د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

آرمان شهر هایی در جهان سوم (تاجیکستان و ایران)

مصطفی «عمرزی» 12.10.2016 11:51

«از هیچ کرده بهتر است»، زمانی ورد زبان می شود که دار و ندار مساوی با نفی تار و پود، ذهن نشین شود. هرچند متیقن نیستم کسانی که همانند پدران شان، سال هاست در دنیای دیو و پری سیر می کنند و گذشته ها را مدینه ی فاضله پنداشته اند، مثلاً وقتی تفکر یک شهروند افغانستان- معروف به ستمی غلیان می کند، واقعیت هایی را که بیرون از حوزه ی کشورش در سایر نقاط جهان سوم (تاجیکستان و ایران) وجود دارند، بپذیرد. در واقع مصیبت جاری که هیچ پایانی نیافته است و در هر کنج آن، کاستی و شکسته گی نمایان است، می تواند این ذهنیت ها را القا کند تا در یکی از نوادر روزگار، شاهد باشیم پیرامون ما، نیز دلفریبی های دارد که در روزگار آرامش، به هیچ می گرفتیم.

در قسمت دوم فلم جالب و کمیدی «اخراجی ها» که از پرفروش ترین فلم های تاریخ سینمای ایران است و جالب تر این که در جامعه ی ایران که وقتی در چنگ به اصطلاح روشنفکر غربگرا می افتد، سالیان فاتحه اش رسیده اند، این فلم با محتوایی در جهت توجیه انقلاب اسلامی ایران و اسلامی محوری، چنان جاذبه ای دارد که حداقل عمر مخالفان کنونی جمهوری اسلامی ایران، کافی نخواهد بود پایان این حاکمیت را مشاهده کنند، در قسمتی از فلم که توام با اختطاف طیاره ی مسافربری ایرانی از سوی دو جوان ناراض ایرانی ست، مسافران ایرانی پس از آن که آگاه می شوند قرار است طیاره ی ربوده شده در عوض لندن و اروپا به عراق نزول کند، یکی از میان آنان با تمسخر رو به سوی اختطاف کننده کرده و اظهار می کند: عراق هم کشوری ست که باید به آن جا رفت؟ به لندن یا اروپا برو که ارزش رفتن دارد. این دید تمسخر آمیز مسافران ایرانی به عراق که شاید در داشتن موقعیت اقتصادی، نظامی وغیره در زمانی که فلم ایرانی، حاکمیت شهید صدام حسین را ترسیم می کند، هرگز کمتر از ایران نبود، موقعیتی را رسم می کند که افغانستان پیش از بحران در برابر کشور های همسایه داشت. در واقع، کشور ما خیلی زودتر از کشور ها و جغرافیای های همسایه گان، صاحب سیستم نو اداری می شود. مطبوعات و رسانه ها، فرهنگ و انکشاف مدنی، تا زمانی که ایران از پول نفت، جلو می افتد و سرمایه گذاری های بزرگ شوروی در آسیای میانه، جغرافیای بخارای عقب مانده، متحجر و سنت زده را تغییر می دهند و در مجموع، کشور های پیرامون ما بر اثر بحران افغانستان، چاق و چله   می شوند، کشور ما خودش را در محدوده ی بسته و محاصره شده، به خوبی و با کفایت اداره می کند که با هفت ثور، مرحله ای مجزا در بررسی تاریخ معاصر افغانستان دارد.  

این که ایران با روکشی از چند شهرک و شهری هایی که فقط با پول نفت، حیثیت ظاهری دارند و در اوج کشاکش ها و ستم ملی که با ابعاد ترکی، کردی، بلوچی و عربی، بیشترین سیمای نزار برای گسست است و در سوی دیگر، تاجیکستان عقب مانده، مجزا از فرهنگ خودش با داشتن نصف جمعیت غیر تاجیک که  چهل درصد اوزبیکان اش، حسرت پیوستن با اوزبیکستان را می خورند و اگر سایه ی سربازان روس نباشد و بستر روسیه، کارگر تاجیکستانی را کار ندهد، چه قدر وزن و قافیه دارد تا محتوای شعر غنامند شود، برای کسانی در افغانستان که در بحران زاده شده اند و به اصطلاح به «از هیچ کرده بهتر است»، خو گرفته اند، باید آرمان شهر هایی باشند که وقتی در جهان سوم، دنبال جای خوب باشیم، آرمان شهر های جهان سومی نامیده خواهند شد؛ بنا بر این، اگر کشور های مانند ایران و تاجیکستان، جاذبه آفرین شده اند تا شماری بیمار، نسخه های آن ها را مُدل های ترقی و پیشرفت ارایه کنند، نباید شاکی باشیم؛ خانه ی گلین، بهتر از خانه ی «سقف شکسته» است.

جهان سوم می تواند جاذبه ایجاد کند، اما زمانی از این جاذبه استفاده خواهد کرد که جاذب اش فراهم شود.  

افغانستان ویران و بحرانی ما، هر ناکجا آباد جهان را سوم را جاذبه دار ساخته است؛        بی هیچ نیست که مردم ما بدترین توهین ها، تحقیر ها و زنده گی پست و خفت بار در ایران، پاکستان و تاجیکستان را تحمل می کنند.

در بازار آزاد افغانستان، دکان هایی برای فروش جاذبه ی کشور های جهان سوم نیز گشوده اند که گاهی با چاپ کتاب ها، گاهی با نشرات رسانه یی و گاهی با نمایشگاه های کشور های عقب مانده، خرید و فروش می شوند.