د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

دلیل پشتی بانی آقای سیدخلیل الله هاشمیان از آقای حسن شرق در چه نهفته است؟

افغان تحرک 20.06.2016 11:32

در بخش تبصرۀ خوانندگان پورتال وزین افغان جرمن آ نلاین در کنار چند هموطن دیگر ما آقای سید خلیل الله هاشمیان نیز نظریات و برداشت های شانرا در مورد آقای حسن شرق بروز داده اند که در این جا تبصرۀ آقای سید خلیل الله هاشمیان را مورد بحث قرار می دهیم. محور بحث این نبشته فقط و فقط سوالی میباشد که نظر به تبصرۀ اخیر آقای سید خلیل الله هاشمیان در ارتباط آقای حسن شرق ایجاد گردیده است و در عنوان این نبشته مطرح می باشد.

آقای سید خلیل الله هاشمیان می فرمایند:

"راجع بداکتر حسن شرق هم درمقالات خود او وهم درین کلکین نظریابی چیز های جالب نوشته و خوانده میشود. نکتۀ قابل توجه بنظرمن اینست که این غریب بچه از قریۀ بالابلوک فراه بحیث طلبه در مکتب نعلبندی حیوانات بکابل می آید، هم داکتر طب میشود وهم زعیم نامدار مملکت را به تخریب سلطنت وخاندان خودش برای کودتا تشویق میکند -درست است که مرحوم سردارمحمدداودخان یک زعیم شناخته شده بود که اگر او در راس کودتا نمیبود، مردم با چنان هلهله کودتا ورزیم جمهوریت را استقبال نمیکردند - اما اگر داکتر حسن شرق درپهلوی سردارداود نمیبود، (1) کودتا صورت گرفته نمیتوانست و (2) کودتا با چنین موفقیت که بینی یکنفر از رعیت ملکی افغانستان خون نشده بود، انجام یافته نمیتوانست ! لهذا برای کسانیکه فکرمیکنند رزیم جمهوری با تمام خلاهایش بهتر از رزیم شخصی شاهی بود، باید از داکتر حسن شرق، با وجود خلاها و اتهاماتیکه بر او وارد شده ومیشود، محض بخاطریکه رژیم جمهوریت را بقیمت سر وخون خود تاسیس توانسته، تقدیرکنند. نباید نادیده گرفت که مرحوم سردارداودخان داکتر حسن شرق را با تمام معنی و با تمام ارتباطاتش مبیشناخت، وهمه و هریک از کودتاچیان را داکتر حسن شرق به سردارمعرفی کرده بود وسردار همین کودتا را با همان اشخاص قبول کرده بود، چنانچه داکتر حسن شرق را بخاطر خدمات فوق العاده اش در موفقیت کودتا بحیث شخص دوم رژیم خودمقررکرده بود. اینکه بعدا سردار درمورد رفقای خود تجدید نظرکرده، و اینکه بارتباط استحکام جمهوریت یک کارمعقول یا یک اشتباه کرده، سخن وبحث علیحده ا ست.

یکی از بیحرمتی ها که می بینم در حق او صورت میگیرد اینست که می بینم اورا بنام "حسن شرق" میخوانند- درحالیکه او ازپوهنحی طب پوهنتون کابل دپلوم "داکتر طب" را حاصل کرده است - اگرچه من داکتر حسن شرق را درکابل از نزدیک نمیشناختم، اما قرارمسموع درمعاینه خانۀ داکتر سهیل همرای اوکارمیکرد هم مدتی داکتر شرکت نساجی بود- یعنی دپلوم داکتری او از طرف دولت افغانستان پذیرفته شده و هرکس که اورا مخاطب قرارمیدهد، هرچیزیکه دلش میخواهد بگوید، اما باید لقب علمی اورارعایت کنند.

مرحوم پوهاند غلام حسن خان مجددی در پوهنحی ادبیات مضمون منطق را تدریس میکردند و کتاب ضخیم اورا بعوان (منطق وضعی) همه شاگردانش بیادد دارند - ازجملۀ قصه ها یکی هم "رشوت سه هرار افغانی بداخل تشناب" با فصول کتاب (منطق وضعی) برابر نمی آید، زیرا:
تشنابیکه دردفتر صدارت بوده، مانند کنارابهای کوچه ها نبوده، بلکه کمود و دست شوی و دروازه و قلفک داشته است - وقتی شخصی بداخل چنین تشناب میشود، آنهم آمر همان دفتر، چونکه پطلون و زیرپطلونی خود را برای نشستن بالای کمود باید سست و پایان کند، لهذا حتما دروازه را از درون قلفک میکند- درچنین وضع، داخل کردن سه هزار افغتانی از ترق دروازه، و درحضور همه مامورین دفتر، با کتاب (منطق وضعی) مرحوم پوهاند مجددی جور نمی آید.
ازجانب دیکر اگر داکتر خسن شرق رشوت میگرفته - ومن نمیگویم که نگرفته، شاید گرفته باشد که من خبرندارم، لیکن برای او که قدرت و اعتماد صدراعظم بدست او بود، سه هزار افغانی پول بسیار ناچیز بوده، در شرایط آنوقت افغانستان، مردم برای اجرای کارهای خود ازیک لک و دو لک تیرمیشدند.
ازخواندن کلکین نظریابی بالای همۀ ما وشما دین است که "چون گپ مفت است "، این کلکین را پر سازیم - اینک من هم چند گپ مفت را دربین گذاشتم - با عرض احترام - سیدخلیل الله هاشمیان - 18 جون 2016"
ختم تبصرۀ آقای هاشمیان

منبع: http://www.afghan-german.com/tahLiLha/Edit_Comments.aspx?15741


تبصره بالای تبصرۀ آقای هاشمیان: آقای محترم سید خلیل الله هاشمیان راجع به "فکاهیی ننگین حسن شرق" در روز قتل داؤد خان و اطفال معصومش، که آقای داؤد ملکیار آنرا نقل نموده است، خاموشی اختیار می ورزد، مگر در عین حال عدم استفادۀ "لقبی علمیی" داکتر را در کنار اسم آقای حسن شرق "بی حرمتی" میپندارد، در عین زمان تبصره های خوانندگان پورتال افغان جرمن انلاین را در مورد به "قصه های مفت" تشبیه و تعبیر می فرمایند، مگر اینکه "قصه های به پیسه" به نظر آقای هاشمیان کدام قصه ها اند، در این باره چیزی روشنی نه انداخته اند.

و همچنان موضوع "رشوت سه هرار افغانی بداخل تشناب" را که یکی از هموطنان ما در بارۀ آقای حسن شرق نوشته اند، به اساس کتاب ضخیم (منطق وضعی) مرحوم پوهاند غلام حسن خان مجددی، که آنرا آن مرحوم در پوهنحی ادبیات تدریس می فرمودندی، نا باور می خوانند.


آقای سیدخلیل الله هاشمیان که از داشتن لقب علمیی دوکترا شدیدا خوش شان می آید، از هموطنان ما گله دارند که چرا آقای حسن شرق را داکتر حسن شرق نمی گویند که فقط به گفتن "حسن شرق" اکتفا می ورزند و در این ارتباط می نویسند:

"یکی از بیحرمتی ها که می بینم در حق او صورت میگیرد اینست که می بینم اورا بنام "حسن شرق" میخوانند- درحالیکه او ازپوهنحی طب پوهنتون کابل دپلوم "داکتر طب" را حاصل کرده است - اگرچه من داکتر حسن شرق را درکابل از نزدیک نمیشناختم، اما قرارمسموع درمعاینه خانۀ داکتر سهیل همرای اوکارمیکرد هم مدتی داکتر شرکت نساجی بود- یعنی دپلوم داکتری او از طرف دولت افغانستان پذیرفته شده و هرکس که اورا مخاطب قرارمیدهد، هرچیزیکه دلش میخواهد بگوید، اما باید لقب علمی اورارعایت کنند."

تبصره: بدون شک که لقب "دکترا" یک لقب علمیست، چنانچه به گمان اغلب جناب سیدخلیل الله هاشمیان نیز در کدام بخش علم زبان شناسی از کدام پوهنتونی که صلاحیت تقدیم نمودن سند "دکترا" را در همچو رشته ای از آن خود نموده است، همچو سندی را با کوشش و سعی به دست آورده اند، که با آنکه موضوع، مطلب، کیفیت و سوال اساسی دوکترای جناب هاشمیان به ما تا به حال به درستی واضع نیست، مگر خوش هستیم که یک هموطن ما در بخشی از رشته ای کوشش های علمی به خرچ داده اند و تحصیل علم فرموده اند.

مگر فراموش نباید کرد که "دکترا" یعنی یک تصدیقنامۀ که به اساس گرفتن آن گواهی به آن میرود که شخص دارندۀ همچو سندی علمیی به یک بخش ساحۀ علمیی، اولین کار دقیق و اساسی علمی خود را، در یک مقطع مشخص زمانی و مکانی، به پایان رسانیده است. یعنی سند "دکترا" صلاحیت بحث دقیق علمیی را فقط در همان بخش ساحۀ علمی که دارندۀ سند دکترا در آن رشته کسب علم فرموده، تقویه و تشویق می کند!

این است اصل روشن تخصصگرایی که تقریبا از دوصد وپنجاه سال در جهان رایج بوده و جهان را در بسا مسایل و موضوعات پرتو و فروغ بخشیده است.

در بحث های سیاسی امروز و دیروز رایج نیست و "بی حرمتی" هم نیست که هرگاه کسی "پزشکی" را ولوع که دارندۀ دوکترای واقعیی هم باشد، بودن این لقب یاد کند و بلخصوص که رشتۀ بحث عمل کرد های سیاسی شخص باشد و نه مثمر ساختن و یا نو آوری در علمی. یعنی زمانیکه مثلا محترم سید خلیل الله هاشمیان، آقای حسن شرق و یا هر کسی دیگری، حتی در بحث های سیاسی نیز میل و شوق آنرا دارند که با القاب علمیی نیز خود را ملبس فرمایند و از این طریقه نیز اظهار فضیلت نمایند، بدون شک که حق مسلم شان میباشد. مگر هرگاه هموطنی ما این "شمشیر زنی علمی" و به "ثمر رساندن علمی" دوکتوران و پزشکین ما را در کدام بحث سیاسیی فراموش نمایند، نباید "بی حرمتی" به مقابل کسی پنداشته شود.

آقای سیدخلیل الله هاشمیان در قسمتی از تبصرۀ شان، که خود آنرا "قصۀ مفت" معرفی می فرمایند، نکتۀ قابل توجه خود را در مورد آقای حسن شرق چنین ارایه می فرمایند:

"نکتۀ قابل توجه بنظرمن اینست که این غریب بچه از قریۀ بالابلوک فراه بحیث طلبه در مکتب نعلبندی حیوانات بکابل می آید، هم داکتر طب میشود وهم زعیم نامدار مملکت را به تخریب سلطنت وخاندان خودش برای کودتا تشویق میکند-..."

تبصره: دراینجا باز هم می بینیم که آقای سیدخلیل الله هاشمیان با یک نظر سطحی اجمالی بیوگرافیکی بطور غیر مسقیم به آقای حسن شرق "شهادتنامه" های را توزیع می فرمایند. در این مورد باید متذکر شد که در جامعۀ علمی ما این که داکتر ما و یا پزشک ما از "شهر اند" و یا از "روستایی" مطرح نیست، این که "نعلبند حیوانات" از قریۀ بالابلوک ولایت زیبای فراۀ افغانستان عزیز ماست و یا از کدام جایی دیگر افغانستان عزیز ماست، اصلا فرقی ندارد و نباید هم که فرقی داشته باشد، مگر چیزی که میتواند مطرح باشد که مطرح هم است، "کیفیت کاری نعلبد حیوانات"، کیفیت علمی-طبی-معالجوی پزشک و داکتر، و نتیجۀ همه تحصیلات و آموخته های رشته وی، فنی و علمی در همان ساحۀ علمی و رسیدن خیر آن به اجتماعی بشری ما و یا به اجتماعی افغانی ما میباشد، نه اینکه کی، از کجا آمد، و یا چگونه خارج از محور اصلی موضوع، با القاب علمی و یا فنیی خارج از بخش صلاحیت ها، وی را نوازش بی مورد بدهیم.

مثلا به اساس مطالعات "حیوان نامه ها" و نظر به گزارشاتی دیروزی و امروزی از علم و فن نعلبندی یکی از کیفیت های کاری یک نعلبند باید این باشد که زمانی که حیوانی را و یا وقتی که حیوانات را نعلبندی می کند، باید که مشفقانه و مهربانانه به نعلبندی بپردازد، تا اینکه در موقع نعلبندی حیوان کمترین آسیبی به حیوان برسد!

موضوعی را که نباید کم فراموش کنیم اینست که معیار کیفیت کاری یک طبیب، یک داکتر و یا یک پزشک فقط و فقط بدست آوردن به اصطلاح "قبالۀ رو با"و یا بدست آوردن لقب "داکتری" به هر نوعی که باشد، نیست که فقط با داشتن همان سند اظهار فضیلت صورت گیرد، بلکه یک دکتور، یک طبیب، یک داکتر و یا یک پزشک را طرق خوب معالجوی و نسخه های موثر و مفید وی نیز طبیب، داکتر و یا پزشک می سازد.

اینجا سوال در این است که آیا آقای سیدخلیل الله هاشمیان مطمین اند که آقای حسن شرق یک نعلبند خوب بودند و ارزش آنرا دارند که وی را به حیث یکی از فارغ تحصیلان مسلک مقدس و شریف نعلبندی می خوانند، و یا آیا آقای سیدخلیل الله هاشمیان مطمین اند که نسخه های طبی آقای حسن شرق "نسخه های چره یی" نبودند، که ذکر ننمودن این رتبۀ علمی را در کنار نام آقای حسن شرق، حتی در جر و بحث های سیاسی نیز "بی حرمتی" می خوانند؟

"بی حرمتی" در مقابل کی و یا "بی حرمتی" در مقابل چی؟
"بی حرمتی" در مقابل علم طب که فارغ التحصیل پوهنځی طب پوهنتون کابل "سیاستزده" میشود؟
"بی حرمتی" در مقابل علوم سیاسی که فارغ التحصیل پوهنځی طب پوهنتونی "سیاستزده" میشود؟
ویا هم "بی حرمتی" در مقابل همان مکتب نعلبندی که از سرمایۀ ملت فقیری به وجود آمده بود و میخواست نعلبندی خوبی، و نه سیاستبازی، به جامعۀ فقیر ما تقدیم نماید؟

یعنی قابل سوال میباشد که در آن زمانی چهل، پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد سال قبلی که پوهنتون کابل و بلخصوص پوهنځی طب فارغ التحصیلان خود را با دادن القاب "داکتری و پروفیسری" نوازش و دلخوشی میداد، آیا با معیار های علمی و مروج مدرن چون داکتر و پروفیسور، و انتقال آن معیار ها و القاب در بحث های سیاسی امر پسندیدۀ است؟

و موضوع مهم تر این که وزارت تحصیلات عالی افغانستان حالا در همین چند سال اخیر و دقیقا، به روز یکشنبه 29 دلو 1391 در یک کنفرانس خبری خود اعلان می کند که "جای نهایت خوشی است که امروز در اثر تلاش استادان، و رهبری پوهنتون کابل، خبر خوب و خوشی را برای مردم شریف افغانستان ارایه بکنیم که آن ایجاد و تاسیس برنامه دوکتورا در افغانستان را سر از امروز به راه انداختیم":

بدون شک که اولاد معارف افغانستان از روی ضرورت و ادب به اصطلاح عام "هر بروتی را گاهگاهی ماما" خطاب می کند، مگر بهتر آن خواهد بود که با اصطلاحات و کلمات، بلخصوص با بخشیدن القاب و آن هم در قسمت بخشیدن القاب علمی تعجیل طفل خویان را مشق خطا تلقی نموده، اندکی با دقت بیشتر گام برداریم!

آقای سیدخلیل الله هاشمیان موضوع "رشوت سه هرار افغانی بداخل تشناب" را که یکی از هموطنان ما در بارۀ آقای حسن شرق نوشته اند، به اساس کتاب ضخیم (منطق وضعی) مرحوم پوهاند غلام حسن خان مجددی، که آنرا آن مرحوم در پوهنحی ادبیات تدریس می فرمودندی، نا باور می خوانند.

بدون شک که حتما قسمی که جناب داکتر صاحب سیدخلیل الله هاشمیان به آن اشاره می فرمایند "کتاب ضخیم (منطق وضعی) مرحوم پوهاند غلام حسن خان مجددی مایۀ افتخار و سر بلندی همۀ ما افغانها بوده و میباشد، چنانچه این خدمت آن مرحومی را اولاد وطن نه تنها بخاطر ضخامت کتاب بلکه بخاطر کیفیت محتوی کتاب نیز به دیدۀ قدر، احترام و سپاس فراوان می نگرند، روح آن مرحومی شاد باد، مگر هر گاه "کتاب ضخیم (منطق وضعی) آن مرحومی به دست رسی ما نباشد، آیا میشود که از (منطق انتقالی افغانی خود) در مور مددی جوییم؟

مثلا آیا میتواند هدف اصلی مدعی موضوع در قسمت "از ترق دروازه" همان بالا و پاین دروازۀ تشناب، بالا و پاین دیوارک های جدا کن که در تشناب ها معمول میباشند، و یا هم از "اندکی بازی دروازۀ تشناب و یا به اصطلاح عام نیم کشک باز ماندن دروازۀ تشناب بوده باشد، زیرا ما افغانها متاسفانه اکثرا در قسمت استعمال دقیق و بجای کلمات اندکی سستی داریم؟

به هر صورت از حوصلۀ نبشتۀ فعلی بحث روی مسایل همچو "شاهی یک نفره، جمهوری دو نفره و یا بحث دقیق و علمی روی سیستم های "نظام شاهی مطلقه"، "نظام شاهی مشروطه"، "نظام جمهوریت"، "دموکراسی" و بعضی موضوعات و مسایل دیگری که جناب محترم هاشمیان به حیث زبان شناس خوب مملکت ما در نبشته های شان به آنها اشاراتی افاقی می نمایند، خارج میباشد، و از آن جایی که علمای همان رشته های مختلف و دسپلین های مختلف نظر به عمق نظر به موضوعات، بینش دقیق و تخصصی از سیستم های مذکور و همچنان بر اساس ساحات صلاحیت های علمی شان در مورد پرتو افگنی های نموده اند، ضروت و نیازی نیز کمتر احساس می شود!

به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!


به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه