د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

بانک تجارتی پشتون ها یا د پشتنی تجــــارتی بانک

دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی 21.11.2006 03:00

همین لحظه سری به سایت "خاوران" زدم و مقالۀ جناب پوهاند رسول رهـین زیر عـنوان "سرنوشت درد آور کتابخانه شخصی شادروان اکادمیسین پروفـیسور دکتور احمد جاوید" جلوه نما گشت. در حالی که ولعی بسیار به خواندن مضمون پیدا گردیده بود ــ چون شنیده بودم، که مرحوم پوهاند عـبدالاحمد جاوید کتابخانۀ نفـیسی داشتند ــ از خواندن مقالۀ جناب رهـین برخلاف توقع ایشان، یأس و سرخوردگیی عجیب و غـریب از جهات دیگر دست داد. با خود گفـتم، کاش اصلاً چنین نوشته ای را نمیخواندم و مغز و کلۀ خود را بدرد نمی آوردم. نه تنها این، بلکه ازین سبب نیز که مقالۀ پوهاند رهـین ضیاع وقـت گرانبهائی بود، که پیران و موسفـیدانی نظیر کمینه، باید قـدرش را بدانند و بهدرش ندهـند.
شنیده بودم که پوهاند رسول رهـین در رستۀ اشخاصی قـرار دارند، که با "زبان پشتو" و "پشتونان" میانۀ خوش ندارند و بلکه با هـر دو عـناد میورزند. اینک که سند سیاه و سپید این داعـیه پیش رویم قـرار گرفـته، تحریکم نمود، تا سطری چند خدمتشان بنویسم. حدس زده میتوانم، که هـدف اصلی نوشتن این مقاله، که میتوانست مؤثر و کارساز باشد و خاطر خواننده را بخود جلب نماید، نه گریبان دریدن بخاطر ضیاع آثار بیش بهائی بوده، که با از بین رفـتنش حزن و افـسوس طاری گردد، بلکه نویسنده خواسته نفـرت نهانی و نهادینه شدۀ خود را از "پشتو" و "پشتونها" بر زبان آرد و این زهـر هلاهـل را بپراگـند. اگر نوشتۀ ایشان هـدف ظاهـری را بدست آورده نتوانسته باشد، هـدف باطنی و پشت پرده را حتماً برآورده ساخته است. بس افـسوس خوردم که تربیۀ جوانان ما بدست مغزهائی می افـتاد و می افـتد، که بغض و نفـرت را در کلۀ ایشان زرق میکـنند. و اینک که به سن کهولت رسیده اند و بمانند راقم این سطور، پایشان به لب گور رسیده است، بعوض اینکه به توبه و استغفار پناه ببرند و کفارۀ گناهان عظیم خود را بخواهـند، این خرمن سیاه را سیاهـتر میسازند و جلای بیشتر هم میدهـند.
مؤسسات عـلمی و اکادمیک کشور نه تنها باید دهان تشنگان عـلم و دانش را با عـرضۀ معرفـت شیرین بکنند، بلکه باید این ذهـنیت را به ایشان نیز بدهـند، که بدرد حال و آیندۀ جامعه و وطن دامان دریدۀ ما نیز بخورند. و افـسوس که زرق زهـر "تربیۀ ناسالم" در شاهـرگهای جوانان، ایشان را نسل اندر نسل مسموم میگرداند.
در مضمون پوهاند رهـین صریحاً به دو شاخصه بر میخوریم، که یکی متمم دیگریست.
1 ــ دشمنی ورزیدن با "پشتو" و "پشتونان"
2 ــ معتقـد بودن به فـرضیۀ غـلط، نامشروع و غـیرقانونی اصطلاح "افغانستانی" به جای "افغان"
در بعد اولی کافـیست بگوئیم که ایشان عار دارند لقـب عـلمی و تصویب شده و کاملاً متعارف دیوانی وطن ما ، "پوهاند" را پیشوند نام مبارک خود و یا استاد جاوید بگردانند. و یا که در عـوض کلمۀ قـبول شده و معمول "پوهـنتون"، دقـیقاً 60 (شست) بار کلمۀ نامأنوس "دانشگاه" را بکار ببرند. افـراط پوهاند رهـین در زمینه در حدیست، که ایشان در چندین جای مقالۀ خود کلمۀ "دانشگاه" را حتی دوبار در یک سطر استعمال مینمایند. درینجا غـیر از اینکه بگوئیم، قـصدی و عـمدی در کار است، کار دیگری نمیتواند متصور باشد. کلمۀ "دانشگاه" ولو که زیبا و فارسی هم هـست، برای اکثریت قـریب به کل افغانان، نامفهوم و نامأنوس است. اگر بروید و از مردم کابل آدرس "دانشگاه کابل" را بخواهـید، سوی تان تری تری سیل (سیر) خواهـند کرد، که چه میخواهـید بگوئید. اگر کلمۀ "دانشگاه" و دگر کلمات نامأنوس را برای مردم ما بکار میبرید، به تحقـیق بدانید که ایشان گپ شما را درنخواهـند یافـت. وقـتی هـدف شما از گپ زدن "درک نشدن سخن شما" باشد، بهتر است که اصلاً گپ نزنید. اگر مردم خود را مخاطب قـرار میدهـید، قـوۀ فهم ایشان را مد نظر بگیرید. اما اگر مخاطب شما چند افغان "غـرب گزین" و "ایران پرست" است، هـرچه دل تنگ تان میخواهـد بگوئید، ولی توقع نداشته باشید که اقـشار عام مردم، گپ تان را بفهمند.
در عـوض "د پشتنی تجارتی بانک" مینویسند "بانک تجارتی پشتونها". شاید ترکیب "د پشتنی تجارتی بانک" بدماغ بسا کسان خوش نخورد، ازینرو در عـوض "بانک تجارتی" میگویند و میروند. مگر آتش غـیظ پوهاند صاحب آنقـدر شراره میکند، که می آیند و "بانک تجارتی پشتون ها" می نگارند و این منتها درجۀ غـضب و نفـرت ایشان را از "پشتو و پشتنی و پشتون" و هـر آنچه به آنها پیوندی داشته باشد، نشان میدهـد.
ایشان در چندین جای نوشتۀ خود پوهاند جاوید را "استاد استادان و جاوید جاویدان" میخوانند و من میدانم که چرا این کار را میکنند. بخاطری که استاد جاوید مرحوم نیز "زبان پشتو" و "پشتونان" را به دیدۀ خوب نمی نگریستند، ولو که در ظاهـر و از روی زمانه سازی و دپلوماسی در هـیچ نوشتۀ خود این ذهـنیت را بروز نداده اند. "جاوید جاویدان" چه معنائی میتواند داشته باشد؟ "جاویدان" علاوه ازینکه معنای "جاوید" را میدهـد، جمع کلمۀ "جاوید" هم هـست. پس "جاوید جاویدان" در معنای "جاوید جاویدها"ست، همانگونه "سر سران" و "دُر دُران" و شاه شاهان" ، معنای "سر سرها" و "دُر دُرها" و "شاه شاهها" را میدهـد. "جاوید جاویدان" یعنی کسی که در زمرۀ "جاویدها" مقام خاصی دارد و بلکه بالاترین ایشان است. و این مبالغه ایست، در حد اغـراق، چون در زمان خود مرحوم پوهاند جاوید استادانی بسر میبردند، که استاد جاوید در صفـشان رنگ میباختند و حتی به شاگردی ایشان هم نمیرسیدند. پس اغـراقی را که پوهاند رسول رهـین در حد استاد جاوید بکار برده اند، نه بخاطر "مقام شامخ عـلمی" ایشان بوده است، بلکه ایشان این کار را بخاطر همنظری و همفکری عام و تام خود با مرحوم جاوید در مورد "پشتو و پشتونها"، کرده اند. بلی؛ تنها از همین خاطر است، که پوهاند جاوید تا این حد مورد تمجید و تبجیل و ستایش و پرستش پوهاند صاحب رهـین قـرار گرفـته اند.
ایشان در حالی که دیگر مجاهـدان را با طنزهای دو پهلو و گزنده مسخره می سازند، قـوماندان احمد شاه مسعود را « سردار شهدا، قهرمان ملی دوران جهاد و مقاومت افغانستان شهید مسعود » مینامند. البته این ستایش بی مزه و اغـراق آمیز هم از همان یک بعـد قابل درک است؛ از همان بعد تنگنظرانه و تبعیض پسندانه ای، که پوهاند رهـین و پوهاند جاوید و امثالشان، در قـید آن بودند و استند.
کاش پوهاند صاحب، که استاد پوهـنتون کابل بودند و در آن مؤسسۀ عـلمی تدریس میکردند، به املاء و انشای درست فارسی همت میگماشتند و سر و ریش مقالت خود را اصلاح میکردند، به عـوض اینکه بیایند و به سمپاشی زبانی و قـومی دست یازند.

حدوداً هـشت ماه پیش هم مقاله ای از پوهاند صاحب رسول رهـین را معنون به "محکها و معیارهای رهـبریت ملی" در همین سایت گزین "افغان ــ جرمن ــ آنلاین" خوانده بودم. گرچه از عـنوان مقاله خوشم نیامده بود، چون کلمۀ "رهـبریت" ترکیبیست غـلط، که به اقـتفای عـلی العُـمیا (کورکورانه) از فارسی ایران در نوشتۀ ایشان راه یافـته، اما متن مضمون نکاتی را در بر داشت، که انسان را به اغماض از عـنوان نادرست، وامیداشت. (1)

*****************

توضیح :

1 ــ در آخرین مضمون خود "افغان ــ افغانیت" که بتاریخ 12 نومبر نوشته شد، چنین آورده بودم :
« ترکیبات مصدری با پسوند "یت"، که "مصدر جعلی" خوانده میشوند، مخصوص کلمات عـربی اند، مثل "معنویت ، روحانیت ، انانیت ، موفـقـیت، رضایت ، ضدیت ، خیریت ، انسانیت ، آدمیت ، بشریت ، حیوانیت ، ...". چون کلمۀ "افغان" معرب "اوغان" است، پس کلمۀ "افغانیت" مشروعـیت صرفی و دستوری نیز دارد. برعـکس کلمۀ "افغانستانی" که ترکیب دریست، اجازت پیوند خوردن با "یت" را نمیدهـد. یعنی که ترکیب "افغانستانیت" از نگاه دستور زبان هم نادرست است، همانگونه که ترکیبات "مردیت ، زنیت ، قـوماندانیت ، دوئیت ، ایرانیت ، رهـبریت ، خریت و ..." نادرست اند. ترکیب غـلط "رهـبریت" که ساختۀ فارسی ایران است، خوشبختانه به زبان اهـل مطالعۀ ما تاکنون راه باز ننموده و در آن ترسب نیافـته است.»
اینک که این مقاله را مینگارم، متوجه میگردم، که سمپاشی فارسی ایران حتی مزاج استادان ما را نیز مکدر ساخته است، در حدی که یک استاد پوهـنتون برخیزد و کلمۀ غـلط "رهـبریت" را بکار گیرد. پوهاند صاحب می توانستند در عـوض لغت غـلط فارسی ــ عـربی "رهـبریت" ، کلمۀ سچۀ دری "رهـبری" را استعمال نمایند.