د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

داکتر حسن شرق به صحنه بر میگردد!

ملالی موسی نظام 27.07.2016 13:57

به سلسلۀ تلاش مذبوحانه  برای کتمان حقایق تاریخی نیم قرن اخیر افغانستان و برائت دادن سرنوشت سازان و جفاکاران، حال نوبت داکتر حسن شرق، یکی از مهره های پا برجای وابسته به امر و فرمان شوروی که بیشتر از چهار دهه را به چنان ارتباط سخیفی مقدرات افغانستان را ببازی گرفت و بعد از بربادی های پیهم و تخریب یک مملکت آزاد و غیر منسلک به آیالات متحده جای گزین گردید، مشاهده مینماییم که در بعضی از وبسایت های متعهد، سخت تلاش صورت میگیرد که جای پای مثبتی برای نامبرده دست و پا نموده و با خاک زنی بر چشم ملیون ها هموطن آوارۀ جنگ دیده و عزیزان از دست داده، برای شخصیتی که سوابق وی اظهر من الشمس است، تصویر دیگری بیافرینند.
مقالۀ ذیل در آوانیکه «داکتر حسن شرق» با خانم «نذیره کریمی» در تلویزیون آریانای کابل مساحبه ای به عمل آورد، در سال ۲۰۱۳ تحریر گردیده است.

ملالی موسی نظام       اول سپتمبر،۲۰۱۳

        داود خان، حسن شرق و نذیره کریمی
دشمن دانا بلندت میکند      برزمینت میزند نادان دوست

مقدمه:
امسال هم مانند سالهای گذشته در حوالی ۲۶ سرطان که روز کودتای چند ساعتۀ «سردارمحمد داود» رئیس جمهور پیشین افغانستان و پسر کاکای مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهرشاه بود که البته وی آن جریان را «انقلاب» نامید، عدۀ معدودی منجمله یکی از مقتدرین سایت افغان جرمن با توصیف و ضد و نقیض نویسی از آن دورۀ سرنوشت ساز و «آغاز نشیب» در تاریخ معاصر افغانستان عزیز به طور اغراق آمیزی تاریخ سازی نمود. متوجه میشویم که گاهی علاقمندی افراطی نه تنها از دیدن حقایق ما را باز میدارد، بلکه شخص مورد علاقه را هم در انظار خوار و خفیف مینماید، مخصوصاً که هزاران شاهد عینی واسناد و مدارک در صفحات تاریخ برعلیه ادعا های آنطوری، قد علم مینماید.  
جزئیات این کودتای متمایل به چپ مسکوی را که ملیون ها شاهد عینی آن حیات داشته و همه جزئیات، منجمله گروپ کابینۀ شناخته شده و آشکارای آن با بیانیۀ تهیه شدۀ «رهبر کودتا» ذریعۀ میر اکبر خیبر و ببرک کارمل ، فقط دست داشتن آشکارای اتحاد شوروی وقت و متعلقین وطنی آنرا هر سال بیشتر و بیشتر نمایان میسازد. اگر این قلم یکی از افراد گروپ کودتاچی مذکور و یا از جمع کوچک هوا خواهان داود خان یعنی «رفقا» میبود، باور بفرمائید که این آب ایستاده را هر سال و هر زمان چنین زیر و رو نمی نمود تا از عمق آن رسوبات بیشتری در سطح آب ظاهر شود و نتیجتاً حقایق غم انگیز جدید تری برملاء گردد.
به اتکاء به مفکورۀ برهم زدن آب ایستاده، اخیراً «داکتر حسن شرق» وفادار ترین و از نگاه طوالت وظیفوی«!» نزدیکترین فرد وابسته به سردار مذکور و شوروی سابق که دقیقاً و بدون شک دهه های متوالی حیثیت پل ارتباطی در مسائل افغانستان را با روس منحوس داشته است، در صفحۀ تلویزیون آریانای آقای بیات ظاهر میگردد؛ نامبرده هم درین کهولت سن، با تلاش مذبوحانه و پیگیری در کتمان و تحریف حقایق و رویداد های تاریخ افغانستان معاصر پرداخته، گویا وی نیز گمان میبرد که به چشم ملیون ها شاهد عینی و هموطن مظلوم خویش میتوان خاک پاشید. نخیر جناب داکتر حسن شرق شماهم با  ضد و نقیض گویی فقط آن باطلاق به ظاهر آرام را بیش از پیش به حرکت در آورده و متلاطم ساخته اید!
  بنابرآن، از تاریخ ۲۶ سرطان که به خاطر کودتای تاریخ ساز و عصر گزرای سردار داود، بانی جمهوریت، جریانات عصر وی به نحوی باز هم زنده میگردد، مصاحبۀ «حسن شرق» هم گویا تیلی است که شعله های آن دوران به خاکستر نشسته و حقایق وابسته به آنرا در انظار روشنتر میسازد.
افغانستان خانۀ همه ملت افغان است و تاریخ آن قصۀ تلخ و شیرین باشندگان آن خطۀ پاک بوده و بیان حوادث سچه و راستین صفحات آن برای نسل امروز و فردای مملکت فرض و امانتیست نهایت سترگ و با ارزش و عبرت آموز، که انحراف از آن گناهیست، غیر قابل بخشش:
الهی چنان کن که پایان کار    تو خوشنود باشی و ما رستگار
خوشحالم که  اخیراً در سایت «افغان جرمن» هموطن دانشمند محترم «نعیم بارز» تحلیل افشاء گرانه ای در زمینۀ واقعیت های تاریخی دو پسر کاکای تاریخ ساز تحت عنوان «قرار دادن ظاهر شاه و داود خان در یک ردیف، مخدوش کردن مرز بین دیموکراسی و دیکتاتوریست!» به نشر رسانیده است. اینکه چگونه قیچی سانسور اولیای امور سایت به سراغ نوشتۀ مذکور نرفته است، از تعجبات است. بعد تر میرویم به بعضی از نکات مضمون محترم آقای «نعیم بارز» که به آن معتقد بوده  وبه مبحث ما ارتباط میگیرد. گرچه این شاگرد مانند بیشمار مردم وطن بحیث شاهد عینی و آگاهی داشتن به ماحول خویش در خاک پاک وطن و در شهر کابل زندگی نموده است، به صراحت جریان کودتای چند ساعتۀ ۲۶ سرطان، تقرر اعضای حزب پرچم و خلق « رفقاء» در کرسی های وزارت خانه ها، دفاتر، ولایات و امثال آن را با بیانیۀ رهبر کودتا «سردار محمد داود» به چشم سر مشاهده نموده و ناظر و شاهد بوده است، ولی هر سالی که میگذرد، ادعا ها و داستان سرایی های محیرالعقول و عجیبی به ادعا های سال گذشته از جانب معدودی از وابستگان میدیای افغانی افزوده میگردد.
حقیقتی که هیچگاه و هرگز منحیث یک واقعیت مبرم و آشکارای تاریخ افغانستان و پی آمد های بعدی آن از جانب هواداران کودتای ۲۶سرطان بیان نمیگردد. این نکتۀ باریکتر از موست که اعلیحضرت محمد ظاهر شاه که خود هم یکی از افسران عالیرتبۀ عسکری کشورش بود، بدون تردید قوماندان اعلای اردوی افغانستان محسوب میگردید؛ واضح هست که هر فردی از افراد آن اردوی ملی که در دولت وی یونیفورم عسکری پوشیده و زیر بیرق آن نظام حلف وفاداری یاد نموده بود، تا زمانی که از رتبۀ عسکری رسماً منفک نگردیده، باید به پادشاه برحال افغانستان، منحیث مظهر بلند ترین مرجع آن دولت قانونی شاهی مشروطه و رژیم آن وفادار می بود. ماهیت این حلف وفاداری را اقدام به کودتای ۲۶ سرطان و نتیجتاً عزل شاه توسط آن جریان را که «اجباراً» برای تداوی به خارج مسافرت نموده بود، دقیقاً زیر سوال میبرد. خوب است که محترم آقای «نعیم بارز» هم درین معضلۀ مهم روشنی انداخته اند:
"اما به هر دلیلی اگر قبول کنیم داود خان یک فرد قانون مدار و طرفدار امنیت و آرامش بوده و بحیث یک فرد مسلمان با گذاشتن دست بروی قرآن از وفاداری به شاه و تعهد به حفظ نظام، آیا این حق را داشته که اقدام به کودتا نماید، آنهم با تکیه به جناح ملکی و نظامی پیرو دولت شوروی"؟
 در مورد چگونگی حادثۀ آن کودتا و عواقب وخیم آن، این قلم سال هاست که داد میزند که اشتباه یک فرد عادی باعث بروز مشکلات در محدودۀ ماحول همان شخص میگردد، درحالیکه اشتباهات یک زعیم یا  یک «رهبر»، غیر قابل بخشش بوده و می بینیم که این «اشتباه»، یک ملت را تا امروز به خاک و خون نشانیده و یک سرزمین را به آتش کشیده است. اینکه از جانب بعضی از منابع پیرو «سردار محمد داود»، با طمطراق ادعا میگردد که مرحوم «محمد داود» بود که جمهوریت را در افغانستان جانشین شاهی مشروطه گردانید، در حالیکه با آن تغیر بنیادی عملاً نه تنها پیشرفتی در امور اجتماعی و حقوق مدنی ملت رونما نشد، بلکه از خیرات  قدرتمندی عمال چپی رژیم و هدایات بیروی سیاسی و کمیتۀ مرکزی، موجودیت پارلمان، تفکیک قواء و آزادی های فردی هم به اختناق و نابودی سوق داده شد. محترم آقای « نعیم بارز» هم در زمینه سطوری نوشته اند:
"آقای یوسفی بیشتر از هر چیز داود خان را از لحاظ اخلاقی توصیف نموده اند و به شکلی از کودتا به اصطلاح«سفید» به رهبری داود خان جانبداری نموده اند که پی آمد آن کودتای«سفید» به کودتای سرخ خونین ۷ ثور۱۳۵۷، تجاوز نظامی شوروی به افغانستان، جنگهای جنایت بار داخلی در حکومت برهان الدین ربانی و جنگها و ایجاد حکومت وحشتبار طالبان مبدل شد که بالاخره منجر به سرازیر شدن قوای چهل و شش کشور جهان به رهبری دولت ایالات متحدأ امریکا ګردید و مدت ۱۲ سال استکه  افغانستان را کشتارگاه و مسلخ انسان ها ساخته اند و هنوز هم پایان اینهمه جنگها و جنایات معلوم نیست".
حال هموطنان میرویم به سراغ قسمتی هایی از ادعاهای امسال میدیای افغانی در مورد کودتای ۲۶ سرطان، روزی که «دوران نشیب» مقدرات یک ملت شکل گرفت:
قسمت اول- فشرده ای از آنچه سایت افغان جرمن در مورد طرح تغیرات بنیادی سردار داود خان بیان میدارد:
به اساس ادعای محترم «انجنیر کریم عطایی» یکی از آمران سایت افغان جرمن، سلسلۀ مکاتیب مرحوم «محمد داود» صدر اعظم به شاه مرحوم که همه جنبۀ رهنمایی و توجه اعلیحضرت را به تغیرات عصری و رفا اجتماعی احتواء مینماید، دو نکتۀ مهم و عجیب قابل غور است:
 یکی اینکه اگر این مکاتیب که مضامین آنان درخواست صریح صدراعظم از شاه افغانستان، اصلاح جامعه برای یک افغانستان مترقی با آزادی های فردی و مطبوعاتی، انتخابات آزاد و تفکیک قواء وموجودیت احزاب نظر به ایجابات عصر و زمان باشد، پس این اصلاحات مترقی بنیادی چرا بعد از به قدرت رسیدن«رهبر» کودتا، در پنج سال جمهوریت، نه در قانون اساسی داود خان، منعکس گردید و نه که جنبۀ عملی آن هرگز در خواب ملت منتظر و بیوسیله، در آن عصر اختناق رونما گشت؟ برعکس به تأسی از سیستم مقید  شبهه سوسیالیستی، آزادی های فردی و اثرات دیموکراسی نیست و نابود گردید و در عوض تشکیلاتی چون «کمیتۀ مرکزی و بیروی سیاسی» به پیروی از رژیم مسکو، قیود خفقان آوری را بر مردم افغانستان تحمیل نمود.
نکتۀ دوم اینست که کدام دیموکراسی واقعی از سیستم یک حزبۀ سیاسی پشتیبانی مینماید؟ در حالیکه متون قانون اساسی داود خانی عدالت و بازخواست ملت مظلوم را هم بدست چند تا کودتاچی چپ گرا سپرده و متعلق میداند؟
 قسمتی ازین مکتوب به شاه افغانستان که بیان نگردیده در کدام آرشیف و در کجا موجود است، در سایت افغان جرمن«۱» به ادعای محترم انجنیر «کریم عطایی» چنین آمده است که گویا صدر اعظم سردارداود، برای اعلیحضرت مکتوبی که تاریخ آن ذکر نگردیده است، میفرستد؛ ادعا میگردد که شاه پیشنهاد اصلاحات دیموکراتیک «داود خان» را نپذیرفت که مبادا آن «اصلاحات » به نام صدر اعظم تمام شود. یا الله! یعنی که باور شود که اعلیحضرت بعد از چهل سال تأمین صلح و امنیت برای ملت، به پلان مترقی صدراعظم برحال و«رفقاء» حسود میگردد؟! قسمت های مهم نکات مورد نظر در این نامه که پیشنهادات «سردار داود» عنوانی شاه، برای اصلاحات و تحولات مثبت«!» در جامعۀ افغانستان باشد، چنین خلاصه میگردد تا شما خود حدیث مفصل بخوانید ازین مجمل:

۱- بعد از تدوین و توشیح یک قانون اساسی دیموکراتیک و طی مراحل قانونی آن، عملاً آزادی های فردی و حقوق شخصی درین قانون اساسی تثبیت خواهد گردید.
۲- در قانون اساسی جدید موجودیت «دو» حزب سیاسی پیش بینی خواهد شد که برای تصرف کرسی های شورای ملی هردو حزب جد و جهد خواهند نمود و حزب اکثریت را پادشاه مأمور تشکیل کابینه خواهد ساخت.
    •    ۳-  قانون اساسی جدید تثبیت خواهد کرد که دولت «۲»عبارت از قوای سه گانۀ «تقنینیه، قضائیه و اجرائیه» میباشد. قوای تقنینیه عبارت از جرگۀ شورایی است که نمایندگان آن از اعضای حزب اکثریت تثبیت شده از حوزه های معینِ انتخاباتی خواهند آمد. قوِۀ قضائیه متشکل از محاکم ثلاثۀ ابتدائیه، مرافعه و تمیز است.
    •    قانون انتخابات طبق شرائط یک نظام پارلمانی دیموکراسی ترتیب خواهد شد.
    •    بعد از یک سلسله تشریحات و جزئیات، بازهم به یک تقسیم بندی دیگری میرسیم که قسمت الف و ب آن در مورد لویه جرگه و تصویب قانون اساسی است.
ث- بعد از تصویب قانون اساسی از طرف لویه جرگه حکومت فعالیت حزبی راسهولت«!» خواهد بخشید تا نمایندگان خود را از راه مرام حزبی به شورای ملی بفرستند و .....  
ج-  در چنین حالتی که آزادی عقیده و میلان آزادی های فردی، اجتماعی و فعالیت سیاسی بیشتر شود و رونق زندگی گرمتر میگردد و.....
این بود قسمتی از تعریفات و توصیفات طولانی شخصیت، مرام، نظریات و عصر جمهوریت سردار محمد داود که به «دورۀ داود شاهی» معروف گردیده است. خوب است که خوانندگان خود این مضمون طویل را در سایت افغان جرمن مطالعه نموده و در عکسی که از منظرۀ توشیح قانون اساسی درج گردیده اعضای محترم و وطن پرستان پرچم، دست پروردگان وابسته به سفارت شوروی سابق را هم  بین عده ای تشخیص دهند.....قانون اساسی عجیبی که کوچکترین اشاره ای با اساسات دیموکراسی مندرجۀ مکتوب صدراعظم به شاه که ادعا میگردد بی اعتنایی«؟» اعلیحضرت به آن پیشنهادات مترقی، سبب استعفای صدر اعظم میگردد، اصلاً ندارد!
در استقبال شایانی از کودتای ۲۶ ثور و کار روایی های مرحوم داود خان به اساس پالیسی خاص این سایت انترنتی به عمل آمده، آیا به شمه ای از چشم دید، حافظه، تجربۀ یک ملت و بالاخره حق و حقوقی که تاریخ و جریانات مبرهن آن سرزمین به حیث یک افغان بالای ما دارد، نباید هیچ ارزشی قایل گردید؟ آیا باید نظریات، چشم دید، آثار مستند محققین و مؤرخین راپور ها اسناد، مدارک رسمی و شخصی و تحقیقات تاریخی چگونگی کودتای چپی و دورۀ قدرت «محمد داود خان» را همه با پنسل پاک محو نمود و به آنچه افغان جرمن مینویسد باور کرد و معتقد گشت؟
البته پیش اکثریت سوالی مطرح میگردد که در مضمون عریض و طویل یکی از قدرتمندان سایت افغان جرمن چرا در مورد جریانان حیات سردار «محمد داود»، هیچ اشاره ای به وابستگی علنی وی به حزب مخرب پرچم، از طریق ارتباطات با حسن شرق، ببرک کارمل، اناهیتای راتب زاد و بقیه اعضای آن جناح وابسته به مسکو«قسماً کم سواد» که بعداْ اکثراْ در کابینۀ وی عز تقرر حاصل نمودند، صورت نگرفته است. مگر این «رفقاء» نبودند که سردار مذکور رابا مملکت یکجا به بیراهه کشیدند؟ مگر این را باید باور نمود که «داود خان» در ده سال انزوای سیاسی، با آن چپی های مسکوی که کودتا را با وی روبراه نمودند به انکار علنی «داکتر حسن شرق» و طرفداران، «هیچ» رابطه ای نداشته؟ مگر آن قسمت غیرقابل انکار صفحات تاریخ را میتوان از انظار ملت و نسل امروز و فردا پنهان نمود؟ تا کی و تا چند؟! آن مقطعی را که دقیقاً و واضحاً «آغاز نشیب» در سرنوشت ملت مظلوم و بینوای افغان بوده است!
در مضمون این قلم تحت عنوان« ۲۶ سرطان، آغاز یک نشیب در سرنوشت یک ملت » که به اساس خاطرات آنزمان از یک شاهد عینی نقل گردیده، در پهلوی ده ها ایمیل تشویق و تمجید از خبرگان و حقیقت دوستان شاهد و ناظر، محققین و حتی شعرای وطن پرست افغان، دوستان مطبوعاتی ای هم از افغان جرمن این شاگرد را به دلیل افشاء حقایق تاریخ آن جریان آشکارای رویداد وطن که به یقین خود هم ناظر بوده اند، مورد تفقد قرار دادند که ممنونیت بیشمار از آن محترمان دارم و پیام های شانرا همه ساله منحیث تأئید واقعیت اوراق تاریخ حفظ نموده ام.

دوم- مصاحبۀ داکتر حسن شرق با خانم نذیره کریمی:

این قسمت را با بیت حضرت حافظ «ع»، از پشتی کتاب داکتر حسن شرق بنام « تأسیس و تخریب اولین جمهوری افغانستان» آغاز مینماییم.
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم     جامۀ کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

داکترشرق بدون شک مطرح ترین فردیست در مسائل افغانستان عزیز، که از آغاز صدارت سردار محمد داود تا سقوط حکومت مارکسیستی داکتر نجیب، حیثیت یک پل و وسیلۀ ارتباطی را بین مقتدرین سرزمین جنگ زدۀ ما و اتحاد شوروی سابق داشته است.
انتخاب بیت پرمعنی حضرت حافظ «ع» که در پشتی کتاب «داکتر حسن شرق» میدرخشد، نه تنها خط بطلانی است بر صفحات آشکارا و مبرهن تاریخی که نامبرده چون دانۀ شطرنجی از آغاز تا انتها در لابلای آن مطرح بوده است، بلکه جواب رد مذبوحانه ای میباشد بر چشم دید و خاطرات زندۀ ملیون ها شاهد عینی ای که کارروایی های وی را با بستگی به روس منحوس، از  دهۀ ۵۰ میلادی، عصر صدارت سردار «محمد داود» تا هجوم تنظیم های جهادی بر شهر«کابل»، دقیقاً به خاطر میآورند! بلی، آنچه را وی در دفاع از خویش و انکار همکاری و اطاعت از اتحاد شوروی سابق چه در عصر داود خان و چه بعد از کشتن او و فامیل ومظلوم وی، برای تبرئه خویش بیان میدارد، نقشیست بر آب! همین که بعد از آن تراژیدی انسانی، باوجود نزدیکی طولانی وی با داود خان مرحوم، نامبرده نه تنها زنده مانده، بلکه یک دهۀ دیگر راهم از پله های قدرت مخفی و آشکارا ذریعۀ اتحاد شوروی وقت، بالا رفته است، خود شاهد مدعاست.
«داکتر حسن شرق» علت نوشتن  کتب و مصاحبه را «زنده ماندن» خویش توصیف نموده، یعنی که با فریب تاریخ و ملت افغانستان توقع دارند که «زندۀ جاویدان» هم بمانند، در حالیکه حقیقت این است که سنگ و خاک ملیون ها شهیدی که در جریان جنگ ها و بربادی افغانستان عزیز و ملت آن  تا امروز در خون خفته اند و ملیون ملیون آوارۀ بیوطنی که در داخل و در اقصی نقاط عالم به خواری سرگردان اند، فقط این بیت حضرت حافظ «ع» را فریاد میزنند که:

من از بیگانگان هرگز ننالم      که با من هرچه کرد آن آشنا کرد

همانطور که عرض شد، اخیراً داکتر شرق با خانم « نذیره کریمی » خبرنگار تلویزیون آریانای کابل، در مقابل چشمان متعجب هموطنان مصاحبۀ عریض و طویلی را به عمل آورد. اینکه مانند همه تاریخ شکنان وی نیز فهم، چشم دید و خاطرات هموطنان را منحیث شاهدان عینی، به هیچ گرفته و بر هزاران راپور و سند، کتاب و رساله های تاریخی رسمی و شخصی، به شمول آنچه در آرشیف های ممالک ذیدخل در قضایای افغانستان ثبت ورکورد گردیده، خط بطلان کشید، جای شکی نیست، ولی فرزند وی که چنین یک مصاحبۀ ننگین را برای «داکتر حسن شرق» وسیله سازی نموده و بازهم نامبرده و عمال ویرا بیاد ملت رنجور افغان انداخته است باید باور نمود که:
    دشمن دانا بلندت میکند    برزمینت میزند نادان دوست

اینکه داکتر حسن شرق منحیث یک «افغان» چگونه و چه وقت وسیلۀ ارتباط از جانب اتحاد شوروی قرار گرفت و به حیث فردی در نهایت معتمد آن رژیم در مسائل و پلان گزاری های طویل المدۀ روس ها بر مقدرات افغانستان برگزیده شد، اطلاعی در دست نداریم. ولی از سال۱۳۳۴-۱۹۵۵ یعنی دورۀ صدارت «سردار محمد داود» که رهبران شوروی، «خروسچف و بولگانین» قدوم منحوس شان را در خاک مقدس ما گذاشتند، به زعم اکثریت، نزدیکی داکتر شرق به صدراعظم مقتدر افغانستان، او را شکار دوامدار آن رژیم ساخته و وی دهه های متوالی صادقانه به روس ها خدمت نموده و پیوست.
آنچه در مورد نزدیکی سردار داود خان با رژیم فروخته شدۀ پرچم ذکر گردید، مخصوصاً این رابطه را «داکتر حسن شرق» در ده سال جریان دهۀ دیموکراسی، علی الرغم ادعای گوشه گیری و انزوای سردار مذکور، به اوج نزدیکی و همبستگی رسانید. کدام طفل مکتبی باور مینماید که در کودتای ۲۶ سرطان نه دست شوروی دخیل بوده است و نه اینکه در کابینۀ جمهوری جدیدالتشکیل، کدام پرچمی و خلقی ای جا «!» داشته است. بلی هموطنان، یکی از جوابات صریح «داکتر حسن شرق» به خانم «نذیره کریمی» همین است که نه تنها روس ها هیچ ارتباطی در فراهم آوری کودتای ۲۶ سرطان نداشته اند، بلکه هیچ یک از کمونیستان و وطن فروشان تربیت یافتۀ خط مسکو درین تغیر شکل سیاسی هرگز فعالیت و رولی نداشته اند.
 بلی جناب داکتر شرق: شما نگوئید بد و میل به نا حق نکنید!
 رگ و پی هموطنان ما از جریانات خونین کودتای هفت ثور و عواقب شوم، اشغال افغانستان عزیز و کشتار یکونیم  ملیون هموطن بیدفاع ذریعۀ ماشین جنگی ابر قدرت وقت، اتحاد شوری که «داکتر حسن شرق» در مصاحبۀ خویش آنرا«انقلاب» نام گزاری «۳» نموده است، مطلع و باخبر اند، ولی آنانیکه مصاحبۀ داکتر شرق را با ادعاهای وطنپرستانۀ وی«!» تماشا نموده اند، به جرأت و پر روئی مرد ۹۴ ساله ایکه نقاب بی گناهی و افغانیت را بر چهره گذاشته و مردم افغانستان را هنوز هم فراموش کار، نادان و بی شعور فکر مینماید، متأثر و حیران گشته اند!
حال میبینیم که این شخصیت مطرح تاریخ معاصر، بازوی راست «سردار محمد داود» و گماشته و معتمد بی چون و چرای اتحاد شوروی وقت که به عوض پناه گزینی در ماسکو به مملکت امپریالیستی«!» امریکا تشریف آورده است، در مورد عصر اشغال افغانستان عزیز که به هر قطره ای از خون شهیدان وطن گنهکار و مسئول است، چه داستان هایی را بیان مینماید. مصاحبه بسیار طولانی است و اکثریت دیده و شنیده اند. آنچه وی میگوید، فقط برزخم جانسوز یک ملت نمک پاشیدن است....کسی که بازوی راست «سردار داود» بوده است و بعد از کشتار بیرحمانۀ او و فامیل مظلوم وی، این بازو خودسردانه با اصلیت و قیافۀ جدیدی چون دانۀ شترنجی در دست اشغالگران روسی، بازهم یک دهه در قدرت سیاسی افغانستان برباد شده قدعلم مینماید:
......کودتای ۲۶ سرطان را کمونیستی میگویند چون قدرت را از پادشاه گرفت. دقیقاً باور میکنیم.
.....در طرح کودتا دو نفر بودیم، بعداً کمیتۀ مرکزی ساخته شد. هدف داود خان این بود که مردمی شود، میگفت که در خاندان ما نمی گذارند که به حکومت مؤفق شویم. سلب قدرت باید میشد، اگر مؤفق شویم چه کنیم؟ به نفر ها مراجعه کردیم، مطالعۀ کودتا های جهان را نمودیم.....پلان بود که کودتا شود، حزب مطرح نبود.
خانم نذیره کریمی میپرسد: محمد ظاهر شاه در وطن بود یا نه؟ جواب مغلق و با سفسطه گویی ارائه میگردد.
......دو نفر بود و نفر سوم باید پیدا میشد که همراه ما یکجا شود. از حزب دیموکراتیک خلق، کارمل، نجیب، نورمحمد ترکی، پنجشیری، کشتمند.....هیج سندی موجود نیست که که روس ها در کودتا داخل باشند، چرا میگویند کودتای کمونیستی؟ خلق و پرچم از ۱۳۴۳ اساس مانده شد و پرچم ۴-۵ سال اخبار ساخت..... روس ها می گفتند هرکس با غرب نیست، با ما دوست است.

......در کودتای ۷ ثور چراغی که خدا «!» روشن کرده بود، خود ما خاموش نمودیم، من در افغانستان نبودم و در حالیکه دیگران به ترک تابعت اقدام نمودند، من چون با احزاب مناسبات خراب نداشتم، با ترکی هم رفت و آمد خانگی داشتم به کابل برگشتم. ترکی میخواست من راجع به «داود خان» حرف بزنم و من میگفتم که کسی که مرُد پشتش حرف نزنیم. همرای ببرک کارمل از اتحادیۀ محصلین دوست بودم، او وزیر خارجه و مرا خواست و من ناچار به همکاری شدم« یقین روس ها امر کردند – ازین قلم». .....در و دیوار، همه «داود خان» را دو میزدند، کارمل وعده کرد حتماً « میخواست به نحوی رابطۀ نزدیک داود خان و کارمل را توضیح نماید- ازین قلم»  که اینکار را منع میکند.
.....در عصر نجیب کابینه را تیار کردیم. در مجلس وزرا نطق ها را مشاورین روس میساختند و ما  صرف آنها را میخواندیم. «یا الله! گویا که راه های فرار همه بسته بوده و جناب شان به چنین خفتی از  نهایت ناچاری تن داده اند».
جای دیگری:....مرا به روسیه دعوت کردند، «گوربه چوف» در مسکو گفت که خوب است که ایالات شمالی به اختیار «احمد شاه مسعود» باشد. من دلائل را گفتم که نجیب ۹ ولایت شمال را جدا و نفر ربانی را مقرر نموده، ولی شورا آن را قبول نکرده است. من گفته اش را رد نکردم و کابل آمدم. مارشال «ورانیکوف» به کابل آمد و گفت که شما باید به پنجشیر بروید، موضوع کودتا را مطرح کردم و گفتم که به پنجشیر هرگز نمیروم و.....
....بهترین معلم انسان تاریخ است. قسم میخورم که آرزوی ما این بود که یک افغان صادق«؟!» ریاست جمهوری را قبول کند. خانم نذیره: چرا قسم میخورید داکتر صاحب؟

.....مجاهدین واقعی افغانستان که بزرگترین قوای جهان یعنی اتحاد شوروی را شکست دادند، ثابت نمودند که در راه دین و وطن از سر و مال خود تیر میباشند.....کسی که طوق خانم خود را فروخت و از پول آن سلاح خرید، دست آن مجاهد را میبوسم، من آن قدرت و اهلیت را نداشتم که با آنها از وطن دفاع «؟!» میکردم! افغانستان بهترین شاهکار خود را در جنگ با روس ها نشان داد، مجاهد و تنظیمی بسیار از هم فرق دارند.
 یا الهی در دورۀ تاریخ خونین افغانستان شاهد و ناظر چه جریاناتی میگردیم، یعنی که «داکتر حسن شرق» در حالیکه حتی جرأت و قدرت فرار از مملکت را هم «؟!» نداشته، ولی سربازی مجاهدین رشید و وطن پرستان واقعی را که اتحاد شوروی « مولا و آمر وی» را به شکست خفتباری مواجه نمودند، قدر«؟!» مینماید! روحیۀ عوام فریبی حتی در چنین سن و سالی هم در وجود جناب شان موجود بوده، عادت و تربیت «مولا و بادار»، هنوز هم با تظاهر در این سن و سال بر گفتار ایشان، از هر نقطۀ نظری حاکم است.
بهر حال، جای دیگری......مشکل روس ها اطاعت عسکر افغانستان بود، عساکر با سلاح فرار مینمودند و مطلق امر را قبول نمیکردند. چطور امکان دارد که به یک افغان بگویید که افغان دیگر را بکش! جنگ با مردم یک مملکت شکست را بار نمی آورد، روس ها همینطور شکست خوردند.
.....در وقت روس ها« یعنی در وقت فعالیت های دوامدار و همکاری صادقانه و مأموریت های شما، آقای داکتر حسن شرق – ازین قلم»، و کلای شورا نظر به مصالح ملی مقرر میشدند ولی فردا مردۀ شان پیدا میشد.
خانم نذیره کریمی میپرسد که چرا «داکتر حسن شرق» به عوض پناهندگی به روسیۀ فیدرال با امریکا مقیم گردیده است؟ این سوالی است که ملت بخون نشستۀ افغانستان از جمیع خلقیان و پرچمیان وطن فروش همگامان شان دارد. یعنی چرا این گروه دست پروردۀ مسکو و عمری اطاعت از آن رژیم مخوف، بعد از شکست خفتبار ابر قدرت شان به ممالک غربی فرار نموده و در دسترخوان بزعم آنان «امپریالیزم» جیره خوار گردیدند؟ شرق جواب میدهد:
پسرم مرا به امریکا آورد و حیات مرفه ایرا برایم تهیه نمود.....من یک زندگی بسیار آرام دارم، از خیرات میرویس جان زنش هم بسیار مهربان است. قرار اطلاع همین فرزند داکتر شرق هستند که گویا به منزلۀ « نادان دوست» موجبات اینچنین یک مصاحبه رسوا کننده را با تلویزیون آریانا فراهم نموده اند تا آن اقلیتی که نسل جوان افغان باشد هم از آنچه قبله گاه بزرگوار شان در حق ملت مظلوم و خاک پاک مادر وطن مرتکب شده اند، به حکم تاریخ تتبوع نموده و حقایق را هرچه بیشتر و آشکار تر بیاموزند!
در پایان  این قسمت مصاحبه، داکتر شرق می افزاید:
...مصاحبه را بخاطر زنده ماندن نموده ام، چه در زندگی هرکه نیکو نام زیست.
یا الله! آقای داکتر شرق، در زندگی مرفه ای که در امریکا دارید و به آن میبالید، آیا لحظه ای هم بیاد آن خونین کفنان که از فیض همراهی طولانی و رنگارنگ شما با روس منحوس و پی آمد های پلان های مشترک تان به همراهی خائنین خلق و پرچم، تا امروز مظلومانه در خاک، خون و آتش میغلطند، افتاده اید؟ نخواهد!

نوت:

۱- درین هیچ جای شکی نیست که منابع مطبوعاتی افغان ها ازقبیل سایت های انترنتی، رادیو تلویزیون هاُ اخبار و جرائد و امثال آن در خارج، نظر به پرنسیپ های مترقی آزادی افکار، مسئولیت نشر نظریات و ادعاهای اشتراک کنندگان را قبول نمی نمایند، ولی اگر نشر موضوع از جانب یکی از مسئولین و اعضای هیأت مدیرۀ آن تشکیل مطبوعاتی باشد، قضیه فرق دارد و جنبۀ مثبت و منفی آن متوجه آن دستگاه میگردد. در سایت «افغان جرمن» این هم گاهی شده که مثلاً مضمون اینجانب در مورد کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲منتشرۀ سال ۲۰۰۷ ویا مضمون داکتر سید عبدالله کاظم در همان سال و بالاخره اخیرآً مضمون آقای نعیم بارز با افشاء حقایق تاریخ وطن درین زمینه، به قیچی سانسور مواجه نگردند و ثبت آرشیف شوند. مضمون افشاگرانۀ داکتر کاظم، تحت عنوان« کودتای ۲۶سرطان ۱۳۵۲، سقوط سلطنت و اعلام جمهوریت» امسال هم برای چند «ساعت» در زمرۀ مضامین بر گزیدۀ هفته درخشید، ولی چون دولت مستعجل عمرش بسیارکوتاه بوده و برداشته شد!
۲- اگر مکتوب «داود خان» به شاه که در مضمون محترم انجنیر عطایی ذکر شده موجود باشد، سردارمرحوم از نگاه  پرنسیپ های حقوقی با درک مفهوم دولت مشکلاتی داشته است، بدین منوال که دولت عملاً نمیتواند صرف «قوای سه گانۀ» متذکره باشد، در غیر آن دو رکن اساسی دیگر آن ازبین میرود. بلکه دولت عبارت از یک شخصیت حقوقی حکمی است که دارای سه رکــن حتمی « ساحه، نفوس و قوه» می باشد؛ به نوبۀ خود قــوه هم به سه قسمت
« تفکیک قواء ثلاثه» مقننه، قضائیه و اجرائیه تقسیم میگردد.
۳- اصطلاحات ثابت حقوقی را نمیتوان بیرون از مفهوم آنان استعمال نمود، بار اول «داود خان» در بیانیۀ تاریخی «رهبر»، کودتای چند ساعته را «انقلاب» نامید و آن اصطلاح را که چپی های مقتدر رژیم  درنطق گنجانیده بودند، اصلاح ننمود و در مرحلۀ بعدی عمال وطن فروش خلق و پرچم باز هم اسم منحوس کودتای ثور را «انقلاب» مردمی گذاشتند. این است مفهوم و خاصیت اصلی  کودتا و انقلاب:
کودتا اقدام یا حرکت ناگهانی یک گروهی از سپاهیان یک کشور برای بر انداختن حکومت یا یک رژیم است؛ در حالیکه مفهوم انقلاب کاملا متفاوت بوده که در اینصورت، اکثریت مردم ناراضی به یک پیام عمومی دسته جمعی مبادرت نموده، باعث از بین رفتن حکومت و یا تغییر رژیم میگردند.

پایان