د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

چرا دولت افغانستان بخاطر آمدن صلح و ثبات دفتر طالبان در قطر را به حیث آدرس مذاکراتی آنها قبول نمی کند؟

افغان تحرک 26.04.2016 12:03

بدون شک که عدم توجه دولت افغانستان به دفتر طالبان در قطر یکی از موانع بزرگ در راۀ به وجود آمدن صلح بین الافغانی محسوب میشود!

طالبان که خود را مبرا از نفوذ دیگر کشور ها، بلخصوص مبرا از نفوذ کشور پاکستان می خوانند و روی همین منظور هم دفتری سیاسی شانرا در دوحه مرکز قطر به حیث یگانه آدرس مذاکراتی شان معرفی نموده اند، و نیز هم در گذشته و هم حالا روی این اصل تاکید دارند، یعنی دفتر قطر خود را به حیث یگانه آدرسی برای مذاکرات صلح بین الافغانی تعین و معرفی نموده اند، پس دلیل چیست که دولت افغانستان تا هنوز که هنوز است این دفتر را به رسمیت نشناخته است؟

آیا عجیب و غیر منطقی به نظر نمی آید که هم دولت فعلی افغانستان و هم اعضای برجستۀ حکومت آقای کرزی، به شمول خود آن جناب از تهران و مسکو گرفته تا به اسلام آباد و واشنگتن و لندن به گفتۀ خود شان و یا در ظاهر قضیه پشت برادران نا راضی خود می گردند، مگر زمانی که برادران نا راضی شان و یا مخالفین سیاسی شان دفتر قطر خود را به حیث یگانه آدرسی برای مذاکرات صلح بین الافغانی تعین و معرفی می کنند، باز این دفتر را به رسمیت نمی شناسند، و یا از طریق دفتر سیاسی طالبان در قطر داخل مذاکرۀ مسقیم و رویا روی با برادران نا راضی شان و یا مخالفین سیاسی شان نمی شوند؟

هرگاه به فعالیت های اعضای برجستۀ حکومت آقای کرزی، به شمول خود آن جناب و نیز به فعالیت های اعضای برجستۀ حکومت در قبال صلح بین الافغانی توجه و تعمقی به خرچ دهیم با صحنه های خنده آور و یا مضحکی رو برو می شویم:

مثلا: زمانی که تقریبا هشت سال پیش آقای "کورد بک" رهبر سوسیال دموکراتان آلمان برای به وجود آمدن صلح بین الافغانی پیشنهاد مذاکرات صلح را نمود، آقای سپنتا وزیر خارجه و مشاور مخصوص آقای کرزی و همچنان آقای امین فرهنگ یکی از وزرای "مشهور" آقای کرزی به یک صدا این پیشنهاد آقای "کورد بک" رهبر سوسیال دموکراتان آلمان را در میدیای آلمان رد کردند، و آقای سپنتا به حیث وزیر خارجۀ افغانستان این پیشنهاد آقای "کورد بک" را مداخله در مسایل داخلی افغانستان خواند!
مگر امروز پس از هشت سال، همان آقای سپنتا دست چپ آقای کرزی و دست راست و یا دست "پلو خوریی" آقای کریم خرم را گرفته به دروازۀ پوتین به مسکو می روند و سراغ صلح بین الافغانی را از مسکو و تهران می طلبند، آیا خنده آور، مضحک و عجیب نیست؟ که است! دیدن این صحنه، بلخصوص اینکه آقای کریم خرم دست "پلو خوری" خویش را بدست آقای سپنتا، به گفتۀ هموطن ما این"حسنک شرق ثانی"، سپرده و به درگاۀ پوتین منزوی از جهان میروند، و ظاهرا از ولادمیر پوتین به گفتۀ خودشان سراغ برادران نا راضی آقای کرزی را می گیرند، آیا واقعا خنده آور، مضحک و عجیب نیست؟

ویا اینکه در حکومت فعلی آقای عبدالله عبدالله و آقای عطامحمد نور به چشم سفیدی شدید، پیمان نظامی ناتو، پاکستان و امریکا را شله و محکم گرفته اند که به اصطلاح "یا همۀ طالبان را برای ما به قتل برسانید، یا در بغل تان می نشینیم" ، آیا واقعا خنده آور، مضحک و عجیب نیست؟

هر چند جنگ در افغانستان ابعاد منطقوی و جهانی را به خود گرفته باشد، و هر چندی که هم شمولیت کشور های منطقه و کشور های جهان به موفقیت پروسۀ صلح بین الافغانی بینجامد، مگر مذاکرات صلح بین الافغانی، مذاکرات صلح بین الافغانیست و فقط وفقط از راۀ صداقت، راستی، صبر، شکیبایی و همدیگر پذیری محترمانه و صادقانه به وجود می آید، نه از در تملق و با بوسیدن پای پوتین، اوباما، و یا هم با بوسیدن پای غیره اراکین جهان!

آقای کرزی تا دیروز فریاد سر می داد که آدرس طالبان برایش معلوم نیست، هرگاه آدرس طالبان برایش معلوم میبود، خودش نزد آن برادران ناراضی میرفت، مگر حالا که آدرس طالبان هم در قطر برای آقای کرزی معلوم شده است، آقای سپنتا وی را به آدرس ولادمیر پوتین می برد، آیا واقعا خنده آور، مضحک و عجیب نیست؟

شورای نظار و حزب جمعیت که در روی صحنه خود را به امریکا و ناتو خادم معرفی می کنند، در پشت صحنه با تهران و مسکو زد و بند های دارند و می خواهند توسط اسلحه، تجهیزات و نیرو های ناتو و امریکا محیلانه در جنگ ها در افغانستان ادامه دهند، تا به ذم خود شان، "آخرین مخالف سیاسی شانرا در افغانستان" توسط اسلحه، تجهیزات و نیرو های ناتو و امریکا محیلانه از بین ببرند، در عین حالیکه در پشت صحنه با تهران و مسکو زد و بند های دارند. آیا صلح بین الافغانی به همین قسم به میان خواهد آمد؟ که خارج از تصور به نظر می رسد!

در پانزده سال گذشته در قدم اول اعضای بر جستۀ شورای نظار و حزب جمعیت و همچنان تعدادی زیادی از مقامات بلند پایه دولتی و تعدادی زیادی از مقامات وسطی دولتی و جمعا تعدادی زیادی از مامورین دولتی به غصب دارایی های عامه دست زده اند، که اکثریت مطلق آنها تا به امروز هم به جزای اعمال شان نرسیده اند.
آیا این سرقت ها خود با عث شرارت و طغیان ، غارت ها، و فساد که در زیر نظر و جلو چشم همۀ جهان در افغانستان پانزده سال اخیر انجام یافت و هنوز هم انجام می یابد، خود با عث طغیان و شرارت نمی شوند؟ واضعیست که میشوند!

چرا از همین فردا صبح تمام املاک و دارایی های عامه را دولت افغانستان از غاصبین و مفسدین اداری پانزده سال اخیر دو باره نمی گیرد و در راۀ منافع عامه بلخصوص تاسیس و بنای موسسات تعلیمی و تربیتی برای اولاد وطن به خرچ نمی رساند؟ آیا همچو یک عملی خود طغیان و شرارت را کم نمی سازد؟ واضعیست که کم میسازد!

اگر دولت افغانستان در پی یک دولتداری خوب می گردد پس باید از همین فردا صبح تمام املاک و دارایی های عامه را از دست غاصبین دارایی های عامه و مفسدین اداری خارج نموده و از ایشان خلع ید شود، بدون هیچ نوع جبران و یا غرامت به استثنای اجازۀ دریافت عایدی متوسطی برای اعاشۀ ایشان!

آیا همین که کمسوادی مانند عطامحمد نور، خود بزبان خود از داشتن پنج میلیون دالر اقرار میکند، و اینکه در اصل چند میلیون دالر را از منافع عامه به سرقت برده است به خدا معلوم، آیا همین که کمسوادی مانند تورن اسماعیل منزل مجید زابلی و صدا ها چند آن را از منافع عامه به سرقت برده است، آیا همین که محمود کرزیی و یا هم صد ها فرد دیگر جیب ها و بانک های خود را از منافع عامه پر نموده اند و هیچ کسی نیست که از آنها بپرسد که با چه حق پول های اولاد این وطن را از طرق غیر قانونی به جیب های تان زده اید، آیا همین حالت و وضعیت خود با عث فاصله گرفتن اشخاص صالح از چنین دولت های نمی شود؟ که میشود!
آیا همین حالت و وضعیت خود با عث ایجاد شرارت و طغیان در مملکت نمی شود؟ که میشود!

آیا همین که "دولت حامی دزدان" باشد، خود به گروپ های افراطی ضمینۀ رشد، نمو و سرباز گیری را نمی دهد؟ واضعیست که میدهد!

طور مثال یک منطقی را که طالبان در ساحۀ رشد، نمو و سرباز گیری شان به خرچ میدهند اینست که: دولت افغانستان در پانزده سال اخیر حافظ منافع عامه نیست و غارتگری ها و دزدی های ملکیت ها و دارایی های عامه را قوای مقننه مجاز، معمول و مشروع ساخته است و مقامات بلند پایۀ دولتی در پانزده سال اخیر این نوع شیوۀ زشت را با قوۀ زور و اسلحه و بوسیلۀ جنگ به معرض عمل و اجرا گذاشته است و هنوز هم می گذارند، پس بدین نوع تعریف طالبان دولت و حکومت های پانزده سال اخیر را "شری عظیم و شیطان رجیم و ریس دزدان و جانیان و رهبر راهزنان می خواند و گاهگاهی ادعا دارند که وظایف چنین دولت و چنین حکومتی باید از وی سلب و به "امارت طالبان" واگذار گردد. چیست مثلا جواب عطامحمد نور، تورن اسماعیل و غیره مقامات بلند پایۀ دولتی پانزده سال اخیر افغانستان، البته آن عده مقامات بلند پایۀ دولتی که در پانزده سال اخیر افغانستان به حیث غاصبین دارایی های عامه محسوب اند، نه همه دست اندرکاران دولت افغانستان. زیرا خوب و بد در هر جایی وجود دارد.

حیات و علم امروزه بقدری پیچیده و معمایی است که تنها بوسیلۀ فلسفۀ افغانی خود، بوسیلۀ بحث آزاد، بی زنجیر، بی توپ و تانک و کارتوس های گدایی شده میتوانیم در میان این همه خطا ها، افراطی گری ها، دزدی ها، نفرت ها، اغراض و تبعیضات، راۀ صلح، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاۀ مردم خود را بطرف حقیقت کلی بیابیم. کلید صلح بین الافغانی ما نه در جیب پوتین است که آقای اسپنتا-کرزی آنجا قدم رنجه فرموده اند، و نه هم در جیب اوباما که آقای عبدالله عبدالله و آقای عطامحمد نور صبح و شام آنجا رجوع می کنند، بلکه کلید صلح بین الافغانی ما در مذاکرات صادقانه، صلح جویانه، عاقلانه و مدبرانۀ ما با یکدیگر نهفته است!

حالا که آدرس طالبان در دوحۀ قطر به همه دولتمردان و دولتزنان اسبق و امروزی ما معلوم است، امید برای مذاکره، صلح و آشتی با هم مستقیما وارد مذاکره شوند و به یک تفاهم برسند، تا ما مردم رنجدیده در کش وگیر آنها بیشتر از این کشته و زخمی نگردیم.


به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه