د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

سنگر تسخیر نا پذیر مبارزان ملی افغان هیچگاهی "چراگاهی" برای اشخاص کاذب همچو حسن شرق ندارد!

افغان تحرک 18.06.2016 13:50

پورتال افغان جرمن آنلاین بحیث معتقد محکم اصل خجستۀ آزادی بیان تا به حال هشت قسمت از نبشتۀ پانزده قسمته ای حسن شرق را معنون به "کودتای پنجم در سقوط دولت جمهوری سرخ یا سیاه؟" را محترم شمرده و به نشر رسانیده است، چنانچه یکتعداد هموطنان آگاۀ ما نیز در این رابطه ملاحظات خود را ابراز فرموده اند.

آقای حسن شرق که از فرط کمسوادی و یا هم از فرط عدم علاقه به داؤد خان هنوز که هنوز است نام داؤد خان را غلط مینویسد، بعد پس از تقریبا سی و نو سال خواب غفلت امروز احساس بیداری فرموده، راجع به ارتباطش با داؤد خان، راجع به علاقه اش به "جمهوریت" با اظهار یک راست و چهل دروغ، با ترشحات چرکین هر دروغ و دغلی که در ذهن تنگ جناب ایشان خطور می کند، صفحاتی را باز هم سیاهی دار می فرمایند.

"تاریخ های تحریف شدۀ" که از خامۀ دروغ پردازانی چون حسن شرق در پی دروغین سازیی فضای معلوماتی افغانستان عزیز تبارز می کنند باید تصحیح شوند، زیرا تاریخ واقعیی افغانستان متعلق به همه افغان ها بوده و است و هیچ "مرزا قلم کمسوادی" حق تحریف آنرا نداشته و ندارد!.

تاریخ واقعیی افغانستان درست زمانی روشنگریی گذشتۀ ما را عده دار خواهد شد، که "علم تاریخ نویسی" در مملکت ما عرض اندام نموده و "اوسانه نویسی را" از "علم تاریخ نویسی" دور گرداند.

باز هم جایی خوشی است که اصل خجستۀ آزادی بیان "چرندیات" اوسانه نویسان تاریخ جعلی نویس همچو حسن شرق را تا حدودی خنثی می کند.

بدون شک که هر نظام شخصیت های سیاسی خود را داشته و دارد که نظام جمهوری داؤدخان نیز از این امر مستثنا نه بوده است، و توسط همان شخصیت های سیاسی خود می تواند پلان های خود را تطبیق نماید ولی چیزی که واضعیست این است که آقای حسن شرق که به حیث یکی از مخالفین محیل نظام جمهوری داؤد خان بود و مهمترین کار و اساسی ترین کاری را که آقای حسن شرق به پیش می برد، تجرید نظام جمهوری داؤد خان از دوستان واقعی داؤد خان بود که تا دورۀ سفارت آقای حسن شرق در جاپان نیز از این عمل خود دست نکشیده بود.

سوال در این است که پس چرا آقای حسن شرق امروز بعد از سی و چند سال خود را یار و یاور داؤد خان و جمهوری خواۀ درجه دوم مملکت میتراشد. در حالیکه همین حالا پس از گذشت سی و چند سال همانطور که نام داؤد خان را غلط می نویسد، نظر به طرز استدلال جناب ایشان اصلا بعید به نظر نمی رسد که شاید به عبارتی، به تفسیری و یا تعبیری اصطلاح "جمهوریت" را نیز "جمبوریت" تصور نماید. نشود که خدای نا خواسته همان شعر شاعر در قسمت این طرز سلوک آقای حسن شرق صدق یابد، که می گفت: شاعران مرد که تو شاعر شدی؟...

به هر صورت آقای حسن شرق که با همپیمانان سیاسی اش، که در نبشتۀ خود از ذکر اکثر نام های آنها خود داری نموده و بعضی از آنها را "دوستان شخصی" خود جلوه میدهد، نظر به گرایشات و وابسطه گی های آشکار و پنهان شان، داؤد خان را به اصطلاح عام "از پشت خنجر زدند، مگر امروز پس از سی و نه سال با چشم سفیدی، دیده درایی و پررویی مخصوصی که عاید حال جناب ایشان میباشد، محیلانه داؤد خان را "دوست، رفیق، همرزم و همراه" خود جلوه میدهند.

آقای حسن شرق می خواهد مخالفت هایش با داؤد خان را فقط به همین موضوع خلاصه کند که داود خان خواست که ارتباطات نزدیک با ایران ، پاکستان ، کشور های غربی داشته باشد که آقای شرق برآن علاقه نداشت، مگر طوریکه تاریخ گواهست و همچنان دیده شد که آقای حسن شرق در کنار مسکوگرایی شدید آشکار و پنهانش دوستان و همپیمانانی در حزب پرچم داشت که زمینه سفارت، وزارت و صدارت آقای حسن شرق را بعد از کشته شدن داؤد خان در رژیم پرچم و خلق فراهم کردند و اینکه امروز "حسن شرق" نظر به نپذیرفتن پناهنده از جانب مسکو به حیث "حسن غرب" جلوه نمایی می کند، خارج از حیله و جبر روزگار نخواهد باشد. چه خبر و بعید به نظر نمی رسد که بوقلمونسا آقای حسن شرق خود را در امریکا از "تولد به بعد جمهوری خواه" معرفی فرموده باشند؟

سوال در این است که آیا آقای حسن شرق خدای نا خواسته خود "احمق تشریف دارند" و یا اینکه "مردم افغانستان را احمق تصور فرموده اند، که گاهی در نبشتۀ پانزده قسمته ای ایشان خود را "جمهوری خواه" میتراشند، گاهی "شاگرد وفا دار داؤد خان" می تراشند، و حتی زمانی که فشار جناب ایشان ارقا اختیار می ورزد از "مقام استاد بودن بر داؤد خان" نیز دریغ نمی ورزند. گاهی هم چنین برداشتی برای خوانندۀ نبشتۀ آقای حسن شرق رخ میدهد که شاید جناب آقای حسن شرق نظر به تشاویش ذهنی گاهگاهی فکر می کنند که شاید خود آقای حسن شرق داؤد خان است.

شاید هم نظر به "فکاهی ننگینی" که آقای حسن شرق در روز قتل مرحوم داؤد خان و اطفال معصومش در سفارت افغانستان در جاپان گفته است، افغانستان را "خیال شار خربوزه کرده است".

آقای داؤد ملکیار مینویسد که آقای حسن شرق در روز قتل مرحوم داؤد خان و اطفال معصومش در سفارت افغانستان در جاپان، در عین حالی که بعضی از کار مندان سفارت افغانستان از قتل اطفال معصوم داؤد خان متاثر بودند و می گفتند که قتل اطفال معصوم فامیل داؤد خان کار درستی نبوده است، چنین یک "فکاهیی ننگینی را ارایه نمود:

فکاهیی ننگین آقای حسن شرق در روز قتل مرحوم داؤد خان و اطفال معصومش در سفارت افغانستان در جاپان چنین ننگینیی را دارا میباشد:
"روزی شخصی را که خربوزه را با تخم ها و یا خسته های خربوزه یکجا نوش جان میکرد پرسیدند: آیا واقعا خربوزه را آنقدر زیاد خوش داری که آنرا با تخم ها و یا خسته هایش می خوری؟ شخص جواب داد که نه خربوزه را بخاطر به همرای تخم هایش می خورم، چونکه از خربوزه بسیار زیاد بدم می آید و می خواهم تخمش را از روی زمین گم کنم."

این بود فکاهی دلقک فکاهیی ننگین گو آقای حسن شرق در روز قتل مرحوم داؤد خان و اطفال معصومش در سفارت افغانستان در جاپان!

هر گاه آقای حسن شرق در روز قتل مرحوم داؤد خان و اطفال معصومش همچو فکاهیی ننگینی نه سوده است، پس چرا روزی که آقای داؤد ملکیار این موضوع را در افغان جرمن آنلاین به نشر سپرد، و تا به امروز که تاریخ مدیدی از این نقل قول آقای داؤد ملکیار می گذرد، آقای حسن شرق در این ارتباط خاموشی اختیار نموده است، آیا همین خاموشی آقای حسن شرق در این ارتباط، در حالی که هر روزه به گفتۀ هموطن ما "گاربچ نوشتاری آقای حسن شرق" در صفحات افغان جرمن آنلاین به نشر می رسد و دور از تصور میباشد که اقلا برای دیدن "گاربچ نوشتاری خود و عکس العمل مردم" آقای حسن شرق سری به صفحات افغان جرمن آنلاین نزند: پس این خاموشی حسن شرق در مقابل نقل قول آقای داؤد ملکیار چه معنی می دهد؟

پس چطور حسن شرق از رعایت روابط دوستانه با داؤد خان حرف می زند در حالیکه وی از جملۀ محیل ترین مخالفین داؤد خان به شمار میرود، که با ارائه راپور هایی غیر واقعی ضربه سیاسی خود را بر جمهوری داؤد خان وارد می نمود و شب و روز در فکر آن بود تا چگونه مکارانه شخصیت های خوب سیاسی و نظامی را از بدنه دولت دور کرده و مهره های وابسته بخود و وابسته به مسکو را در جمهوری داؤد خان جابجا نماید؟

حسن شرق در اصل به داؤد خان اندکترین صداقت و محبتی نداشته و ندارد و پلان های شوم خود را تطبیق می نمود و می نماید، حالا که بعد از سی و چند سال متوجه شده که یک تعداد زیادی افغانها داؤد خان، داؤد خان می گویند، او هم فکر میکند به این طریق هم نامی کمایی کند و هم اشاراتی به خواسته های بعدیی شومش را در خور مردم افغانستان بدهد، مگر در این سنجش خود حافظۀ مردم را دست کم گرفته است که اعمال خاینین ضد منافع ملی را هیچ زمانی فراموش ننموده و نمی نمایند!

مگر حسن شرق غافلست از این بیت که:

نه هر کی چهره بر افروخت دلبری دارد نه هر کی سر بتراشد قلندری دارد


و یا خلاصۀ کلام این که به گفتۀ بعضی از هموطنان ما حسن شرق سیاه روی شده چونکه در او غش بوده!

حالا یک چند تبصره ای از دو هموطن محترم ما را در بارۀ بعضی از اعمال حسن شرق ضمیمۀ این نبشته می کنیم، تا بطور "مشت نمونۀ خروار" ببینیم که دیگران در مورد این شخص "خود داؤد خان خوانده" و "خود رهبر جمهوریت تراشیده" چه می نویسند:

آقای عبدالله شکاک به تاریخ 17.06.2016در بارۀ رشوتخوریی حسن شرق چنین مینویسد:
"خاطره رشوه ستانی حسن شرق مرموز
حسن شرق که به یک فامیل شریف وبی بضاعت ولایت فراه مربوط بود در ایام جوانی بمنظور تحصیل بکابل آمد ، موصوف در دوره تعلیم در مکتب با شخصی بنام محمد عزیز واصل آشنا شد ، محمد عزیز واصل فرزند محمد اکبر خان واصل حاکم اعلی دوره شاهی بوده که اجداد و نیاکانش وظیفه دفتر و دیوان و میرزایی را در دربار شاهان افغانستان داشتند .
عزیز واصل یک شخص قد بلند ، خوش سیما ، جوانمرد ، سخی ، قوی هیکل واز زمره کاکه های وقت خود در کابل بود ، بعد از اینکه روابط دوستانه عزیز واصل با محمد حسن شرق بیشتر شد ، جوانمرد واصل او را مانند عضو خانواده در خانه خود جا داد، حسن شرق سالها در خانه عزیزواصل زندگانی نمود و این دوستی برادرانه تا زمانی دوام کرد که حسن شرق روزی خواهش ازدواج را با خواهر اندر عزیز واصل که در عین حال دختر مرحوم غلام نبی خان نایب سالار ناصری که خود نواسه سیدال خان ناصری یکی از قهرمانان دوره زعامت میرویس بابا و هوتکی های کندهار بزرگ بود،نمود.
عزیز جوانمرد و با غیرت تا همین لحظه خبر نداشت ، که برادر خوانده اش حسن شرق چشم خود را به خواهرش سرخ کرده است ، عزیز واصل مانند ببر زخمی چنان عصبانی شده بود که نزدیک بود گپ به چنان مرحله خطرناکی برسد که قلم از گفتن آن عاجز است ولی اعضاء
فامیل قرآن معظم را به عزیز واصل که بنابر مقتضای زمان و کرکتر مخصوصش که همانا کاکگی و عیاری بود، شؤن معنوی اش سخت جریحه دار شده بود ، پیشکش نمود و در نتیجه عزیز ،حسن شرق را که چشم به خواهرش دوخته بوداز خانه برون انداخت .
متأسفانه حسن بی پاس وبه اصطلاح انقلابی تا آخر حیات مرحوم عزیز واصل حاضر نشد تا از وی به حکم وجدان و شرافت افغانی معذرت بخواهد .
جوانمر عزیز واصل چند سال قبل در عمر بالاتر از نود سال د ر آسترالیا وفات نمود ، روانش شاد باد.
اکنون بر میگردیم به خاطره رشوه ستانی مدیر صاحب قلم مخصوص صدارت داکتر صاحب حسن شرق مترقی .
یکی از اقارب دور ما، محمد سرور خان نامداشت که در عین حال دوست و رفیق کاکای جوانمرگم بود.
محمد سرور خان آدم جسور، دلیر و بی پروا بود ، موصوف در عین حال خواهر زاده یکی از وزرای مقتدر دوره سردار محمد هاشم خان نیز بود، وی مشکلی نزد مدیر قلم مخصوص صدارت یعنی حسن شرق داشت ، در یکی از روزها کاکای مرحوم من نیز به همراهی سرور خان نزد مدیر قلم مخصوص رفته بود ، کاکایم قصه میکرد که در آن روز مشاجره لفظی بین حسن شرق و محمد سرور خان رخداد و سرور خان برایش گفت : به خاطر داری که برایت در تشناب سه هزار افغانی رشوت دادم ؟
شرق نزدیک بود که از خجالت نزد حاضرین سکته کند .
من با عرض مختصر فوق به قصه حسن شرق خاتمه داده ، اختیار به
به حامیان سردار صاحب که یک نیشنلست بزرگ بود ، است که از حسن شرق، گوساله سامری میسازند یا داؤد خان ثانی . من در زمینه کدام مدعای شخصی ندارم .
با عرض حرمت"

ښاغلی عبدالله شکاک په ١٦/٦/٢٠١٦ م. نیته کی لیکی:
"ګران، منلی او محترم ورورخانصاحب
ښی هیلی او احترامات می ومنه
ستاسی د لنډی تبصری څخه مننه کوم، تاسی ته څرګنده ده چی زه نه داؤدیست یم او نه د مرحومی وکیل مدافع، ولی د مرحومی فردی او ملی غرور بی څاری بولم، او د حسن شرق غوندی خلکو ، ادعا ګانی چی ګوندی دی او دده ملګری د نړیوال شهرت او محبوبیت خاوندان وه او سردار صاحب ددی مانع وګځید چی دوی په داخلی یا په نړیواله سویه د خپل محبوبیت نه دفاع وکړی، داسی متعفنو افرازاتو ته په امریکه کی ګاربج وایی .
کمه ورځ به وی چی پدی ویب سایت کی د په اصطلاح آل یحیی په کورنۍ باندی د وطن سره د خیانت مذهبی ډوله تکفیرونه او احکام صادر نشی.د آل یحیی کورنۍ وروسته لدی نه چی ستر ملی قهرمان غازی امان له وطنه ووت ، د سقوی چنګیزی مدنیت سوزه ، انسانیت سوزه ، ضد ملی او ضد اسلامی تباه کوونکی اغتشاش ته په میړانه خاتمه ورکړه او د امیر عبدالرحمن خان په څیر یی هیواد د تباهۍ او بر بادۍ حخه یو ځل بیاوژغوره . دا هماغه مدنیت سوزه اغتشاش او فتنه وه چی د مشروطه خواهانود تاریخی نهضت او قربانیو ثمره چی د غازی امان الله په وسیله تمثیل کیده او دی د خپلو مترقی او انقلابی ریفرمونو او اصلاحاتو چی ماهیتا یی انقلابی محتوی درلوده ، د خاورو سره برابره او د صفر سره ضرب کړه .
زه په ډاګه وایم تر هغی چی د آل یحیی کورنۍ غړو د محمد نادر خان نه نیولی ، تر داؤد خان تر شهادته پوری حکومت درلود ، افغانستان د یوه ملی حاکمیت نه برخورداره وه او زموږ هیواد او ملت په نړیواله سویه د یوه عالی حیثیت نه برخه درلوده .
ما څو ځله ددی پورتال (هدف افغان جرمن اونلاین پورتال ده) په دریچه کی لوستی چی ځینی محترم ذوات چی ځان د سردار صاحب داؤد خان کلک حامیان هم بولی سبکسرانه د حسن شرق په دفاع کی دریدلی دی او اراجیف یی سره امیل کړی دی .
مګر دوی د فیضو وزیر داخله خاینانه عمل، چی ببرک ملعون ته یی پناه یوړه نه وینی ؟ مګر همدا حسن شرق نه چی د داؤد د قاتلانو او کی جی بی د مزدورانو په حکومت کی صدر اعظم شو ؟
داؤد خان سره د سوسیالیستی افکارو ، په څرګنده یو لوی نیشنلست وه ، که حسن شرق واقعا د داؤد خان د نیشنلستی افکارو سره په ایمان دارۍ او صداقت سره ملګری وه نو بیا دی څنګه حاضر شو چی دکی جی بی د مزدورانو او د داؤد خان د ًقاتلانو په غلام ، ضد ملی دولت کی همکاری وکړی . یا به نیشلست یی او یا به کی جی بی وی .
داکتر نجیب د پخوانی پادشاه نه هیله وکړه چی د هغه په ملګرتیا دی د هیواد زعامت ته غاړه کیږدی ، پخوانی پادشاه ورته وویل چی ستا رژیم مشروعیت نلری ،ولی د حسن شرق دپاره د مشروعیت خبره اصلا مطرح نه وه .
خان صاحب ګل! زړه می درد کوی چی هیخوک حاضر نشو چی د حسن شرق په ډنډوره چیانو او شعار پردازانو اعتراض وکړی او ووایی چی ولۍ مذبوحانه هڅه کوۍ چی لمر په دوه ګوتو پټ کړۍ.
ګرانه وروره ځینی وخت داسی تلقی راته پیدا شی چی خلک لکه سیند به یوه مسیر کی روان دی او زه لکه سیاسی لیونی د سیند په مخالف جهت کی حرکت کول غواړم .
که زما خبری ستاسی په مبارک مزاج برابری نه وی نو زموږ د ولس په عامیانه اصطلاح مال بد به ریش خاوند .
خدای دی به خبل امان کی وساته
ستاسی ورور شکاک"

اقای عبدالله شکاک به تاریخ 15.06.2016 م. مینویسد:
"باز هم مکثی در مورد نوشته های داکتر حسن شرق
خداوند خانه داکتر صاحب سید عبدالله کاظم را آباد داشته باشد که بعضا نظریات شان در مورد مسایل وطنی و ملی ،حیثیت چتر تحفظی را بما میدهد، تا در پناه آن ، با طیب خاطر ابراز نظر نموده و از طعن و لعن سبکسران و سبک پردازان ، قسما در امان باشیم .
چندی قبل داکتر صاحب کاظم در یکی از مضامین منتشره شان ، حسن شرق را یک شخص « مرموز » توصیف کرده بودند .
به عقیده این جانب شخص مرموز به شخصی اطلاق میگردد که به مشکل میتوان به افکار و نیات و اهداف باطنی وی پی برد، شخص مرموز هم به نعل میزند و هم به میخ . هیچوقت نمیتوان به صداقت و خلوص نیت شخص مرموز، اعتماد کرد . مرموز ترین عناصر در یک جامعه، جواسیس اند .
نوشته های شرق در مورد سردار صاحب دارد خان کج دار و مریز است وی با مهارت و مذبوحانه میکوشد و تلاش دارد تا در ضمن انتقاد های متعفن خود در مورد سردار صاحب ، خود را به حیث مترقی ترین ، انقلابی ترین و ومومن و مؤتمن به تعهدات قبل از کودتاو محور اصلی کودتای سرطان و ممد بزرگ سردار صاحب معرفی نماید ، غافل از اینکه اگر از برکت و خیرات سر ، سردار صاحب نمیبود ، اصلا حسن شرقی با این نام و نشان موجودیتی نمیداشت و شاید مقام بهتر و بالاتری از بیطاری و امثالهم در ولایت فراه ویا یک گوشه دیگر کشوراحراز نمیکرد.
باید خاطر نشان ساخت که این جانب هرگز نظر نداده و مدعی نشده ام که حسن شرق مرموز در کوتای ثور بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم اشتراک داشته و یا نه، ولی از ذواتی محترمی شنیده شد که حسن شرق در زمان کودتا در جاپان بود و بدین تصوراشتراک احتمالی شرق را در پلان وعملیه کودتا، قاطعانه منتفی و غیر مقدور ، قلمداد میکنند .
ذوات محترمی که به این تصور اند شاید فراموش کرده باشند که ابن لادن عرب ، از داخل مغاره های کوه های سرحدی ،پلان حمله بر برج های تجاری شهر نیویارک را که یکی از ایالات، مقتدر ترین کشور جهان یعنی اضلاع متحده است ، ترتیب وآن را توسط پیروان خود در آنجا عملی ساخت .
ثانیا مگر همین حسن شرق مرموز نبود که در رژیم بی خدایان مزدور کی .جی .بی که رژیم سردار صاحب داؤد خان را منقرض ساخت به حیث صدر اعظم ایفاوظیفه نمود ؟
من چند روز قبل پاراگراف ذیل شرق مرموز را در دریچه مورد تبصره موجز قرار دادم : « .. از جانب دیگر ، تشویشی را که در همان روز های اول جمهوری مبنی بر تعویض داؤد خان با یکی از هم رزمانش در رییس دولت ایجاد کرده بودند ، باعث شد تا داؤد خان نخواهد ، یارانش در سطح جهانی چه، که حتا در خانه خود هم شهرت و محبوبیت خویش را حفظ کند »
من این بار درجواب این اتهام بزرگ شرق مرموز ، همینقدر میگویم که: لعنت الله علی الکاذبین .
امروز مطلبی دیگری از یاد داشت های حسن شرق مرموز که درین پورتال بدست نشر رسید خدمت قاریین گرام به عرض میرسانم ،شرق مرموز مینویسد : « ...ازآن رو که فیض محمد وزیرداخله ( که به قول حسن شرق ، بعد از رنجش از رهبر به حزب پرچم پیوست. شکاک ) مرا در جریان صحبت خویش با رییس دولت یعنی رهبر قرارداد واقعا سر گیچه شده بودم ، زیرا آنچه صورت گرفته بود خارج از اهدافی بود که قبل از موفقیت کودتا با رییس دولت توافق نظر اشتیم ...»
طوریکه به صراحت ملاحظه میگردد ، حسن شرق مرموز سردار صاحب داؤد خان راصریحا به تخطی و تخلف وعدول از توافق هاو اهداف قبلی متهم میسازد.
من در مورد دوستان حقیقی و سر فدای سردار صاحب به ایقان و اعتماد کامل گفته میتوانم که تنها و تنها دو شخصیت از دل و جان دوستدار ووفدار به سردار صاحب بودند : یکی ، مصاحب خاص شان باز محمد خان و دومی سید عبدالاله که در لیسه حبیبیه هم صنفی من بود و من با تمام معنی به ارادتش به سردار صاحب وثوق کلی داشتم و موصوف در حقیقت حیثیت فرزند سردار صاحب را داشت ، شخص دیگر مرحوم امان الله خان حیدری بود که در دوران انتخابات دهه دیمکراسی شوری، به گمان غالب به دسیسه سردار ولی ، و ظاهرا توسط اکسیدنت موتر با پسر جوانش کشته شد. الغیب و عندالله .
متأسفانه آنچه مرا متأثر و متحیر میسازد این است که اگر به فرض محال ، همین اتهامات و اراجیف توسط یک شخص دیگر غیر از حسن شرق مرموز ویا کدام کودتاچی بزرگ بیست وشش سرطان ابراز گردد ، زمین و آسمان به هم خواهد خورد و شمشیر هاو تلوار هااز نیام هاو غلاف هابیرون خواهد آمدوغوغای بزرگ و عظیمی درین پورتال وزین بر پا خواهد شد ولی زمانیکه این گفتار ناروا از طرف حسن شرق مرموز ، این عنصر چند سیما ابراز گردد، گوش ها ناشنوا و زبان ها نا گویا وقلم هانازایا و چشم ها نابینا میگردد .
نم نم باران کجاست ؟ باد بهاران کجاست ؟ قلقل مستان کجاست ؟ غرغر شیران کجاست ؟ قوت ایمان کجاست ؟ عظمت ایقان کجاست ؟ صید پلنگان کجاست ؟ دید عقابان کجاست ؟ عظمت افغان کجاست ؟ندای وجدان کجاست ؟غیرت یاران کجاست ؟
در قسمت اخیر تمنا دارم اغلاط املایی و تایپی ام رانادیده بپندارید.با عرض حرمت"

اقای عبدالله شکاک به تاریخ 5.06.2016 م. مینویسد:

"مطالبی که حسن شرق تحت عنوان کودتای پنجم گرد آورده و درین ویب سایت موقع نشر یافته است نهایت سوال بر انگیز بوده ، امیدوارم بعد از نشر مکمل آن ، محترم داکتر صاحب کاظم و دیگر صاحب نظران آن را مورد تحقیق و ارزیابی قرار بدهند .
داکتر حسن شرق در یک پاراگراف قسمت ششم رساله شان در مورد سردار صاحب داؤد خان مینویسند : « از جانب دیگر ، تشویشی را که در همان روز های اول جمهوری ( تعویض وی با یکی از هم رزمانش ) در وی ایجاد کرده بودند باعث شده بود تا نخواهد یارانش در ساحه جهانی چه ، که حتا در خانه خود هم شهرت و محبوبیت خویش را حفظ کنند . از آن رو نه خود از اتهامات بی بنیاد به یارانش ( کمونست های پیرو شوروی ) دفاع میکرد و نه به آنان اجازه میداد تا از خود دفاع نمایند .»
در پاراگراف فوق شاغلی شرق ، سردار صاحب داؤد خان را آدم ترسو ، جبون ، گپ رو و بی وفا و نامرد توصیف کرده است .
اگر سردار از کودتا علیه نظام عنعنوی شاهی در افغانستان ترس نداشت پس چطور ممکن است وی از تعویض خود به توسط یکی از هم رزمان خشره اش در هراس باشد ؟
آیا اشخاصی مانند عبد الملک خان ، پژواک یا میوندوال در زمره کوتاچیان اشتراک داشت که هم از شهرت ملی و هم شهرت جهانی برموردار بودند ؟
این سردار صاحب بود که به حیث صدراعظم مقتدر و مؤفق دوره شاهی و عضو با نفوذ خاندان سلطنتی و صاحب شهرت جهانی از کودتا چیان خشره به شمول حسن شرق رستم داستان ساخت . به قول فردوسی :
منت ساختم رستم داستان
وگر نه یلی بودی در سیستان
بعد از کودتا یکی از طرفداران شاه بنام خدایداد خان وکیل خاک ریز به منظور تبریک خدمت سردار رسیده و به سردار گفت : « شکر چی ته یی » یعنی شکر که یک شخص مانند حسن شرق و امثال و اقرانش کودتا نکرده است.
این کدام یار بود که از شهرت جهانی بر خور دار بوده باشد و میخواست به سویه جهانی از خود دفاع کند و سردار اجازه حق این دفاع مشروع مبنی بر شهرت و محبوبیت جهانی را به او نداد ؟
این کودتا چیان را اگر فیض محمد بود یا قدیر ظابط یا حیدر رسولی، به سویه ملی چه که حتی به سویه کابل هم، کسی ایشان را به رسمیت نمی شناخت چه رسد به سویه ملی ؟
گپ ها و ادعاهای شاغلی شرق در مورد این هم رزمان به اغراق گویی های مداحان دربار منند خلیلی سقو پرست و مسعود پرست میماند و بس ."


هموطن دیگر ما به نام غ.حضرت به تاریخ: 31.05.2016 م. در رابطۀ ارتباطات داؤد خان و حسن شرق چنین می نویسد:

"اګر حسن شرق راستی هم مورد اعتماد داؤد خان بود و اګر داؤد خان راستی هم مورد عشق و توجه و علاقۀ حسن جان بود پس چرا این جذابیتِِ ( کاذب) شان در نیمۀ راه نا تمام ګذاشته شد و حسن روانۀ زندانِ آبرومندانۀ جاپان ګردید و همچنین چرا حسن خان در سوګ یار نازنین خود یک قطره خون نه ریخت، این چه، که بعد از مدتِ کوتاهی بطور آشکار و پنهان در دامانِ دشمنان و قاتلین داؤد خان غلطید و باز هم می خواست نقشه های بادار مرغوبِ خود ( مسکو) را به اجراء در آورد، بناً مرموز نامیدنِ حسن شرک یا حسن شرّ توسط اشخاص چیز فهم همچو جناب استاد بزرګوار سید ع.کاظم، روی یک حقیقت استوار میباشد."




به هر صورت در خاتمه به بیتی اکتفا صورت می گیرد و آن این که:

"دروغ آدمی را کند شرمسار
دروغ آدمی را کند بی وقار"




به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!


به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه