب امیر جمعیت اسلامی ما چگونه با کمونستها ـ شعله ئی ها ـ ستمی ها و هـرملحد و کافـر وطنی خود ما توانست کنار بیاید و اکنون بخاطر بقای مقام و چوکی خویش حتی با دولت اسرائیل نیز به مذاکره و مفاهمه نشسته است .» (1)
من بر آنچه از مقالۀ آقای ناصری نقـل کردم، تبصرۀ بسیار نمیکنم، که آقای ویس ناصری بهتر از هـرکس دیگر پرده از روی غـدر و خیانت ها برداشته است. همین قـدر میگویم، که "دروغگوئی ها" و "در چشم درآمدن ها" و "چیچله بازی ها"ی استاد ربانی آدم را به فکر "مسیلمۀ کذاب" (2) می اندازد، که حتی در زمان حیات پیغمبر گرامی اسلام، توانست بعض مسلمانان را از راه بکشد و از صراط مستقـیم دور بسازد.
اما چطور شد که جریدۀ سرسپردۀ "امید" به بدگفـتن استاد ربانی شروع کرد و مس "مردک دروغگوی" را نمایان ساخت؟؟؟ "امید"ی که تا گذشتۀ نچندان دور، بر کارروائی های جمعیت اسلامی و دار و دستۀ ربانی، پردۀ ساتر می کشید و همه جنایات ایشان را میپوشانید. این چرخش "یک صد و هـشتاد درجه ئی" جریدۀ "امید" در واقع حقایق پنهان و پشت پرده را فاش میسازد. فاش میسازد، که دار و دستۀ جمعیت و شورای نظار از هم متلاشی گردیده و انشعابی بی امان در کادرهای رهـبری آن رونما گردیده است.
آقای داکتر نصری حقـشناس ضمن "تذکر دوستانۀ" خود در سایت "سرنوشت" از آقای ویس ناصری سخت به نکوئی یاد کرده و مؤخرۀ مقالۀ خود را چنین می آراید : « پیشنهاد من به ویس جان ناصری این است تا یادداشت ها ، نوشته ها و مصاحبه هایش را ( مادامی که از هـرگونه وسواس احتمالی، و یا احیاناً تعرض و تجاوز شخصی منزه محسوب شوند) هـر چه زودتر در یک مجموعه ای به چاپ رسانند. باشد که این فـراورده های ارزشمند عـینی و ذهـنی از گزند ایام ایمن گردد، و برای آیندگان هـدیۀ گران بهایی به یاد گار ماند.» عجیب است، که وبسایت "سرنوشت" مقالۀ انتقادی و افـشاگرانۀ آقای ویس ناصری را نشر نمیکند، ولی نوشته ای را بیرون میدهـد که یکسره در وصـف وی و مقاله اش نگاشته شده!!! این تناقـض را چطور میتوان حل و هـضم کرد؟؟؟ سایت "سرنوشت" که سرنوشتش بدست اشخاص کذائی و دروغـین، ولی یکسره مفـتن، رقـم زده میشود، ازین "ضد و نقـیض کاریها" فـراوان دارد؛ به اندازۀ برگ درختان و ریگ بیابان. اما یک گپ دیگر:
ــ غـیرفعال شدن چندین روزه و بگفـتۀ خود شان "موقـتی" سایت "پیام مجاهـد" ــ سایت دار و دستۀ شورای نظار ــ را چگونه بایست تعبیر کرد؟
ــ چرخش هـفـته نامۀ "امید" و موقـفگیری هایش در جهت مخالف ربانی و ربانیان، چطور باید توجیه گردد؟
ــ موقـفگیری آقای حقـشناس ــ که خود از طرفـداران جمعیت اسلامی بوده است ــ به نفع آقای ویس ناصری، مبین چه چیزی بوده میتواند؟
ــ روی آوردن نویسندگان "افغانستانی ــ پسند" و پایبند دار و دستۀ ربانی، به وبسایتهای ملی، حکایت از چه میکند؟
ــ تماس های پشت پردۀ سران ائتلاف شمال با طالبان بیانگر چیست؟
ــ اظهارات استاد ربانی به نمایندگی از حزب و جمعیتش و شاید به نمایندگی از ائتلاف شمال، یعنی چه؟
ــ ....
من اینها همه را نشانه هائی از تغییر مسیر و چرخشی در کار و کردار شورای نظار و حواریونش می دانم. معلوم می شود که شورای نظار و جمعیت اسلامی و ائتلاف شمال، بعد از آن همه ناروائی هائی که روا داشتند، بالآخره به بن بست رسیده اند، در حدی که حالا هـرکس به رستۀ خود میدرنگاند. و تماس ایشان با طالبان و کرنش و آستان سائی بدرگاه دشمن دیروزی، منتهای درماندگی و درپچالی ایشان را ترسیم میکند.
بلی برادرعـزیز من! من نشانه هائی را می بینم ، که : آن قـدح بشکست و آن پیمانه ریخت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توضیح :

1ــ مطالعۀ نوشتۀ آقای ویس ناصری را به هـرکسی که خواهان درک حقایق پشت پردۀ "جمعیت" و "شورای نظار" باشد، توصیه میکنم. آقای ناصری حتماً یک سینه سخن دارد و مقاله اش زیر عـنوان "سخنی با جناب استاد برهان الدین ربانی ــ استاد برگشتت مبارک" ، مقـدمة الجیش مقالاتی خواهـد بود که ایشان به هـموطنان خود عـرضه خواهـند کرد :
باش تا صبح دولتش بـــــدمد  ـــــــ کاین هـنوز اول دم سحر است
2 ــ "مسیلمه" ( به ضم میم، فـتح سین ، سکون یاء و لام مفـتوح ) ( مصغر "مسلمه") با کنیۀ "ابی المُنذِر" ، که لقـب "کذاب" یعنی "بسیار دروغگوی" را برایش داده بودند، کسی بود، که در اواخر عهد خجستۀ پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) ، دعـوای نبوت کرد و عـده ای از مردم "یمامه" را گرویدۀ خود ساخت. مسیلمه در دورۀ خلیفۀ اول مسلمانان، حضرت ابوبکر صدیق، بدست سپاهـیان اسلام کشته شد و غائله اش رفع گردید.