د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

موضوع تصمیم گیری "جنگ" و یا "صلح" بین الافغانی نیاز به یک جمیعت العلمای واقعی افغانی دارد!

افغان تحرک 04.07.2016 13:42

از آن جایی که در عنوان این تحلیل ادعا صورت می گیرد که در قبال تصمیم گیری "جنگ" و یا "صلح" بین الافغانی ما افغانها نیاز به یک جمیعت العلمای واقعی افغانی داریم، پس بی جا نخواهد بود نخست تشریحی و توضیحی از مفهوم اصطلاح علم پیش کش گردد، زیرا زمانی که اصطلاح "جمیعت العلما" در اینجا استعمال می گردد، منظور از جمعیتی از عالمان میباشد، و عالم به اصطلاح دارندۀ "علم" را می گوییم.

این تحلیل در این ماۀ مبارک رمضان همچنان درصدد آنست که در قدم اول به تعریف "علم" و "عالم" و همچنان به تعریف "جهل" بپردازد و ارزش و مقام علم را از منظر قران کریم نیز تا حدی توان این نبشته ترسیم نماید.

تشریح و توضیح مفهوم اصطلاح علم:

علم در لغت به معنای نشان‌ دار کردن و علامت گذاشتن است و درک کردن و به حقیقت چیزی رسیدن نیز معنا شده است. در قرآن کریم آمده است: "... لا تعلمونهم الله یعلمهم..." یعنی بدون شک که ما بنده گانی هستیم که بر همه چیز آگاه نیستیم، یعنی بسا موضوعات و بسا چیز های موجود دارند که ما از آن آگاهی نداریم و خداوند (ج) به آنها آگاه است. یعنی بدون شک که "عالم کل" خداوند (ج) است و دانایی ما انسانها در بسا موضوعات و بسا چیز ها محدود است، چنانچه محدودیت های ما در بسا ساحات، رشته ها و شاخه های علمی، محدودیت های امروزی علمی ما را تصدیق می کنند!

و نیز نظر به فلسفۀ افغانی ما مفهوم اصطلاح "علم" به معنای رشتۀ مطالعاتی و به معنای یقین و دانستن بوده و به معنای آموختن ساختاری است برای تولید و سامان دادن دانش ما دربارهٔ جهان طبیعی ما و در قالب توضیحات و پیش‌ بینی‌ های آزمایش‌ شدنی ما. و به عبارۀ دیگر فلسفۀ افغانی ما نیز دانش علمی را، که البته گاه به معنای عام شامل فلسفه هم می شود، مجموعۀ از آگاهیهای انسانی ما میداند که قابل اتکا باشند، یعنی: که از لحاظ منطقی و عقلانی قابل توضیح باشند.

چنانچه در طول ادوار تاریخ علما و دانشمندان افغان نیز مانند سایر علما و دانشمندان جهان در تحقیقات و در کاوشهای علمی حول یک موضوع یا برای تامین یک هدف، کلام شان را گردآورده اند که بین آنان اکثرا بر اساس رشته های تخصصی آنان موضوعات مربوطه بر اساس کلام، لغات و زبان تخصصی همان علوم مورد گفتگو قرار گرفته و میگیرد.

منتهی یکی از عواملی که بحث بالای موضوعاتی همچو موضوع "صلح بین الافغانی" و فواید و نواقص آن و یا بحث بالای موضوع "جنگ" و فواید و نواقص آن، بحث های بین الافغانی را در این ساحه به تنگناه می کشاند، کثیرالبعدی بودن موضوعات "صلح" و "جنگ" می باشد، که در بستر یک و یا دو شاخۀ علوم مدرن فعلی نمی گنجد.

یعنی: بحث نسبتا دقیق تری بالای موضوع همچو "صلح بین الافغانی" به بحث های به اصطلاح "چندین رشته ای" و یا "میان رشته ای" که به زبان انګلیسی به آن multidisciplinary nature و به زبان آلمانی به آن interdisziplinär میګویند، ضرورت دارد.

بحث های به اصطلاح "چندین رشته ای" ،و یا بحث های "میان رشته ای"، multidisciplinary nature و یا هم interdisziplinär بحث های را می گوییم که بحث کننده و یا موضوع بحث، برای حل سوال و یا حل مشکل از چندین رشتۀ علمی امداد طلبد.

یعنی: برای حل مشکل و یا برای حل سوالی که ابعاد زیادی دارد و اتکا به یک شاخۀ علمی، دو شاخۀ علمی چاره سازی نمی تواند و مشکل حل نمی شود، حل مشکل تقاضای داوری و یا قضاوت چندین رشتۀ علمیی را دارد که تا بتوانیم، با غور و دقت نسبتا دقیق تری راه های حلی را جستجو کنیم.

مثلا یکی از مشکلات اساسیی که از اکتوبر ٢٠٠١م. به این طرف شرایط "صلح آفرینی" را در افغانستان عزیز در کجراه ها کشانیده است، عدم موجودیت همچو بحث های به اصطلاح "چندین رشته ای" ،و یا بحث های "میان رشته ای" در قبال پروسۀ صلح بین الافغانی بوده است!

در پانزده سال اخیر ما دقیقا تماشا گر وضعیتی قرار داده شده ایم که تصمیم "جنگ" و "صلح" را در انتهای مساله یا به اصطلاح "علمای علم اقتصاد" و نظامیان گرفته اند و یا هم "علمای دینی، شاخۀ مدارس طالبان" و نیرو های جنگی آن.

هر دو طرف اولاد افغان را با دادن انگیزه های "اقتصادی-دولتی" و یا "اقتصادی-دینی" به جان هم انداخته اند، در حالی که رهبران خود در صد نوع پناهگاۀ امنیتی و بدون کشیدن مشقات فقر و گرسنگی، اکثرا نام خدا چاق وچله فرمانروایی می کنند، مگر اولاد افغان اکثرا از شدت بیکاری و فقر اقتصادی و یا موجودیت داشتن بدیلی برای زندگانی بهتر یا نفر جنگی طالب می شوند و یا نفر جنگی دولت. ما در پانزده سال اخیر دیدیم چندین هزار اولاد افغان در حالی قربانی میشوند، هزاران طفل افغان در حالی یتیم میشوند، هزاران زن افغان در حالی بیوه و بی سرپرست میشوند، که رهبران خود در صد نوع پناهگاۀ امنیتی و بدون کشیدن مشقات فقر و گرسنگی، اکثرا چاق وچله فرمانروایی می کنند، و در عین حالی که هر دو طرف به "کارطوس گدایی" مشغول اند و کوچکترین علاقه ای، کوچکترین کوششی به صلح بین الافغانی از خود نشان نمی دهند، جوانان افغان را به برادر کشی می فرستند!

آیا هر دو طرف نظریات یک محقق و یا یک عالم "صلح آفرینی" افغان را تا به حالا شنیده اند؟ شاید هر دو طرف آنقدر مصروف و مشغول افکار خویش و مشغول و مصروف کار و بار خویش باشند، که حتی تا به حال اصطلاح "صلح آفرینی" به فکر شان عجیب و غریب معلوم شود.

آیا هر دو طرف نظریات یک روان شناس جید افغان را راجع به حالت موجودۀ جنگ و تاثیرات آن بر روان جامعۀ افغانی ما به دقت شنیده اند؟ جواب منفی خواهد بود. آیا روحیات و یا روان شناسی یک علم نیست؟ واضعیست که است!

مضحک تر از همه و یا هم تراژیدی تر از همه موضوعیست که در عین حالی که یک طرف خود را دولت اسلامی افغانستان یاد می کند و طرف دیگر خود را امارت اسلامی افغانستان یاد می کند، در عین حالی که در جلو چشمان شان هر روز طفل معصوم افغان، جوان معصوم افغان، زن معصوم افغان، پیر مرد ضعیف و فقیر افغان در اثر زدو خورد های "جاهلانۀ" هر دو طرف جان های شیرین شان را از دست میدهند، برادر های ما حاضر نیستند، به همرای یکدیگر بالای موضوع صلح یک گپ معقول بزنند، یا به اصطلاح بالای موضوع صلح بین الافغانی با هم جور بیایند.

در چنین حالت و در چنین وضعیت اسفباری که کشور های خارجی نیز هر کدامش به اصطلاح به نرخ روز نان می فروشند، واضعیست که هر یک از این "جهالت و بی اتفاقی" ما استفاده های اعظمی خود شانرا می نمایند. اینکه آیا "گناۀ" ما افغانهاست که از بجای "علمیت خود" بیشتر از "جهالت خود" کار می گیریم و یا "گناه و جهالت" دیگران است که از این "جهالت و بی اتفاقی" ما به نفع خود شان بهره برداری می کنند، بحث نسبتا دقیق تری را می طلبد که این بحث نسبتا دقیق تر باید اندکی تعریف "جهل" را نیز در بر داشته باشد.

نظر به فلسفۀ افغانی ما "جهل" معنی و مفهوم عدم آگاهى را می دهد که از آن اقلا دو رقمش را داریم.

جهل بسیط، مقابل جهل مرکب بوده و به این معنا است که انسان چیزی را نداند و متوجه جهل و نادانی خودش باشد، مانند این که مثلا ما درست نمی دانیم که مثلا اطفال افغان در همین چهل سال اخیر در چه حالت دقیق واقعی به سر برده اند به این نا آگاهی خود علم دارد، در نتیجه، برای او یک جهل بیشتر نیست. جهل بسیط، ضد علم نیست. جهل، مقابل علم بوده و به معناى نبود آگاهى و علم در كسى است كه استعداد دانستن را دارد; بنابراين، به جمادات و حيوانات، جاهل و عالم اطلاق نمى شود، زيرا نسبت ميان علم و جهل، نسبت عدم و ملكه است.

جهل مركب جهل شخص غير آگاه به جهل خويش است. جهل مركب، مقابل جهل بسيط بوده و به اين معنا است كه انسان چيزى را نداند و به نادانى خويش نيز توجه نداشته باشد، بلكه اعتقاد داشته باشد از كسانى است كه به آن امر آگاهى دارد، مانند كسانى كه در حقیقت چیزی نمی دانند و خيال مى كنند به حقايق آگاه اند، در حالى كه در واقع نادان اند.

پس هرگاه ما به این نظر باشیم که صلح بین الافغانی یک عمل "عالمانه" و جنگ بین الافغانی یک عمل "جاهلانه" است!

حاكم و انشا كنندۀ حكم صلح "بین الافغانی" و حاكم و انشا كنندۀ حكم "جنگ بین الافغانی" چه کسانی اند؟

حاكم، در لغت به معناى حكم كننده است و در اصطلاح، به كسى گفته مى شود كه از سر قدرت، انشاى حكم مى كند; يعنى حكم را در عالم اعتبار ايجاد مى نمايد.

پس هر گاه در جعل بسیط و جعل مرکبی غرق نباشیم، زمانی که اکثریت مطلق جامعۀ افغانی ما به فضل خداوند (ج)مسلمان، دولت ما ملقب به دولت اسلامی افغانستان، طالبان ما ملقب به امارت اسلامی طالبان و در دین ما هم حاكم بالاصالة خداى متعال، پس این "کارطوس گدایی" های ما برای کشتن جوانان افغان بر روی کدام نوع "عقلانیتی" قرار دارد؟
جواب این سوال اخیر را ما از کجا کنیم؟

یعنی: در اینجاست که باید برای "علم" جای گاهی را قایل شویم. زیرا ارزش علم و دانش به اندازه‌ ای است که خداوند متعال به قلم و آنچه می‌ نویسد سوگند خورده است. آنقدر علم و دانش در اسلام ارزشمند است، در فلسفۀ افغانی ما ارزشمند است که باید نظر به دلایل مختلف و متنوع علم را به حیث سرمایۀ معنوی خود بپذیریم، راۀ صلح بین الافغانی و راۀ علم و دانش را انتخاب نمایم، نه راه های جعل بسیط و مرکبی را که برای ما ارمغانی جز برادر کشی چیزی دیگری ندارد!.

علوم بخاطری دارای ارزش و معتبرند که در نهایت این همه مزیت و اعتبار، برای معرفتی است که هم رساننده و هم بازدارنده باشد و علمی باشد که از طریق ثواب، به دست ما رسیده باشد هدف قرآن کریم تشویق مردم به تحصیل علم و تعمیق در اعتقادات و تعهد آنها است تا ایمانی راسخ و استوار به دنبال داشته باشد.

اعتبار و ارزشی که قرآن کریم برای علم و عالم قائل شده است آنرا برای هیچ موجودی روا نداشته و جاهل را به منزله‌ نابینایی می‌ داند که راه را نمی‌ شناسد و به سرمنزل مقصود نمی‌ رسد.

حال باید ببینیم که نسخۀ فلسفۀ افغانی ما در ارتباط "صلح بین الافغانی ما چیست، عالمای صلح دوست و صادق ما کی ها اند، در کجا ها اند، و هدف همه‌ مزایا و ارزش‌ های صلحخواهانۀ ما به سمت کدام علم و عالم ویا به سمت کدام علمای ما و کدام علوم است؛ آیا هر دانشی ره‌ گشا و تأمین‌ کنندۀ سعادت بشری است و آیا هر دانشمندی، چراغی فرا روی حرمان و جهالت انسان‌ها و نجات‌بخش آنان از بزه‌ کاری‌ ها و ناهنجاری‌ هاست یا برعکس، در مواردی زمینه‌ ساز تخریب فطرت و از بین برندۀ سعادت انسان است.

آیا دانشی که به اشخاصی عقده ای، غیر مهذب، فاسد، مضر و بدون ادب رسیده است می‌ تواند در خدمت جامعۀ افغانی ما قرار گیرد تا مردم رنجدیده و جنگزدۀ ما از پرتو انوار او استفاده کنند؟

آیا بشر در سایه علم و تمدن و صنعت و تکنولوژی پیشرفته‌ امروزی، به آن صلح و صفا و امنیت روانی رسیده است و می‌ تواند واقعا اندک آسایش خیال و صلاح را که علم به ارمغان آورده است به ملت بزرگ افغان نیز روا دارد؟

نظر به فلسفۀ افغانی ما، ما از پروسۀ صلح بین الافغانی و یا از درک کردن حقیقت "صلح بین الافغانی" دو نوع درک می توانیم داشته باشم، یکی درک کردن ذات "صلح بین الافغانی" است و دیگری حکم کردن بر پروسۀ صلح بین الافغانی میباشد.


بهتر خواهد بود که علمای معظم ما از رشته های مختلف علمی برداشت های نظری و عملی شانرا، پیشنهادات شانرا طراحی های علمی شانرا با دیگر هموطنان عزیز ما و علمای کرام ما شریک سازند، تا به کحمک پروردگار بزرگ بلاخره به یک صلح بین الافغانی پایدار صادقانه رهیاب شویم.


یعنی: موفقیت پروسۀ صلح بین الافغانی شاید نیاز و ضرورت به بحث های نسبتا دقیق تری بالای موضوع "صلح بین الافغانی" به حیث بحث های به اصطلاح "چندین رشته ای" و یا "میان رشته ای" که به زبان انګلیسی به آن multidisciplinary nature و به زبان آلمانی به آن interdisziplinär میګویند، ضرورت داشته باشد، تا هرگاه خداوند تعالی خواسته باشد راۀ حلی را پیدا کرده بتوانیم.

بحث های به اصطلاح "چندین رشته ای" ،و یا بحث های "میان رشته ای"، multidisciplinary nature و یا هم interdisziplinär بحث های را می گوییم که بحث کننده و یا موضوع بحث، برای حل سوال و یا حل مشکل از چندین رشتۀ علمی امداد طلبد.

یعنی: قسمی که معلوم میشود برای حل مشکل بندش های پروسۀ صلح ما که ابعاد زیادی دارد اتکا به یک شاخۀ علمی، دو شاخۀ علمی چاره سازی نمی تواند و مشکل حل نمی شود، حل مشکل تقاضای داوری و یا قضاوت چندین رشتۀ علمیی را دارد که تا بتوانیم، با غور و دقت نسبتا دقیق تری راه های حلی را جستجو کنیم.


به امید صلح بین الافغانی

به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!

به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه