د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

ملکه ثريا، بنيان گذار موسسه نسوان وآزادی زن افغان

کانديدای اکادميسين سيستاني 22.08.2006 03:00

د ليکوال څو نورې لیکنې

ټول

ملکه ثريا خانم اعليحضرت امان اﷲ خان، بنت محمود طرزى ابن سردارغلام محمدخان، ابن سردار رحمدل خان ابن سردار پاينده خان بود. اين زن شجاع وفاضله در خانواده يک نويسنده ويک سياستمدار نامدار افغان که هم پدر و هم پدرکلانش و پدر پدر کلانش، همگى شاعر، نويسنده ، هنرمندو هنر دوست و روشنفکر بودند، در سال ١٨٩٣به دنيا آمد و در سال ١٩١٣ با شهزاده امان اﷲ خان در قصر شهر آراى کابل عروسى نمود وهمانجا از طرف عليا حضرت سراج الخواتين مادر امان اﷲ خان به لقب «شاه خانم» ناميده شد. اين زن زيبا وزيرک وآگاه بر زبانهاى ترکى وفرانسه ئى و عربى و فارسى مسلط بود و سخنران پر شور و مؤثرى بود.
غبار ازچشمديدهاى خود مينويسد: « روزى که ملکه ثريا در يک اجتماع از پيشرفت زنان جهان و عقب ماندگى زنان افغانستان سخن زد، زنان با درد بگريستند و پنجاه نفر زن فى المجلس خودشان را در خدمت معارف و تاسيس اولين مدرسه زنانه گذاشتند. ملکه چنان متأثرو منفعل گرديد که خودش وظيفه مفتشى مکتب مستورات را برذمه گرفت » شاه امان اﷲ بعد از حصول استقلال سياسى ، به نقش زنان در روند تحولات اجتماعى توجه خاص مبذول داشت و پروسه نجات زنان را بحيث شهروندان متساوى الحقوق آغاز نمود وبه اين منظور به تأسيس انجمن نسوان و مکاتب دخترانه اقدام کرد. وى تعدادى از دختران را براى فراگيرى تحصيلات عالى در رشته هاى طبابت و نرسنگ و غيره به ترکيه فرستاد. ازدواج با صغير ممنوع اعلان گرديد و ازدواج مرد با چهار زن به يک زن محدود شد.
امان اﷲ خان در مورد گرفتن طويانه و عروسى قيوداتى وضع کرد تا فشار عروسى را از روى شانه هاى خانواده داماد کم کند. و نيز سن ازدواج را براى مردان ٢٢ سال و براى دختران ١٨ سال تعيين نمود، اما در لويه جرگه دوم در سال (١٩٢٤)که بخاطر خاموش کردن شورش پکتيا تدوير يافت، چون اکثريت اعضاى آن جرگه را ملاکين و خانها و روحانيون متعصب تشکيل ميدادند، بعضى تعديلات در برنامه ريفورمها وارد شدکه دولت مجبور شد موقتاً آنرا بپذيرد.
با همه دشوارى هايى که برسرراه شاه امان اﷲ قرار داشت، در برنامه هاى اصلاحى دولت براى حقوق زنان فصل خاصى عنوان شده بود.
شاه امان الله وملکه ثریا هردو از اندیشه های محمودطرزی در جهت تحصیل زنان وآزادساختن آنان از زندان چادری ملهم بودند. طرزی ازنقش برجسته زنان در دوران خلافت عباسى یادمیکرد. بقول او:« زمانى که تمام زنان و مردان اروپائى بى سواد و جاهل بودند ، زنان مسلمان موقف هاى مهم بحيث شاعر و هنرمند داشتند و حتى در مقامات ادارى کار ميکردند.» طرزى مانند تجدد طلبان و اصلاح طلبان هم عصر خود قوياً از داعيه زنان حمايت مى نمود و استدلال ميکرد که فقط زنان تعليم يافته و منور مى توانند خانم ها و مادران خوب باشند و همين زنانند که فرزندان خوب که آينده متعلق به آنهاست، بارمي آورند.» چون در زمان طرزی شرايط زنان مسلمان ( بخصوص زنان افغان ) بسيار رقت انگيز بود، طرزى و شاه امان الله وجوانان افغان نخستين مدافعان حقوق زنان و نخستين طرفداران حق تحصيل و ازدواج زن با يک مرد در افغانستان بودند. همچنان طرزى توضيح ميکردکه علت سقوط افغانستان پس از دوران تيمورشاه (١٧٧٣-١٧٩٣م ) تعدد زوجات بين حکمروايان بود که در نتيجه اولاد هاى متعدد آنها با ادعاى مساوى به پادشاهى، کشور را در مبارزه داخلى قدرت قطعه قطعه کردند. (رک:علامه محمودطرزی، شاه امان الله ونقش روحانیت متنفذ ، ص٣٣،اسلام وسیاست در افغانسان، ص١١٧)
بنابر در خواست ملکه ثريا، در تابستان ١٩٢٨« انجمن حمايت نسوان» تشکيل شد و دوازده نفر از زنان بافهم کابل اداره انجمن را بدست گرفتندو خواهرشاه کبراجان مسئولیت اداره این انجمن را بدوش گرفت. بدینسان براى نخستين بار زنان در کار اداره مملکت با مردان شريک شدند. به شاروالی دستور داده شد تالست زنان بیوه وبی سرپرست را ترتیب و آنها را درشفاخانه ها ولابراتوارها شامل کارنماید. شخص ملکه ثريا اداره مکتب مستورات را با همکارى عده ئى از زنان روشنفکرکابل به عهده گرفتند. کار نشرمجله «ارشاد النسوان» را مادر ملکه ( اسمارسميه) و روح افزا طرزى دختر کاکاى ملکه بدوش گرفتند. همچنان يک مکتب تدبير منزل براى زنان کابل در باغ على مردان با معلمى عده يى از زنان جرمنى و ترکى تاسيس گرديد.
ملکه ثريا پس از بازگشت ازسفر اروپا، مقاله اى در تاريخ ٢٥ جولاى در اخبارامان افغان منتشر ساخت که درآن در مورد چادرى گفته شده بود:چادرى زن را از تنفس هواى آزاد مانع ميگردد و به همين سبب اکثريت شان به مرض مبتلا شده اند، عنعنه پوشيدن چادری که معلوم نيست از کجا وارد اسلام شده رفته رفته شکل مذهبى را بخود گرفت که در همه اديان و کشورها ديده مى شود، طوريکه برقع و دولاق امروز در وطن ما يک عمل عنعنوى بوده که رفته رفته جاى خود را در دين و مذهب تاسيس نمود وبه آن صبغه مذهبى دادند. قبل از نشرمقاله، ملکه ثريا باعده ئى از زنان صحبت کرد. نخست دختران مکاتب را ملاقات نمود و با آنها در موردچادرى صحبت نموده و آنهارا تشويق نمود تا در از بين بردن آن سعى و کوشش نمايند، اما مجبور نيستند. سپس ملکه تعدادى از زنان را درقصردلکشا ملاقات نمود و به آنها گوشزد کردکه با مردان درکارها سهم بگيرند، بخصوص درانکشاف کشور و درچهار ديوارى خانه بقسم محبوس نباشند. اومتذکرشده بودکه زنان اروپائى در فابريکه هاکار ميکنند، لاکن زنان افغان که جسماً قوى تراند، اما در انکشاف کشور سهم نمى گيرند، زيرا علت آن پرده چادرى است که در هيچ جا قابل قبول نيست.
زنان از نظر مذهبى مى بايد يک روپوش مخصوص در سرکنند تا موهاى شان را بپوشاند، مگرپنهان کردن دست وروى زنان در روستاهاى کشور رايج نيست ، اما معلوم نيست از چه زمانى برقع و دولاق که زن را از فرق سرتا پاشنه پادر خود مى پيچد، رايج گشته و در شهرها رفته رفته چنان اهميت پيداکرده که اگر زنى بدون برقع از خانه خارج شود، گويا که آبروى مرد را از بين برده است .
ملکه ثريا محکمه اى داير نمود که شکايات زنان را در مقابل شوهران بررسى کند. از قبيل ندادن نفقه و لت وکوب شدن توسط شوهران شان و يا طلاق دادن بدون موجب. يک هيئت مخفى وارسى زنان نيز ايجاد گرديدکه عکس العمل مردان راکنترول کنند و از زنان پير خواستندکه به خانه ها بروند و ببينند که رويه مردان با زنان شان چگونه است ؟ همه اين ها در پلان اصلاحى شاه امان اﷲ خان شامل بود.
امان الله خان در یک ملاقات با ماموران عالی رتبه گفت که: از رشوت خوری وشراب نوشی ماموران مطلع است وبزودی آنهارا بشدت مجازات خواهد نمود. بقول منشی علی احمد، هدف شاه از بیان این نکته ترساندن ماموران بلند رتبه وخاموش کردن شان درموضوع روی لوچی زنان بود که با این امر سرمخالفت داشتند، از جمله محمودخان یاور ومیرهاشم خان وزیر مالیه بودند. بنابرین شاه به اولین کسانی که دستور داد تا با خانمهای خود بدون چادری حاضر شوند، همین دونفر بودند.بعد از این بود که سایر مامورین زنان خود را به پغمان و پارکها وسینما ها بطور روی لوچ و بدون چادری بیرون میبردند.(داکتر کاکر، دپاچا امان الله واکمنی ته یوه نوی کتنه، ٨١)
بنابر دعوت ملکه ثریا چندین بار زنان ماموران بلند رتبه کابل به قصر دلکشا دعوت شدند و شاه برای آنها سخنرانی نمود و گفت که برخی ازشمادر منازل خود زندانی استید ومن شواهد ومثال های زیادی از این زندگی رقت بارزنان در خانه شوهران شان دارم.حتی برخی از زنان براثرفشارمردان در چاردیواری خانه وپوشیدن چادری به مرض سل مبتلا شده اند. شاه افزود که چادری مانع درس وتعلیم میگردد وبرعکس زنان اروپائی زنان افغان از کار وکسب بی بهره اند. زنان درپوشیدن چادری باید از مردان خود ترس وبیمی نداشته باشند. سخنان شاه تاثیر فوق العاده ای برزنان نمود وبسیاری از زنان درمقابل شوهران خود به دفاع از حقوق خود برخاستند. [مگر چون از لحاظ اقتصادی زنان وابسته به مردان خود بودند کاری از پیش برده نتوانستند وبرخی از جانب شوهران خود کوتک کاری ویا تهدید به مرگ شدند.]
امان اﷲ خان در جشن ١٩٢٨در بيانيه افتتاحيه خود از تعدُد ازواج سخن زد و گفت : هيچ فردى نبايد بيشتراز يک زن داشته باشد، سعادت آينده کشور مربوط به مادران است که نسل جديد را تربيه ميکنند. امان اﷲ خان خطاب به زنان گفت: پاک و عفيف و با عصمت باشيد و دراين صورت ترس از شوهران خودنداشته باشيد. بعد شاه و ملکه ثريا و نورالسراج که بدون چادرى بودند با نمايندگان ملاقات نمودند، سپس اتن ملى اجراگرديد. در اين محفل اکثريت زنان ديپلوماتان شرکت ورزيده بودند.
وقتى جشن استقلال تمام گرديد، لويه جرگه تدوير يافت که در آن يک هزارویک نماينده از سراسر افغانستان اشتراک ورزيده بودند. امان اﷲ خان با بعضى ازنمايندگان ديدارخصوصى داشت و به آنهاپروگرام هاى اصلاحى خودرا تشريح نموده گفت که : براى زنان آزادى داده شود، تعدُد ازواج غيرقانونى، و تعليم وتربيه زن ومرد اجبارى، اجراى طلاق از طريق قانون مدنى صورت بگيرد، داشتن اسلحه منع گردد و بانک ملى تاسيس و در پهلوى پول مسکوک پول کاغذى چاپ شود. لويه جرگه هيچکدام از اين اصلاحات رانپذيرفت، بخصوص نمايندگان قبايل سرحدى که تحت نفوذ حضرات شوربازار بودند آنرا ردکردند.
در لويه جرگه ١٩٢٨،که زنان هم درآن اشتراک ورزیده بودند، کبراجان خواهر شاه امان اﷲ به نمايندگى از زنان افغانستان سخنرانى کرد. و ملکه ثريا زنان روشنفکر قندهار راپذيرائى نمود، تا آنها در برگشت از زندگى نوين در کشور به ديگرزنان حکايت کنند. درطرح اصلاحات اشاره شده بودکه هيچ فرد نظامى مريد وياپير و رهبر مذهبى شده نمى تواند ونه درسياست مداخله کرده ميتواند و اعلان گرديدکه کسانيکه خانم خارجى دارند در وزارت خارجه استخدام شده نمى توانند، مگر اينکه خانم خارجى خودرا را طلاق بدهد. برمسئله تعليم مختلط دختران و پسران ازشش تا ده سالگى بمنظور جلوگيرى ازمصرف بودجه اضافى براى ايجاد مکاتب بحث صورت گرفت و در نتيجه قبول گرديد.
در روز سوم تدوير جلسه يک موضوع بسيار پراهميت ديگر مطرح گرديد و آن دادن آزادى براى زنان افغان بود. در روزسوم لويه جرگه بعد از آنکه حقوق زنان با مردان مساوى اعلان گرديد، ملکه ثريا از جا بلند شد و چادر نازک خود را که بر روى کشيده بود از سرگرفت و همانجا پاره کرد، حاضرين باکف زدن اين عمل او را تائيد کردند و زنان ديگر از ملکه ثرياپيروى کردند و مردان روى زنان را ديدند، درحالى که نه ازحسن و شرف زنان چيزى کاسته شد و نه از شرف غيرت مردان چيزى کم گرديد.
شاه امان الله یک ماه بعد از لویه جرگه (هفته اول ماه اکتوبر) چهارجلسهً بزرگ در قصر ستور وزارت خارجه دایر کرد که در هریکی ششصد تن ازمعاریف ومامورین عالی رتبه با خانمهای شان بشمول دپلوماتان خارجی مقیم کابل اشتراک داشتند. شاه در بیانیه روز چارم خودبراین موضوع تاکید نمود که ظرف دوماه دیگر برقع ازسر زنها برداشته خواهد شد وبجای آن یک روسری(دستمال) مانند زنان ترکیه برسر انداخته میشود که در زیر گردن گره میخورد ، مگر شاه متذکر شد که اختیاراینگونه ستر اجباری نیست. همچنان شاه به این نکته اشاره کردکه چادری در اسلام فرض نیست وبعد خطاب به ملکه ثریا گفت که چادر خود را از سر بردارد وملکه چادرخود را از سر برداشت و زنان وحضار برایش کف زدند، بدون آنکه از شرف ملکه چیزی کاسته شده باشد.بدین سان ملکه ثریا نخستین زن افغان است که رسما روی لوچی زن رادر کشور اعلام کرد. بعد آز ان شاه ملاهای متعصب را مورد حمله شدید قرار داد وآنها را اشخاص جاهلی خواند که مسوول جمیع عوام فریبی ها ومنبع تمام تعصبات بیجا واشاعه وپخش جهالت ونادانیها میباشند.(ادمک، ص١٩٥) این سخنان شاه به ارتباط مخالفت ملاها وروحانیونی بود که با اصلاحات شاه در لویه جرگه صورت گرفته بود.
نويسنده کتاب «آتش درافغانستان) مينويسدکه : روز١٢اکتوبر، يک روز تاريخى در تاريخ زنان افغانستان به حساب ميرود، زيرا براى بار اول زن افغان روى لچ در اجتماع قبول شد. ازآن روز به بعد زنان منوربرقع نپوشيدند و درعوض البسه مناسبى را اختيارکردند. در کابل بيشتر زنان بدون چادرى ديده ميشدند. دولت واقعاً ميخواست که زن از حيثيت و عزت شايسته بعنوان شريک زندگى مرد و به عنوان يک انسان در جامعه بر خوردار گردد، زيرا در آن روزگار مخصوصاً در خارج از شهرها زن مثل حيوان در معرض بيع وشرا قرار ميگرفت و در برخى موارد زن با گاو و اسپ و خر و غله تبادله ميگرديد. به همين جهت است که محمود طرزى از وضع رقت بار زنان در افغانستان اشعار شکوه آميزى دارد. شاه به اين بسنده نکرد و طى فرمانى از مامورين دولت خواست تا بيش از يک زن نداشته باشند. اين کارها گرچه در ظاهر با عنعنات جامعه افغانى نا سازگار بود، اما از نظر دولت در واقع راه هايى بود که لا اقل در شهرها نيز زن از آزادى بر خوردار گردد و اگر بخواهد بتواند با روى باز ظاهر شود. اما اين روى باز در آن زمان از پيشانى تا زير زنخ و دستها تا بند و پا ها تا بجلک قابل رويت بود نه بيش از اين، همان چيز هاى که زنان در دهات افغانستان همواره از آن بر خوردار بوده و هستند.
شاه امان اﷲ و ملکه ثريا تا آنجا براى آزادى زنان افغان مبارزه کردند که از جانب روحانيت متنفذ متهم به کفرشدند و بر سر اين مساله نه تنها تاج و تخت سلطنت را از دست دادند، بلکه از کشور نيز تبعيد گرديدند ودر غربت جان دادند، روانهاى آن دو آزاد انديش افغان شاد و ياد شان هميشه گرامى باد!