د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

رژیم ایران در عملیات ١١ سپتمبر ٢٠٠١م. دخیل بود، نه افغانستان!

افغان تحرک 20.03.2016 11:13

زمانی که رژیم ایران در عملیات ١١ سپتمبر ٢٠٠١م. دخیل بود، نه افغانستان پس چرا ما افغانها در پانزده سال اخیر این قدر کشته دادیم؟

جواب این سوال را باید در قدم اول طالبان و همچنان امریکا به ما افغانها بصورت دقیق و سند وار ارایه کنند!!!

رژیم طالبان نسبت به سر تنبګی، سطحی نګری، بی خبری از سیاست های جهانی و منطقوی تا به امروز که امروز است، یک حرفی هم در رابطۀ ارتباطات القاعده و رژیم ایران به زبان نیاورده اند، آیا میتواند "جهالت" از این هم بیشتر به وقوع پیوندد؟

هفتۀ ګذشته در شهر نیویارک امریکا یک محاکمۀ ایالتی آن کشور تقاضای ١٠،٥ میلیارد دالر جریمه از کشور ایران ګردیده است که ګفته میشود رژیم ایران در حملات ١١ سپتمبر ٢٠٠١م. دخیل بوده است و از این بابت باید خساره بپردازد.

اخبار "شرق الوسط" شش اسنادی معتبری را ارایه نموده است که همین اسناد در محکمه نیز موجود میباشند و به آن استناد دست داشتن کشور ایران در حملات ١١ سپتمبر ٢٠٠١م. درج میباشند.
این اسناد نشان می دهند که کشور ایران در واقعۀ حملات ١١ سپتمبر ٢٠٠١م. به القاعده کحمک و همکاری های داشته است.
کشور ایران در قسمت قبل از واقعۀ حملات ١١ سپتمبر ٢٠٠١م. در قسمت تعلیمات نظامی ګروپ های القاعده کحمک و همکاری ها و پشتیبانی های مخفی و های شدیدی داشته است.

بلخصوص اندکی بعد از کشته شدن عبداللۀ عظم رهبر القاعده که حیثیت آمر اسامه بن لادن در پاکستان را داشت، یعنی هنګامی که روابط عربستان سعودی و امریکا با اسامه بن لادن به سمت خراب شدن روان بود، رژیم ایران به فکر همکاری و جذب ګروپ های القاعده و اسامه بن لادن دست بکار شد.

این سیاست های پشت پرده و محیلانۀ رژیم ایران و کحمک ها، و همکاری ها و پشتیبانی های مخفی و شدید رژیم ایران از ګروپ های افراطی القاعده تحت رهبری اسامه بن لادن، که در ابتدا منشی مالی عبداللۀ عظم و ګروپ های القاعده بود و بعد از کشته شدن عبداللۀ عظم حیثیت رهبر آن ګروپ های افراطی را از آن خود نموده بود، آن ګروپ های افراطی را در واقعۀ حملات ١١ سپتمبر ٢٠٠١م. پشتیبانی نمود.

در ایجا برای بعضی از افغانهای عزیز ما که از موضوع عبداللۀ عظم به درستی خبر ندارند، خالی از دلچسپی نخواهد بود که چند سطری در این باره ارایه ګردد:
عبداللۀ عظم که یکی از شاګردان الهظر مصر بود و در ابتدا با ګروپ های اخوان همکاری داشت، بعد از فراغت تحصیل در الهظر مصر به حیث استاد پوهنتون ارتقا نموده بود، از اخوان به انتقاد پرداختن را شروع نمود، به فکر ایجاد ګروپی دیګری شد، وی اخوان را تحت امر امریکا می خواند و از این رو به فکر ایجاد ګروپی دیګری شد. مدتی ګمان می کنم در پوهنتونی امان به تدریس پرداخت از آن جایی که طرز دید و طرز فکرش برای دولت امان ګران تمام میشد، وی را از پوهنتونهای خود اجازۀ رخصت دادند، یعنی اخراجش نمودند. و بعدا در اواخر دهۀ هفتاد میلادی در پوهنتون عبدالعزیز عربستان سعودی به حیث استاد تدریس می کرد. در پوهنتون عبدالعزیز عربستان سعودی اسامه بن لادن نیز به رشته "مالیات اداری" ، "حقوق اداری" و یا همچو چیز های مصروف تحصیل بود، فکر می کنم در سمستر دوم و یا سوم بود که اسامه بن لادن ګرویده و مفتون لکچر های پر طمطراق عبداللۀ عظم شده بود، درست در همین وقت بود که به اصطلاح "لاتری استاد و شاګرد" برامد:

یعنی: شوروی اشغالګر در افغانستان عزیز حملۀ مسلحانه نمود و امریکا و متحدینش نیز به موجودیت افرادی چون عبدالله عظم در جنګ افغانستان به مقابل شوروی ضرورت احساس نمود. عبداللۀ عظم به کحمک شیخ های عربستان، پشتیبانی ضیالحق و چراغ سبز نشان دادن امریکا و متحدینش، به مقابل حملۀ مسلحانۀ شوروی اشغالګر در افغانستان عزیز به پاکستان انتقال داده شد، که در این سفر جنګی عبداللۀ عظم شاګرد وفا دارش یعنی اسامه بن لادن را به حیث "منشی مالی" خویش به پاکستان برد، اسامه بن لادن درس پوهنتون را نیمکله رها نموده به یاری استاد پر طمراقش عبداللۀ عظم در خوان نعمت ضیالحق جاګزین ګردیده، منتظر پول های شیخان عربستان سعودی و کحمک های جهانی مستقر ګردیدند. این بود حکایتی از سال های اول دهۀ هشتاد میلادی.

فکر می کنم در سال ١٩٨٣ م. میلادی بود که عبداللۀ عظم در کنار اینکه پول های شیخان عربستان سعودی را از کانال دفتر مالی و حسابدارش اسامه بن لادن به آقای ګلبدین و آقای برهان الدین و آقای احمدشاه مسعود و آقای سیاف و آقای مولوی نبی و آقای مولوی خالص و آقای صبغت الله مجددی و آقای پیر ګیلانی و غیره افغانها تقسیم می کرد، تا در جلو ګیری از شوروی اشغالګر مددی باشد به آنها، ګاهګاهی عبداللۀ عظم در داخل پاکستان به همان سخنرانی های پر طمراقش می پرداخت، فکر می کنم در سال ١٩٨٣ م. بود که بعد از یک سخنرانی که درآ ن سخنرانی اظهار نموده بود که "نبرد به مقابل کمونیزم" یګانه کار ما نیست، بلکه ما پلان های بزرګ بعدیی هم داریم.

یعنی عبداللۀ عظم به اصطلاح افغانی ما غافل بود از این موضوع که: "از زور کاکایش است، که انګور در تاکهایش است".

یعنی: خلاصه کلام عبداللۀ عظم، بعد از آنکه در داخل پاکستان در یکی از همان سخنرانی های پر طمراقش در، فکر میکنم، در سال ١٩٨٣م. ګفت که بعد از این که ما "پکت وارسا" را شکست دادیم، کار ما تمام نمی شود، بلکه بعدا ما "پکت ناتو" را هم شکست می دهیم و نمی دانم چه می کنیم و چه می کنیم. بعد از همین سخنرانی که ګمان می کنم در شهر پشاور بود، عبداللۀ عظم به قتل می رسد، و اسامه بن لادن "منشی مالی" وی، جانشینی وی را به عده می ګیرد. این بود داستان عبداللۀ عظم و به کرسی رسیدن "منشی مالی" وی اسامه بن لادن.

اینکه عبداللۀ عظم را KGB روس، CIA امریکا، ISI پاکستان، استخبارات انګلستان ، استخبارات ایران، استخبارات عربستان سعودی، استخبارات آنزمان افغانستان و یا هم استخبارات کدام کشور دیګری کشت، و یا هم که کدام ګروپ سیاسی و روی چه منظوری کشت، مانند بسیاری موضوعات شبیه به درستی معلوم نشد.

اما پس از آنکه اسامه بن لادن جانشین عبداللۀ عظم ګردید و و بلخصوص اندکی بعد ها بین دولت عربستان سعودی و اسامه بن لادن، بین امریکا و اسامه بن لادن نیز کشیده ګی های به وجود آمد.

بین دولت عربستان سعودی و اسامه بن لادن کشیده ګی زمانی واقع شد که در اوایل دهۀ نود میلادی، بلخصوص بعد از شکست شوروی در افغانستان، بعد از شکست دولت دستنشاندۀ پرچم و خلق، و بلخصوص بعد از به قدرت رسیدن به اصطلاح مجاهدین در افغانستان، دیګر ضرورتی به اسامه بن لادن در افغانستان نمی رفت، و همچنان در افغانستان لزوم دید ګروپ های جنګیی که زیر فرمان اسامه بن لادن می چلیدند نمی رفت. اسامه بن لادن هم که از "بی جنګی" آهسته آهسته به ګفتۀ ایرانی ها "داشت خسته می شد" از عربستان سعودی چندین بار خواهش نمود که برای ګروپش و برای همرزمانش در جنګ "عراق و عربستان" که آنزمان در شرف در ګرفتن بود، "کاریابی" و یا مصرفیت و مشغولیتی ایجاد نماید:

یعنی: اسامه بن لادن از پادشاۀ عربستان سعودی چندین بار خواهش نمود که در جنګ با صدام از اسامه بن لادن و لشکر تازه نفس اسامه که در حالت بی کاری بسر می بردند، استفاده نماید.

پادشاۀ عربستان سعودی بعد از مشوره با براداران، پسر کاکا و نواسۀ ماما بلاخره به این نتیجه رسید که به مقابل دیکتاتوری نظامی چون صدام حسین که عسکر و قوای نظامیی نسبتا مناسبی را نیز دارا میباشد، نخواهد زور اسامه بن لادن و لشکر بی سر و پای وی برسد، روی همین سنجش بود که کحمک اسامه و لشکر او را رد نمود و از امریکا طالب کحمک ګردید. امریکا نیز که از خدا همچو وضعیت و همچو تقاضایی می خواست، به کحمک پادشاۀ عربستان و سر کوبیی صدام شتافت.

همین جاست که اسامه بن لادن بالای پادشاۀ عربستان سعودی قهر می شود و به نا سازی ګفتن می پردازد، که ګویا پادشاۀ عربستان چرا از "من مسلمان" و از لشکر "مسلمان من" در جنګ عراق کحمک نمی طلبد که از امریکای "کافر" کحمک می طلبد. اسامه بن لادن به خاطری بالای پادشاۀ عربستان و فامیل اهل سعود قهر میشود که وی(اسامه) به فکر خود قادر به آن بود که در ظرف چند روز عسکر چندصد هزارنفری صدام دیکتاتور را از بین برده میتواند، پس چرا پادشاۀ عربستان و فامیل اهل سعود به ګفتۀ وی باور نمی کنند و از بجای وی این قرارداد پر هزینۀ جنګی به مقابل صدام را، از بجای اینکه به اسامه و لشکریانش بدهند، به امریکا می دهند. پادشاۀ عربستان سعودی و فامیل اهل سعود در ابتدا میکوشند این موضوع را خپ وچپ با اسامه حل کنند، مګر از آن جای که اسامه از قهر خود نمی شیند، پادشاۀ عربستان سعودی و فامیل اهل سعود خواهند تا به زبان اندکی جدی تری به اسامه بفهمانند که جنګ های چریکی وی آن هم با ریاست و پشتیبانی چند میلیون افغان دلیر و شجاع و همچنان پشتی بانی اکثر کشور های دنیا در مقابل تجاوز شوروی در خاک افغانستان چیزی دیګر و جنګ چند هزار نفری اسامه با یک دستګاهی نظامی نسبتا قویی چندصد هزار نفری صدام دیکتاتور چیزی دیګریست. مګر اسامه بر علاوۀ آن که از قهرخود نمی نشیند، در پی خشونت و دشمنی در پی همپیمانان دیروزی اش که عربستان سعودی و امریکا بودند، می شتابد.

در قدم اول عربستان سعودی برای ګوشمالی یار سابقش "تذکرۀ عربستان سعودی" را از اسامه مسترد می نماید، یعنی اسامه را دیګر از جمع اتباع کشورش خارج می شمارد، مګر با آن هم این "ترک تابعیت" هم فایده نمی کند، بلکه قهر اسامه را چندین چند می کند، چنانچه اسامه با عربستان سعودی و امریکا اعلان جنګ را می نماید. اسامه ګاهی در یمن، ګاهی در اینجا و ګاهی در آن جا به سفارت خانه های امریکا "تق و پق" می کند و امریکا هم اعلان دشمنی با اسامه را می نماید.

بلی خواننده ګان ګرامی درست در همین موقع رژیم ایران فرصت را مناسب دانسته با اسامه و ګروپ های جنګی وی ارتباطات تنګاتنګ تری بر قرار می نماید و در پی سو استفاده از اسامه و القاعده می براید.

رژیم ایران که هم با امریکا و هم با عربستان سعودی در کشمکش های اقتصادی-سیاسی جهانی منطقوی قرار داشت و هنوز هم قرار دارد، در دهۀ نود میلادی اسامه بن لادن و ګروپ القاعده اش را بهترین ابزار و بهترین آله برای کشمکش های جهانی و منطقوی خویش می یابد. دشمن دشمن را دوست خود خوانده به کحمک، پشتیبانی طراحی های وی می کوشد. این را میګوییم سیاست محیلانه و زیرکانۀ رژیم ایران!

در حالیکه طالبان خواب برده و جنګ زدۀ ما در خواب غفلت فرو رفته بودند، رژیم ایران و اسامه از زیر "ریش شان خر سوار" تیر شده اند!

در دهۀ نود میلادی زمانیکه در آمد و عایدات اسامه و القاعده از طرف شیخان عرب و امریکا قطع شد، ایران این خلایی عایداتی را برای تقویت و پشتیبانی القاعده پر میسازد، در این جاست که رژیم ایران آله سازی "مذهبی" اش را کنار ګذاشته از آله سازی "دینی" برای مقاصدش استفاده می کند، یعنی در آله سازی "مذهبی" اش که رژیم ایران به "شیعه بودن" و به "مذهب تشیوع" تاکید و بدان ذریعه آله سازی "مذهبی" می کرد و می کند، آنرا در صورت ضرورت کنار می ګذارد و با جور آمدن با اسامه و القاعده دفعتا از آله سازی "دینی" سو استفادۀ سیاسی می نماید، اینبار تحت پوشش "دین" خود را با اسامه و القاعده دارای مخرج مشترک و یا دارای وجه مشترک می خواند و اینبار نه به نام "مذهب" بلکه تحت پوشش "دین" در پی منافع اقتصادی-سیاسی اش می کوشد!

جای سوال است که آیا طالبان خواب برده و سرتمبۀ ما که تمام عمر شان در جنګ های تحمیلی سپری شده است، و از نګاۀ تعلیمات هم بعضی از ایشان برای مدتی کوتاهی به مکاتب دیوبندی یک چیزک های راجع به دین مقدس اسلام خوانده اند، و یا هم اینکه بعضی از ایشان فقط یګان سری به مکاتب دیوبندی زده اند وبس، آیا همین طالبان ما می دانند که آله سازی "مذهبی" چه معنی می دهد، آله سازی "دینی" چه معنی میدهد، و کشور های جهان بخاطر منافع اقتصادی کوتاه مدت و طویل مدت شان و یا هم بخاطر منافع سیاسی کوتاه مدت و طویل مدت شان، چه زمانی از آله سازی های "دینی" و چه زمانی از آله سازی های "مذهبی" سو استفاده می کنند؟

آیا اسامه بن لادن، شخصی که فقط دو سه سمستر "کتابداری اداری" و یا هم "حقوق اداری" تحصیل کرده بود، آیا اسامه میدانست که که آله سازی "مذهبی" چه معنی می دهد، آله سازی "دینی" چه معنی میدهد، و کشور های جهان بخاطر منافع اقتصادی کوتاه مدت و طویل مدت شان و یا هم بخاطر منافع سیاسی کوتاه مدت و طویل مدت شان، چه زمانی از آله سازی های "دینی" و چه زمانی از آله سازی های "مذهبی" سو استفاده می کنند؟

مګر چیزی که واضعیست این است که آخوند های رژیم ایران، این ګرګان پیر دنیای سیاست های محیلانه و مکارانه به بسیار خوبی می دانستند و می دانند که آله سازی "مذهبی" چه معنی می دهد، آله سازی "دینی" چه معنی میدهد، و آنها بخاطر منافع اقتصادی کوتاه مدت و طویل مدت شان و یا هم بخاطر منافع سیاسی کوتاه مدت و طویل مدت شان، چه زمانی از آله سازی های "دینی" و چه زمانی از آله سازی های "مذهبی" سو استفاده کنند!

آخوند های رژیم ایران افراد و اعضای احساساتی، جوان و بی فکر و ماجرا جوی القاعده را در دهۀ نود میلادی از راۀ سر حدات ایران و بدون آنکه در سرحدات ایران در پاسپورت های افراد و اعضای القاعده مهر دخولی و مهر خروجی کشور ایران را بزنند، داخل افغانستان عزیز ما فرستاده اند!

اسنادی به دست آمده اند که مثلا افرادی چون "عماد مغنيه" قومندان سابق حزب اللۀ لبنان با عاملین واقعۀ ١١ سپمبر ٢٠٠١ م. دیدار های داشته، برای آنها پاسپورت های تقلبی آماده ساخته، و به پولیس سرحدی ایران هم امر شده بود که در پاسپورت های عاملین واقعه نباید مهر دخولی و خروجی ایران درج ګردد، تا آنکه در صورت ضرورت عاملین واقعه بتوانند خود را به پناهګاه های امنی برسانند.

همچنان اسنادی به دست آمده اند که اسامه بن لادن، ايمن الظواهري، عماد مغنيه و یکتعداد کامندان دولتی رژیم ایران، در سال ١٩٩٣م. در شهر خرطوم پایتخت سودان جلساتی ائتلافیی را راه اندازی نموده بودند که در آن جلسات طرح ریزی های تروریستی صورت ګرفته است.

در اخبار "شرق الوسط" از قول قاضیی در نیویارک امریکا آمده است که بر اساس فیصلۀ محکمۀ نیویارک باید یکتعدادی از مقامات و ادارات دولتی ایران تحت تعقیب قضایی قرار ګیرند که از آنجمله رهبر سیاسی-مذهبی ایران آيت الله خامنه ای، وزیر سابق اطلاعات ایران علي فلاحيان، معاون سابق سپاۀ قدس ایران محمد باقر ذوالقدر، سه ادارۀ وزارت اطلاعات ایران، سپاۀ پاسداران ایران و سپاۀ قدس ایران مشمول آن میباشند.

در اینجا دیده میشود، با وجود آنکه رژیم ایران اکثرا تحت پوشش مذهب اهل "تشیوع" و القاعده تحت پوشش مذهب اهل "تسنن" عرض اندام نموده اند، مګر در موقع ضرورت رژیم ایران برای خواست منافع اقتصادی-سیاسی اش به اعضای مهم و ارشد القاعده سفر های در داخل ایران و هم تعلیمات نظامی مهیا ګردانیده است.

اسامه بن لادن یک تعداد زیاد از افرادش را که به تعلیمات نظامی نیاز داشتند، در داخل مراکز نظامی حزب اللۀ به ایران و لبنان فرستاده بود، تا در آن مراکز نظامی تربیه و تعلیم نظامی فرا ګیرند. از بین این افراد میتوان از فرد سوم القاعده "سيف العدل" نام برد.

اسناد به دست آمده نشان می دهد که حزب اللۀ لبنان برای افراد و اعضای القاعده منفجر ساختن عمارات بلند منزل را می آموختاندند.

ایران در قسمت انتقال عاملین حادثۀ ١١ سپتمبر دخالت و پشتیبانی مستقیم همراه با پشتیبانی مالی داشته است. همچنان اسنادی در محکمۀ نیویارک موجود اند که افرادی که در اختتاف طیارات حادثۀ ١١ سپتمبر دست داشته اند، به داخل ایران و از طریق ایران بار ها رفت و آمد های داشته اند، بدون آنکه به پاسپورت های آنها مهر دخولی و مهر خروجی کشور ایران درج ګردیده باشد.

همچنان اسنادی زیادی بدست رسیده اند که اعضای القاعده از کانال کحمک های ایران در افغانستان نیز عملیاتی تروریستی مخربی را راه اندازی نموده اند.


حالا باید طالبان خواب بردۀ ما هر چه زود تر به مردم شریف ما، توسط یک کانفرانس مطبوعاتی هر چه زود تر، اطلاع رسانی نمایند که در زمان حاکمیت شان تا به چه حدی از این همکاری های تروریستی القاعده با رژیم ایران با خبر بوده اند!!!

طالبان باید با صداقت تمام به مقابل افغانها هر چه زود تر به مردم شریف ما توسط یک کانفرانس مطبوعاتی یک به یک، بدون کم و کاستی از ارتباطات القاعده با رژیم ایران افغانها را با خبر سازند!!!



امنیت، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه