د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

مردم فقیر افغانستان از آقای اشرف غنی، از آقای عبدالله و همچنان از آقای کرزی "عیدانۀ افغانی" می طلبند!

افغان تحرک 06.07.2016 11:44

از دیری بدینسو در کلتور افغانی ما "عیدی گرفتن" و "عیدی دادن" رواج دارد.

بدون شک اکثریت مردم ما غافل نیستند، از اینکه در جامعۀ ما اولاد وطن از بزرگتران شان عیدانه و یا عیدی می خواهند، بعضی از بزرگان وطن تحفۀ عیدی شانرا به اولاد وطن تقدیم نموده اند، که البته تعداد این بزرگان محترم ما که عیدانه و یا عیدی شانرا به اشکال مادی و یا هم به اشکال معنوی به مردم فقیر افغانستان اهدا فرموده اند، زیاد اند،

مثلا در اینجا به طور مثال عیدانه و یا عیدی یکی از هموطنان معظم و محترم ما که به شکل عیدانۀ معنوی مردم فقیر افغانستان آنرا در یافت کردند از این قرار می باشد:

"در تلاطم آشوب های جهانی و ماجراجویی های مرموز، دسته بندی های اسرارآمیز و بازی های افسونگر، نمی توان حال وطن را با این رویداد ها ناگره خورده یافت و از آن غافل ماند.

تحلیل واقع بینانه و غیر جانبدارانه فارغ از هر نوع پیچیدگی و گرایش، فقط به خاطر افغانستان و مردمش، حاکی از یک حالت بی سر نوشتی، راه گمی مطلق و عدم مسؤولیت حساب دهی و جواب گویی به ملت توسط شاملین هرم قدرت است.

راویان اخبار افسانۀ رکود می گویند، عندلیبان خوش الحان بوستان آینده نگری ترانۀ غم انگیز افسردگی و نومیدی می سرایند، قاصدی در راه نیست که از قله های بلند انتظار و توقع بانگ نوید نیت و ارادۀ بهبود برآورد.

همه وعده های پوشالی و دروغین برای فریب اکثریت بهی خواه و اصلاح طلب بود، هدف صرف تکیه زدن براریکۀ قدرت بوده، در عمل، آن چه صورت می گیرد خلاف آن است که وعده شده، حکام همه در خود پیچیده اند، عشق وطن در سینه و فکر خدمت به مردم در دماغ ندارند. مقدم ترین و مرجح ترین اقدامات قانونی چون انتخابات پارلمانی دستخوش هوس ها، خواسته ها، منازعات شخصی، گروهی، قومی و سلیقوی گردیده.

عنقریب دوسال از عمر عزیز این حکومت می گذرد و آن چه یک ملت از دولت مردانش توقع دارد در این مدت توجهی به آن صورت نگرفته و انجام نیافته، با گذشت هر روز اوضاع از هر جهت به سوی بحران قهقرایی روان است، این وضع تا حد زیاد مولود ایجاد یک نظام سیاسی تحمیلی غیر معمول و خلاف کلیه اصول دموکراسی توسط ابتکار برون آمدگی سرنوشت ساز است.

در این مملکت فقیر جنگ زدۀ ویران، پریشان و دست نگر، شما در پهلوی دو تشکیل رسمی یک تشکیل پر مصرف بی لزوم اضافی را می بینید که عبارت از آرگاه و بارگاه سلطان مآبانۀ حامدکرزی است با جمعیت بزرگ معاونین، مشاورین، سرمنشی ها و منشی ها با معاشات بلند و تعداد زیاد محافظین امنیتی، موتر های مادل سال و سائط زره دار محافظوی، چای دار باشی ها، پادو ها، دفاتر مفشن و مجلل و اساس المکتب ایتالوی و فرش های گرانبهای ایرانی. چای های دم به دم و نان چاشت مکلف.

هیچ کس نداند که لایحۀ وظائف این تشکیل چیست؟ مشورتی یا اجرائیوی؟ ولی بر اساس تجارب و شناخت کامل
همه دانند که این مخلوق هیچ درد این وطن را دوا نکرده و دست آورد شان در سیزده سال زمام داری به جز بدبختی و سیه روزی چه بوده؟ اکثریت اعضای این تشکل یا خود فاسق و فاسد بوده اند و یا در حمایت علنی فاسدین قرار داشتند. قانون را علنی زیر پا نموده غاصب ملکیت دولت و یا از مردم مظلوم و بینوا بوده اند.

این یک تشکیل تمثیلی بوده نه تنها که مفیدیتی به حال زار و پریشان این وطن نداشته مصرف گرانی بی لزوم بر
بودجۀ دولت بوده خود یک بعد مشکل فزا و مانع پیشرفت است.

تشکیلات ریاست جمهوری، معاونین و مشاورین آن با همه امتیازات، البته قابل فهم است، به استثنی عده ای چند، جوانان کارفهم و اهل تخصص در رشته های مختلف به حیث مشاورین استخدام شده اند ولی به قرار نوشته های
دیگران رئیس جمهور را، که یک عالم فرضیه گراست، عادت برآن باشد که در خورد ترین کارها مداخله نموده خود تصمیم بگیرد و اصل صلاحیت دهی واعتماد به زیر دستان را اهانت به دانش خود می داند. به اصطلاح انگلیسی تمثیل یکه تاز یا One man show شیوۀ مدیریت اوست بعضی از همکاران از وی به حیث یک مدیر ذره بین یا Micromanager متکبر انتقاد می نمایند. رئیس جمهور به حیث یک اداره چی ورزیده مسائل عمدۀ محوله را تنظیم و ترتیب می نماید و برای هر بخشی دوسیه و اوراق منسجم دارد و غرق مطالعه بوده این که فرضیه ها و نتایج تحقیقات و مطالعاتش چه وقت جامۀ عمل می پوشد معلوم نیست.

تشکل رسمی دیگر بر اساس تؤافقنامۀ سیاسی بین غنی و عبدالله عبارت از ریاست اجرائیه است که علی السویۀ و به موازات ریاست جمهوری دارای معاونین و مشاورین عمله و فعله و محافظین و معاشات و امتیازات اند. این تشکل نصب العین خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نداشته ممد بهبود امور نبوده موجودیت و قدرت خود را توسط مخالفت با اقدامات رئیس جمهور تبارز داده اکثرا مانع امور است تا این که همکار و همگام باشد، این جمعیت متشکل از نمایندگان گروه های تنظیمی بوده و تمایلات زبانی، منطقوی و قومی در طرز دید و برخورد های شان آشکار بوده و حافظ دوام نفوذ به اصطلاح جهادی ها در تعیین سرنوشت مملکت اند.

در عمل هیچ نوع همآهنگی، هم اندیشی و همکاری بین این سه تشکل فوق الذکر وجود نداشته هر یک به راهی خود روان اند، تا حال کدام تؤافق همه جانبه و مشترک دراتخاذ تدابیر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مخصوصا دیده نشده. هر سه تشکل در واقعیت شکنندۀ وحدت ملی بوده و فاصله ها را بعید تر و چقرتر می گرداند.

در تحت چنین شرائط و جدایی ها که از آشتی ها سراغی نیست چه امیدی برای آیندۀ کشور متصور خواهد بود؟ رسم روز گذرانی جانشین آینده نگری بوده و تا حال از کدام طرح خاص برای انکشاف شنیده نشده، تغییروتحول بنیادی و اساسی در هیچ موردی که قابل تذکر باشد دیده نشده.

با سقوط عواید سرشار کمک ها با خروج ١٢٧٠٠٠ سپاه خارجی، مسدود شدن هزاران دفتر و دیوان کمک دهنده و مصرف کننده عواید زودگذر استخدام مؤقتی از بین رفته سطح تقاضا نزول نموده، تجارت عظیم وارداتی را متأثر ساخته و عواید دولت از مدرک محصول گمرکاتی به شکل قهقرائی پائین افتاده و تجارت عنعنوی صادراتی با فیصدی بلند رو به تنزل است.

درب صنایع کوچک ملی در برابر رقابت امتعۀ وارداتی چین، هندوستان، پاکستان و ایران مقاومت نتوانسته یکی پی دگر در اثر بی توجهی و عدم حمایت دولت با خیال پردازی های فلسفۀ بازار آزاد مسدود گردید.
فرار مغز ها و فرار سرمایه هر دو مشهود است.

فساد اداری به همان رونقش باقیست، ناکامی علنی در کلیه ساحات به وضاحت پیداست. بیشتر از ٦٤ فیصد محلات کشور توسط گروه های مخالف اداره می گردد.

پاکستان با شمشیر دو دمه در ستیز با مردم افغانستان ادامه داده با یک دم آن سر می برد و با دم دیگرش اقتصاد را فلج می نماید با بسته نمودن سرحد در هر چند ماه و تخلف صریح از میثاق های بین المللی تعرفه ها، و محدودیت های ظالمانه ترانزیتی را بر تجارت افغانستان وضع می دارد، به هندوستان اجازۀ تجارت از راه زمین را به افغانستان نداده، و از راه ابریشم افسانۀ غیر عملی ساخته.

اکثریت مقامات دولتی در اثرعدم توافق هرم دو سرۀ قدرت خالی مانده توسط سرپرستان اداره می گردد. جوانان مسلکی و تحصیل کرده با قبول هزاران خطر تارک مأوا شدند و کمر ملت زیر گرانی بار فقر و نا داری خم گردیده.

معتادین مواد مخدره از ملیون بالا رفته و کشت کوکنار قطع نی بلکه در برابر قیم بازار و ظرفیت تقاضا در نوسان
است. فساد اخلاقی به شکل بچه بازی و فحاشی مروج است. رقبای قدیم جنگ های تنظیمی دوباره به ملیشه سازی
پرداخته و در برابر هم دگر در صف آرایی مصروف اند.

پس به کدام آینده میتوان دل بست؟ و کدام روزنۀ امید را سراغ نمود؟"

این بود عیدانۀ معنوی گرانبهای هموطن معظم و محترم ما که ما مردم فقیر آنرا گرچه و با آنکه در شب عید، یعنی یکی دوشب قبل از عید، به ملت رنجدیده و فقیر ما اهدا گردیده، مگر ما همین تحفۀ معنوی گرانبهای هموطن معظم و محترم خود را تقریبا به حیث یک تحفۀ عیدی از یک بزرگ خود تعبیر نموده، با یک جهان تشکر آنرا گرفتیم.

سوال در این است که در این ارتباط، در این شب و روز عید رمضان عیدانه و یا تحفۀ عیدی جلالتماب داکتر صاحب محترم اشرف غنی به مردم چیست، تحفۀ عیدی جلالتماب داکتر صاحب محترم طب آقای عبدالله عبدالله به مردم چیست و همچنان تحفۀ عیدی جلالتماب داکتر صاحب مفتخر آقای حامد کرزی به مردم چیست؟

قسمی که جلالتمابان ما می بینند، ما مردم افغان از یک طرف مردم به اصطلاح "بی کبر" هستیم و از طرف دیگر به یک عیدانه و یا یک عیدی اندک هم، به اصطلاح در همان لباس های ژولیده و حتی خون پر خود هم نمی گنجیم،

آیا میشود که فقط محو فساد اداری، و نیز صلح پایدار را در این عید از جلالتمابان دولتی و نیمه دولتی ما به حیث عیدانه و یا عیدی ما مردم فقیر تقاضا کنیم؟

سوال آخری این است که هر گاه ما افغانها را "بزرگان ما عیدانه" ندهند، آیا آنوقت حق داریم به اصطلاح "به زور عیدانۀ خود را بگیریم" یا خیر؟

زیرا اگر همچو عیدانه های ما فراوان شود، آنوقت افغانستان عزیز ما نیز ملقب به شکرستان شود.

به امید دقت به کوچکترین واحد های کاری در هر ساحۀ کاری ما!

به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!

به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه