د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

افغانیت و نهضت نسوان

افغان تحرک 09.06.2016 15:39

ملیگرایان افغان از دیر زمانی در چارچوب وظيفۀ افغاني خویش يک سلسله انتشارات مستمر و منظم در زمينه هاي گوناگون اجتماعي، کلتوری، فرهنگي در ساحات تعلیم و تربیه، به اشکال کتب، آثار تحقيقي، مقالات و متن های ارزندۀ ، خواه به قسم تاليف و خواه به شکل ترجمه، براي استفاده افغانها منتشر نموده اند که در خور ستایش میباشد.

هدف بعضی از این آثار خوشبختانه آنست که در درجۀ اول نهضت نسوان در افغانستان عزیز تقویت و حمایت گردد آزادي و در اکثر این آثار مهم مشکلات زن افغان از زاويه هاي مختلف مورد بررسي و بحث و گفتگو قرار گرفته است چنانچه خوشبختانه از مفهوم نوين و پيشرفتۀ نقش زن افغان در جامعۀ افغانی، در مرجع ها و محفل هاي گوناگون نیز دفاع به عمل می آيد، زیرا نصف نفوس جامعۀ افغانی ما را زن تشکیل میدهد و زن در افغانستان مولد ترین قشر اجتماع ما را تشکیل می دهد که باید به احترام بیشتر به او نگریست.

در حالی که فیصدی بلندی از دختران و زنان جامعۀ افغانی ما از نعمت امنیت فزیکی، از نعمت امنیت روانی، از نعمت امنیت اقتصادی، از نعمت سواد، از نعمت رفاه و آسایش، از نعمت داشتن معلومات کافی از تربیۀ سالم طفل و از صدا نعمات و حقوق انسانیی دیگر محروم قرار داده شده اند، پس چه توقعیی را میتوانیم از همچو جامعۀ خود داشته باشیم؟

جامعۀ افغانی ما به مقالات و متن های تحلیلی بیشتری نیاز دارد، به میدیای روشنگر، خرد گرا و مدبری ضرورت دارد تا به آگاهی بیشتر ما در زمینۀ نهضت نسوان و فواید آن یاری رساند، افق هاي فکري ما را در زمینۀ نهضت نسوان روشنتر سازد و مستقيم و يا نامستقيم با هداف و رسالت بهبود بخشیدن "محیط زیست زن افغان" ارتباط داشته باشد.

قانون افغانیت و اخلاق افغانی ما حامي منافع اجتماع و کليه افراد اعم از زن و مرد است، همچنان پشتونوالی ما نیزحامي منافع اجتماع و کليه افراد اعم از زن و مرد است، ارشادات اسلامی ما نیزحامي منافع اجتماع و کليه افراد اعم از زن و مرد است، پس چه چیزی و یا چه چیز های با عث آن میشوند که خواسته هاي نادرست عده اي را درازای نابودی برخی دیگر تامین و تضمین نماید. قانون افغانیت ما، اخلاق افغانی ما، ارشادات اسلامی ما هیچ یک، يک وسيله انتقام شخصي نيستند و امتيازات غلط و وحشتناکي به برخي واگذار نمي کنند و همچنان جنبۀ رشوه و حق السکوت را نمی پذیرند.

قانون افغانیت ما، اخلاق افغانی ما، ارشادات اسلامی ما ايجاد حس وحشيگري و بيرحمي در مردان را نمی پذیرند و نمی گذارند که زنان بي پناه قرباني اعمال سبعانۀ مردان گردند!

پس اگر مي خواهيم که در جامعۀ افغانی ما عدالت رعايت شود، جامعۀ افغانی ما ر راه تباهي و فساد قرارنگيرد باید قوانينش را مورد مطالعه قرار دهيم، قوانینش را مراعت کنیم، در صورت ضرورت در تعبیر و تفسیرقوانین بهبود بخشیم و یا هم برای بهبود وضعیت و حل مشکلات اجتماعی خود قوانین نو نیز بسازیم، زیرا تا هنگامي که قوانين خوب ما توسط مردم ما رعايت نشوند، درد های اجتماعی ما نیز قابل چاره و درمان نمی باشند!

رعایت نمودن قوانین خوب ما، بيان کننده واقعيتي بس بزرگ است زيرا اگرچه هميشه قوانين برمبناي افکار و آراء و اخلاق يک جامعه و افراد آن ساخته مي شوند ولي نبايد فراموش کرد که در عين حال خود بوجود آورنده اخلاقيات جديد يا تثبيت کننده آرايي مي باشد که از قبل وجود داشته است.

به همين صورت مواد قانوني که به گذشته ها وابسته باشند ولی حل کنندۀ مشکلات فعلی جامعۀ ما نباشند و در عین حال برای پیشرفت امروزی ما مشکل آفرین باشند، بدون شک که دچار رکود و تحجر و سکون شده اند و در نتيجه نه تنها مانع پيشرفت امروزی جامعه و دگرگوني مترقيانه افکار و روشني اذهان و آگاهي به واقعيات اند بلکه اجراي آنها به همان صورت اوليه، خود به دلايل مختلف فراوان جرم زا مي باشد و ايجاد کننده مستقيم جرائم وحشتناک است زيرا قوانين که برحسب خواسته هاي هر اجتماع در زماني معين براي حفظ منافع جامعه و افراد آن تدوين مي شود چنانچه در محاذات تغيير و تحولي که به وسيله زمان در اجتماع بوجود مي آيد دچار دگرگوني نشود و تغييراتي درآنها حاصل نگردد تا با نيازهاي زمان و مکان خود را مطابقت دهد، جز ايجاد فساد و زيان نتيجه ديگري نخواهد داشت. بنابراين قانوني که روزي وجودش نفع اجتماع را متضمن بود محققاً حفظ آن به همان صورت قديم باعث مي شود که روز ديگر زيان هاي جبران ناپذيري به بار آورد. هميشه حفظ موازين اخلاقي و مصالح اجتماعي و صيانت نظم و تامين آسايش و رفاه يک اجتماع و ممانعت از اغتشاش و پريشاني و نابودي ناهنجاري ها و زشتي ها و اعمال ضد اجتماعي، وابستگي کامل بقدرت قانون دارد.

يعني هرقدر در اجتماعي افغانی ما قانون با توانايي و قدرت بيشتري حکومت نمايد محققا آرامش و آسايش و صلح در جامعۀ افغانی ما بيشتر وجود میداشته باشد و روابط بين افغانها صميمانه تر و احترام بموازين و مصالح اجتماعي افغانی ما کاملتر می باشد ولي براي آنکه قوانین افغانی ما بتواند در اجتماعي افغانی ما از حکومتي مقتدر برخوردار باشد و مردم ما درحد کمال به آن احترام گذارند و دستورها و فرمان هايش را با ميل کامل به مرحله اجرا درآورند، بايد از هرجهت بي نقص، گويا، رسا، سازنده و به معناي واقعي گسترش دهنده عدالت، تامين کننده آرامش و حافظ منافع اجتماع و افراد جامعۀ افغانی ما باشد.

درقوانین افغانی ما نبايد کوچکترين اثري از تبعيض، کينه جويي، بي رحمي و نارسائي به چشم بخورد يا کهنه گرايي، سنت طلبي هاي نادرست و عقب ماندگي درآن وجود داشته باشد. قوانین افغانی ما نبايد برآداب و رسوم مردود ازمنه گذشته و قرون و اعصار تکيه کند و برتري دهندۀ مرد بر زن و یا هم برتری دهندۀ زن بر مرد باشد بلکه بايد با زمان و مکان و مقتضيات و شرايط حاکم بر جامعه تطبيق کند و پديده هاي نو را بپذيرد و معايب و نقائص موجود را مرتفع سازد تا از هرجهت قادر باشد که اطمينان و اعتماد تمامیی افغانها را بطور کامل بسوي خود جلب نمايد و درنتيجه نه تنها اجازه ندهد که پايه هاي دولت و حکومت افغانستان عزیز ما دچار تزلزل گردد بلکه روز بروز آنها را بيشتر استحکام بخشد و بر استواري بنيان خود نیز بيفزايد.

امروز گرچه ما از دوران ازدیاد حکم اعدام، انتقام و قصاص اندکی گذشته ایم و "در عصر طلايي و شکوهمند موفقيت هاي چشمگير و درخشان حبس ابد به جای اعدام" گام نهاده ايم ولي بدبختانه بايد به اين حقيقت تلخ و ناگوار اعتراف کنیم که هنوز برخي مواد قانون جزاي کنوني نه تنها حامي نفع جامعۀ افغانی ما و افغانها نمي باشد، بلکه گذشته از نارسايي و ناقص بودن، ظلم گستر و مشبع از روح تبعيض و بي عدالتي است و يادآور رفتارهاي نامردمی انسان هاي اوليه و نشانه کامل وحشيگري، خشونت و تجاوز به جان و موجوديت افغانها و بوجود آورنده جنايات بزرگ و غالبا دهشت انگيز است.

به جاي آنکه اسلحه اي عليه جرم باشد خود جرم آفرين است و به جاي آنکه اعتماد افغانها را جلب نمايد سبب بي اعتنايي و بي اعتمادي افغانها مي شود. و از طرف دیگر فساد يک ملت و اعمال ضد اجتماعي ارتکابي او هميشه در عمق قوانينش نهفته است. به همين دليل براي ريشه کن کردن تباهي ها و بدکاري ها بايد در کفه قوانين به جستجو پرداخت بنابراين بايد قوانين را اصلاح کرد با اصلاحاتي که درآنها حاصل مي شود اخلاق و روحيات اصلاح مي گردد.
اگر قوانين ما خوب و صحيح باشند، اخلاق اجتماعي ما نیز درست و منزه میتواند. اگر قوانین ما بد و نادرست باشند، اخلاق در اجتماع ما نیز منحط و فاسد میگردد. شايد اين گفته مورد اعتراض بعضی ها قرار گيرد که چگونه ممکن است قانوني که حامي افراد و اجتماع بشمار مي آيد. آفريننده جنايات هولناکي مانند آدمکشي باشد: بنابراين شايد چنين تصور شود که هدف و مقصود نگارنده کدام نوع جبهه گرفتن در برابر کدام قانون است در حالي که چنين نيست و متاسفانه بايد به اين واقعيت تلخ اشاره کرد که ميان تعبیر وتفسیربرخي از مواد قانون جزاي کنوني و قتل هاي روزانه که بنام های مختلف اتفاق مي افتد رابطه اي بس نزديک وجود دارد زيرا خود پديد آورنده اين احساسات در نزد افراد متعصب و حتي در نزد سايرين است.

همچنان تعبیر و تفسیر برخي موادي، که در قانون وجود دارند، مگر بخوبي نشان دهنده "مردسالاي و زن بردگي" اند که باید بالای تعبیر و تفسیر آن مواد غور صورت گیرد.

قتل هاي نفرت انگيز و وحشت آور روزانه که هر افغانی از شنيدن آنها به قهر و غضب می افتند و زير عناوين پر طنطنۀ مختلف صورت مي گيرند از بهترين مدارک قاطعي است که امر تعبیر وتفسیرمختلف برخي از مواد قانون را بخوبي تبيين و تائيد مي کند.

پس از آن جایی که قوانین افغانی ما بوجود آورندۀ روح وحشيگري و تعرض در نهاد افغانها نيستند، باید بالای تعبیر و تفسیر غور دقیق و صحیح صورت گیرد! یعنی قوانین افغانی ما هیچگاه بر تعصب بي پايه و اساس کساني که وابستگي خود را هنوز با انسان هاي اوليه حفظ کرده اند مهر صحه نمي گذارد! یعنی که، فلسفۀ قوانین افغانی ما حس تعصب و خشونت را در افراد گسترش نمي دهد و متعصبين را به طرف جنايات و قتل هاي نفرت انگيز نمي راند!

از طرفي دیگر با وضع نامطلوبي و نا مناسبی که هنوز زنان افغان در اجتماع ما دارد و عدۀ از ما مردان افغان بمانند حيوانات و اشياء با آنان رفتار مي کنیم و یالا اقل به کار و فعالیت روزمرۀ ایشان ارزش و احترام کافی قایل نمی شویم و برتري نادرست و نا حق خود را که رسوم و انسان هاي اوليه به ما واگذار نموده است بازهم با سرسختي و لجاجت کامل و عليرغم پيشرفت هاي اعجاب انگيز زنان و دگرگوني هاي چشمگير و بزرگي که امروز در اجتماع بشر پديد آمده است، می خواهیم حفظ کنیم،
آيا اين نوع تعبیر و تفسیر غلط ما از مواد قانون باعث نمي شود که اين حس مورد تقويت قرار گيرد و مرد خود را مالک جان زن به شمار آورد، به رفتارهاي نا انساني بپیوندد، نصف جامعۀ افغانی ما از کاروان ترقی و تعالی به عقب ماند، و همچنان در تربیت و تعلیم نسل های آیندۀ ما نیز رسیدگی کافی صورت گرفته نتواند؟

فلسفۀ افغانی ما حکم می کند که هر گاه خواهان آنیم که جامعۀ افغانی ما به رفاه و سعادت رهیاب گردد، باید انواع مختلف خشونت، انواع مختلف نفرت و انواع مختلف تعصب در مقابل زنان افغان را از جامعۀ افغانی خود، قانونا و اخلاقا، دور نماییم!


به پیش به سوی صلح بیدرنگ، عدالت اجتماعی، نهضت نسوان و رفاه!


به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه