د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

فارسیفونی ایران و عواقب آن در افغانستان

افغان تحرک 13.10.2015 11:13

توضیح اصطلاح "فارسیفونی ایران": در اینجا نیز هدف از "فارسیفونی ایران" خدای نا خواسته کدام دشمنی و یا کدام خصومت به مقابل کدام زبان خاص نیست بلکه هدف از "فارسیفونی ایران" فقط و فقط سیاست زبانی کشور ایران در قبال کشور افغانستان میباشد. رشد تعصبات، تفرقه افگنی ها و افراطتیت در افغانستان عزیز و در حیات ملی مردم افغانستان اکثرا از طرق متنوع فارسیفونی ایران و نیز از کانال پاکستان سازماندهی می شوند.
--------------------------------

در این اواخر بخشی عمدۀ ادبیات سیاسی افغانستان عزیز بیشتر در موضوعات مداخلات بیشرمانۀ پاکستان و ایران در امور داخلی ما معطوف است که قلم های نویسندگان محترم ملی ما در این عرصه ها مثمر تر و پر برکت تر باد ، زیرا برای حفظ منافع ملی ما راهکـــار هــای در باب شــناخت این مداخلات مغرضانه، مخربانه، بی شرمانه و همچنان در باب مداخلات مغرضانه،بی شرمانه و مخربانۀ دیگر ممالک و مهـــار این مداخلات ضروری و حیاتی میباشد.

محقق محترم ما آقای صلاح الدین طاهری نیز در همین راستا به نوبۀ خود به تاریخ 07.10.2015 میلادی در پورتال وزین تول افغان بخشی بزرگی از مداخلات مغرضانه،بی شرمانه و مخربانۀ کشور ایران را مختصرا تحت اصطلاح "فارسیفونی ایران" در افغانستان به تعریف و بحث گرفته اند و همچنان تعریفی نسبتا جامع و علمی از کلمات "فارسیفونی ایران" بیرون داده اند که در اینجا در ابتدا در بین قوسین به شکل اقتباس ارایه می گردد و سپس بحثی مختصری در ضمینه صورت می گیرد. زیرا شاید بسیاری با این اصطلاح نا آشنا باشند، لذا لازم دیدم قدری در مورد روشنی بیندازیم، که این اصطلاح از کجا آمده و کی ها ، و به چه انواعی از داخل افغانستان جنگزده، برضد مافع ملی ما از طرق مختلف به کشور ایران خدمت می کنند.

جهت روشن ساختن موضوع و افهام و تفهیم بهتر و همچنان جهت درک دقیق تر از موضوع، می پردازم نخست به تعریف آقای صلاح الدین طاهری که چنین می فرمایند :

(فارسیفونی ایران: اصطلاح "فارسیفونی" اسم مرکبی است از کلمات "فارس" و "Phon" که به معنی صدا، آواز، بلندی صدا و یا تون میباشد، یعنی صدا و یا آواز فارس، که در موضوعات سیاست زبانی و یا در بخش سیاست زبانی فارس همانا بلندی تبلیغات سیاسی فارس از طرق آله سازی زبانی را به ما میرساند. اصطلاح "فارسیفونی ایران" عبارت از همان بخش تبلیغاتی رژیم فعلی و همچنان همان بخش تبلیغاتی رژیم های قبلی کشور ایران را در بر می گیرد که توسط آن رژیم فعلی و همچنان رژیم های قبلی کشور ایران به آله سازی زبانی پرداخته در داخل کشور ایران و نیز در مملکت عزیز ما افغانستان و همچنان در کشور تاجکستان به یک نوع "سیاست زبانی" مغرضانه می پردازد. کشور ایران از کانال ابزار سازی "زبانی" از یک سو و از طریق آله سازی "مذهبی" از سوی دیگر در پی منافع ملی خویش، به هر قیمتی که برای دیگران تمام شود، در کوشش است. اصطلاح "فارسیفونی ایران" همان سیاست زبانی "فارس محور" را به ما می رساند که "فاشیزم زبانی فارس آنرا در داخل کشور ایران بر اقوام غیر فارس تحمیل نموده است و حالا در تلاش و کوشش است و میخواهد در افغانستان و تاجکستان نیز پیروانی داشته باشد و از اینروست که کشور های افغانستان و تاجکستان را نیز کشور های "فارسی زبان" خوانده، خود را به اصطلاح "معلم زبان" افغانستان و تاجکستان معرفی داشته، و در عین حال تحلیل های سیاسی خویش را که از علایق خودش سر چشمه می گیرد به اتباع افغانستان و تاجکستان نیز املاگفته، در پی تسخیر اذهان افراد جوامع افغانستان و تاجکستان به فعالیت های می پردازد. از آن جای که کشور ایران و تاجکستان الفبای مشترکی ندارند، این فعالیت های "سیاست زبانی" کشور ایران تا به حال چندان تاثیراتی مخربی را در تاجکستان از خود به جای نگذاشته است.

مگر در افغانستان که هم مانند ایران از الفبای عربی استفاده به عمل می آید، این آله سازی "زبانی" کشور ایران، بلخصوص در یک دهۀ اخیر، تاثیرات مخرب عمیقی به جاگذاشته است که میدیای جدید افغانستان در سیزده سال اخیر شاهد نفوذ روز افزون کشور ایران در این عرصۀ حیاتی میباشد. کشور ایران که از یک طرف مانند ما افغانها از الفبای عربی استفاده به عمل می آورد، و در عین حالی که از خود کدام الفبای به نام الفبای فارسی ندارد، و درست در عین حالیکه تقریبا شصت الی شصت و پنج فیصد کلمات موروجه اش را کلمات عربی تشکیل میدهد، موسسۀ به نام "فرهنگستان فارسی" به وجود آورده است که هر سال چهل الی پنجاه هزار کلمات نو ایجاد می کنند و با ایجاد این کلمات جدیدالتاسیس خواهان متروک ساختن کلمات عربی از زبان شان اند، که البته این کار داخلی خود شان است و این که سالانه تا به چه اندازه کلمات مانوس و یا نا مانوس تولید می کنند به ما افغانها در اصل ربطی ندارد و پرابلم خود شان است. اما این موضوع زمانی پرابلم ما افغانها نیز می شود که ایران و یا هم مستخدمین ایران در افغانستان این کلمات به اصطلاح نا مانوس را وارد ادبیات افغانستان عزیز می نمایند و میدیای افغانستان را با همچو کلمات نا مانوس مورد حمله قرار می دهند.

اکثرا این نوع واردات کالاه های فرهنگی ایران تحلیل های با "کلاه های ایرانی" را نیز بر تن دارند. از انبوع کلمات نا مانوس و باطلاق کلام، اکثرا فقط همین آواز می آید که " نزدیکی با ایران و پی روی از اعمال آنکشور همه جا و همه وقت هم فرض است و هم سنت، و نزدیکی با کشور های همپیمان ایران نیز باید هم فرض خوانده شود و هم سنت. وبلخصوص زمانی که ایران چاشنی "ابزار سازی مذهبی" را به کچری قروت آله سازی "زبانی" خویش تقدیم بعضی از هموطنان ما می نماید، و بلخصوص که یگان خریط پلاستیکی مملو از پول را هم به کنارش تحفه گونه می گذارد، فشار بعضی از هموطنان خیره سر ما را تا به کوهی "بیستون" بلند می برد و با چیغ و هیجان و همچنان از "در تمکین در رۀ خدمت" از "مذهب مشترک" ، "زبان مشترک"،"تمدن مشترک" ، "تاریخ مشترک" ، "جغرافیای مشترک" حتی بعضی ها از "بیولوژی مشترک" گلو پاره گی های به خرچ میدهند که قابل تاسف میباشد.

اصطلاح "فارسیفونی ایران" فقط اهداف سیاسی را که ایران آنها را در تحت پوشش "زبان مشترک" پوشانیده و از آن طرق در راۀ رسیدن به علایق اقتصادی و سیاسی خودش میباشد و در عین حال توسط آن به منافع ملی ما صدمه وارد می کند، به ما می رساند: یعنی هدف از تعریف و توضیح اصطلاح "فارسیفونی ایران" دشمنی و یا خصومت با کدام زبان و یا دشمنی و یا خصومت با کدام "مذهب" نبوده، بلکه هدف از تعریف و توضیح اصطلاح "فارسیفونی ایران" فقط و فقط تعریف و توضیح همان فعالیت های کشور ایران میباشند که در اصل در پی منافع آنکشور بوده مگر با آله سازی "زبانی" آن را در یک چوکات منظم تبلیغاتی و به حیث یکی از اجزای سیاست های کشور ایران یعنی به حیث سیاست زبانی آنکشور در افغانستان پخش، تکثیر، تبلیغ و ترویج می نمایند.)

ختم تعریف محترم صلاح الدین طاهری از "فارسیفونی ایران".

قسمیکه دیده میشود، بلخصوص در چهارده سال اخیر نفوذ ایران در داخل افغانستان یک ارتقایی بزرگ و بلندی نموده است که نمی توان آنرا، قسمیکه بعضی ها توجیه می کنند، به برگشت چهار مهاجری افغان از کشور ایران توجیه داد. هرگاه ما نظریات محترم صلاح الدین طاهری و یا نظریات مشابه نظریات وی را نا دیده بگیرم، پس سوال در این است که دلیل اصلی این همه نفوذ وسیع ایران در افغانستان عزیز در این چهارده سال اخیر چه میباشد؟

از آن جایی که جوابی قناعت بخشی که خارج از نظریات آقای صلاح الدین طاهری در این عرصه باشد، را نداریم پس نا گزیریم که چشمان و گوش های خود را در این عرصه هم باز کنیم، تا بلاخره ببینیم که چرا دفعتا در "زبان میدیایی ما به کلمات نا مانوس رخنه ور شدند، چرا دفعتا برخی افغانها به مقابل افغانیت خود، به مقابل هویت ملی خود، به مقابل وحدت ملی خود یکباره و دفعتا ضدیت نشان دادند، چرا یکباره و دفعتا موضوعات "اهل تشیوع و اهل تسنن" در افغانستان عزیز بلند شد، چرا یکباره و دفعتا زبان های دری افغانستان و فارسی ایران به مقابله پرداختند، مگر در صورتی که کشور ایران در سمت تسخیر میدیای افغانستان و تسخیر اذهان افغانها و بدان وسیله به تفرقه افگنی و نفاق اندازی در بین مردمان شریف افغانستان اقدام نمی کرد، این همه اتفاق می افتیدند؟

واضعیست که نه!

پس مستخدمین این پروژۀ سیاست زبانی ایران در داخل افغانستان اصلا کی است ؟

بدون شک که در چهارده سال گذشته مستخدمین این پروژۀ سیاست زبانی ایران در داخل افغانستان، عوامل خرابکار وجاسوسان کشورایران در داخل افغانستان ، در عرصۀ میدیای نو تاسیس افغانستان و همچنان در داخل سازمان دولتی افغانستان یعنی عوامل و گروه های مخالف دولت افغانستان در داخل سازمان دولتی افغانستان نیز بوده اند، ورنه امکان چنین نفوذی وسیعیی به کشور ایران دست نمی داد.

تعویض نمودن مصطلاحات ملی ما با کلمات نامانوس "ایران" منافع ملی کدام کشور را در بر دارد؟
و نیز به آنانی که این کار را دیده و دانسته انجام می دهند چه میتوان خطاب کرد؟

چطور میتوان به افراد و اشخاصی، که بر اساس سنجش های دقیق به وحدت ملی ما، به هویت ملی، به مصطلاحات ملی ما صدمه وارد می کنند و پروژه های سیاست زبانی ایران را تقویت می بخشند، مردم شریف و رنجدیده و جنگزدۀ ما را از "پشت به خنجر می زنند" ، اعتبار کرد؟

مگر ما نمی دانیم که تحلیل های ملی، منطقوی و جهانی هرکشوری از دیدگاۀ ملی مردمان خود همان کشور سرچشمه میگیرد؟ پس چرا جوانان و مردم شریف خود را در گرو تحلیل های کشور دیگری مثلا جوانان و مردم شریف خود را در گرو تحلیل های کشور ایران دهیم؟

خاموشی های معنی دار برخی از هموطنان ما در مقابل حملۀ فرهنگی ایران در افغانستان عزیز چه معنی دارد؟

با وجود آن که قانون اساسی ما زبان های رسمی ما را پشتو و دری معرفی می کند، پس چرا عدۀ در تلاش آن اند که کلمۀ "فارس" را به حیث پیشوند و یا پسوند به یکی از زبان های رسمی ما بچسپانند، آیا این عمل خود یک نوع قانونشکنی آشکارا در داخل افغانستان و در عین زمان خدمت به پروژۀ حملۀ فرهنگی ایران در داخل افغانستان محسوب نمی شود؟

روی همین موضوعات و به حیث عکسالعمل به مقابل حملۀ فرهنگی ایران در داخل افغانستان ، به مقابل آله سازی های "زبانی" و ابزار سازی های "دینی-مذهبی" رژیم ایران در داخل افغانستان است که از جانب محققین ملی ما کلمات، مصطلاحاتی چون "فاشیزم زبانی فارس"، "نیوفاشیزم زبانی فارس"، "فارسیفونی کشور ایران"، "میدیای فارسمحور"، "میدیای ایران محور"، "میدیای افغان ستیز" و "میدیای افغانستان ستیز" به تعریف و توضیح قرار داده شده اند، تا آنکه در راۀ تحفظ منافع ملی، وحدت ملی و هویت ملی ما اقداماتی صورت گیرد.

قسمیکه محقق محترم ما جناب صلاح الدین طاهری نیز یاد آور شده اند، افشا نمودن پروژه های تهاجمی رژیم ایران به معنی دشمنی و یا خصومت به مقابل کدام زبانی خاصی صورت نه گرفته و نمی گرد، بلکه هدف این افشا نمودن ها، همانا جلوگیری از آله سازی های "زبانی" و ابزار سازی های "دینی-مذهبی" رژیم ایران در داخل افغانستان است.

آیا کدام فردی را در افغانستان سراغ داریم که بلخصوص در چهارده سال اخیر شاهد حملۀ فرهنگی ایران در افغانستان عزیز نباشد؟
پس دلیل سکوت معنی داری عدۀ در این رابطه چه میتواند باشد؟
و مستخدمین کشور ایران در داخل افغانستان در این رابطه کی ها اند؟

حملۀ فرهنگی ایران در افغانستان عزیز گرچه با شدت جدیدش بعد از اکتوبر ٢٠٠١ میلادی به فعالیت های گسترده تر و منظم تری روی آورده است، مگر ما تاثیرات این حملات را اقلا از چهل پنجاه سال مثال های داریم.

زمانی که رضاشاه، شاۀ سابق ایران در ایران بالای قدرت بود، تمامی قرطاسیه فروشی های کابل و ولایات شاهد اخبار و مجلات ایرانی و از همان طریق شاهد توصیف و تمجید امریکا بودند، در آن زمان کمتر اخبار و مجله ای ایرانی پیدا می شد که امریکا را به تنها "امریکا" بنویسد، امریکا به تنهای نوشتن در تحلیل های ایران آنزمان بی احترامی بزرگی بود به مقابل کشور امریکا، و از آن رو تقریبا هشتاد نود فیصد میدیای آن زمان ایران، "ایالات متحدۀ محترم امریکا" می نوشتند. پس اکثریت جوانان افغانستان مکتب رو و پوهنتون رو افغانستان آن زمان نیز تمامی موضوعات اخبار و مجلات ایرانی را نمی فهمیدند، که چه نوع تحلیل های از منطقه و جهان در کمین تسخیر اذهان شان قرار داشت.

تقریبا پنج ده فیصد دیگر میدیای آن زمان ایران که به دست حزب تودۀ آن زمان ایران بود، تفالۀ مربای تیوری های "مارکسیزم-لینیزم-استالینزم" را از طرق ترجمه های ضعیف و اکثرا مملو از اشتباه به رفقای همرزم منطقه ای شان تقدیم می کردند، که جوانان محترم پرچمی و خلقی ما نیز از همان "مستفید" می شدند. هر گاه موضوع را در این ارتباط اندکی مبالغه آمیز و غیر جدی مطرح کنیم، از کجا معلوم که به قادر هم کدام توده ای ایران از طریق ترجمه های ایرانی خود توسعه نکرده باشد، که: "جونم استالین در کتاب خود نوشته که سردار داود را باید سر بزنید." و شاید هم تصادفی نبوده باشد که "سرخور هر دو طرف ملا صاحبان شدند".

آمدیم به دورۀ اخوند های ایران، که درآ ن دوره نیز همین طور که ضیالحق در پاکستان علاقه دار احزاب پاکستان نشین مقرر شده بود، خمینی نیز علاقه داری احزاب ایران نشین را به دست آورده بود، از آ ن جای که ضیالحق در پاکستان فقط "ابزار سازی دینی-مذهبی" در دست داشت و خمینی در کنار "ابزار سازی دینی-مذهبی" آله سازی "زبانی" را نیز توسعه بخشیده بود، توانست از هفت، هشت گروپ خورد وبزرگ فقد یک حزب بزرگ بسازد که تا به حال جلو تقریبا همۀ آن ها را در دست دارد و امروز نه تنها از همان کانال بیشترین مداخلات خود را در داخل افغانستان به پیش می برد، بلکه حتی از همان کانال به سوریه هم به نفع خود از بین افغانهای بی چاره سر باز می فرستد.

این بود شمعۀ از تاثیرات مخرب فارسیفونی ایران در تاریخ چهل پنجاه سال اخیر افغانستان.

فعلا در زمان حال مستخدمین فارسیفونی ایران در افغانستان کی ها اند و چه می کنند؟

در سیزده سال حکومت کرزی حکومت افغانستان در مقابل فارسیفونی ایران تقریبا به شکل یک گروۀ نیمه خفتۀ را شباهت داشته است که فارسیفونی ایران در داخل نظام موجود بوده و هر گاهی از داخل حکومت افغانستان و از بین میدیای نو تاسیس ما به دفاع همزمان از علایق ایران و "ایران محوریت" در تحلیل های خود بر خواسته اند.

یعنی در قدم اول مستخدمین رژیم ایران شبکه ای از خرابکاران و جاسوسان کشور ایران در داخل افغانستان اند که از چهارده سال بدینطرف اکثرا در اصل بر ضد پروسۀ صلح بین الافغانی ، در اصل مخالف و ضد نظام افغانستان مگر با آن هم اکثرا در درون نظام و یا در دور و بر دولت افغانستان اند که در حالت مخفی در حالیکه عضویت نظام مستقر سیاسی افغانستان را دارند مگر با آن هم اکثرا بیشتر به نفع کشور ایران کار و فعالیت میکنند، اطلاعات مهم را به رژیم ایران می سپارند و از حمله های فرهنگی ایران در داخل افغانستان پشتیبانی نموده جاسوسی از راهکار های عمده این شبکه است.

دولت افغانستان و حکومت افغانستان در امر تامین منافع ملی مردم ما و حفظ افغانستان نیاز به ریشه کن کردن شبکه های جاسوسان رژیم ایران و پاکستان دارند. ضربات شبکه های جاسوسان رژیم ایران و پاکستان به پیکر دولت افغانستان و حکومت افغانستان به مراتب مخرب تر میباشد از خسارات و تخریبات دیگر عرصه ها و ساحات. از چهارده سال بدینطرف میدیای افغانستان غرق نفوذ رژیم ایران و ادبیات ایران محور گردیده است. مخرب ترین و مضر ترین حملات بر ضد صلح بین الافغانی ما، بر ضد منافع ملی مردم ما، بر ضد هویت ملی ما، بر ضد وحدت ملی ما از کانال های میدیای ایران محور در داخل افغانستان صورت می گیرد. تضعیف نظام از طریق همین شبکه ها رهنمایی و همکاری می شود.

نقش امنیت ملی افغانستان دربرابر نفوذ رژیم ایران و پاکستان خیلی ها مهم و ارزنده است. موجودیت اطلاعات منظم در مورد چگونگی رخنه کشور های ایران و پاکستان و چگونگی پیدایش میدیای "ایران محور" و "فارسیفونی ایران" در افغانستان باید یکی از مهم ترین اولویت های دستگاه امنیت ملی افغانستان قرار گیرد.

تعریف و تحفظ سیاست زبانی کشور یک کار قانونی و مشروع میباشد که همه کشور های جهان از خود یک سیاست زبانی عادلانه و قانونیی را دار میباشند، پس چرا افغانستان از سیاست زبانی قانونی و مشروع خود دفاع نکند. بعضی ها فرق میان آزادی بیان، آزادی مطبوعات و تفتش و یا کنترول محتوی کلام را به درستی و دقت تحت غور نگرفته اند و درست فرق آنها را می دانند، در حالیکه آزادی بیان، آزادی مطبوعات از جملۀ حقوق اتباع و افراد جامعه محسوب میشوند، در عین حال تفتش و یا کنترول محتوی کلام از جمله صلاحیت های دولتی میباند، زیرا هیچ کسی را نباید اجازه داد تا به قانون اساسی، هویت ملی، وحدت ملی ما صدمه زند و با عث جریحه دار شدن احساسات مردمان شریف کشور ما گردند!

این که دستان مریی و نامریی با آنکه شعار های شانرا ظاهرا " آزادی بیان، آزادی مطبوعات" انتخاب می کنند و از طرف دیگر به تفرقه اندازی و "افغان ستیزی" می پردازند، در حالیکه میدیای داخل افغانستان نباید برای حذف هویت ملی ما فعالیت های را داشته باشد. بدون شک آزادی بیان، آزادی مطبوعات یک حق انسانی به شمار میرود که ما به آن احترام داریم، اما محتوی کلام لوازم اقتضایاتی نیز دارد. از جمله لوازم اقتضایاتی محتوی کلام در افغانستان عزیز احترام گذاشتن به مقدسات دینی ما و احترام گذاشتن به هویت ملی ما میباشد ولی هتاکی خاینین ملی و برخی از مزدوران اجانب به هویت ملی ما یعنی به افغانیت ما و همچنان به مقدسات دینی ما نقض آزادی بیان است و این نوع رفتار ها در قلمرو آزادی بیان تعریف نمی شوند!

جای تاسف است که بعضی از تلویزیون ها، رادیو ها ، اخبار، مجلات و غیره میدیای افغانستان عزیز ما خود را بازیچۀ دست عوامل ضد افغانیت و ضد افغانستان قرار داده و با مستمسک قرار دادن اصطلاح آزادی بیان، عواطف و احساسات مردم شریف افغانستان را خدشه دار ساخته به "افغان ستیزی" های غیر قانونی و خلاف عرف انسانی می پردازند و یا هم مقدسات دینی ما را نا دیده می گیرند، مگر باید یاد آوری صورت گیرد که هر نوع ضدیت با هویت ملی ما در هر بخشی از میدیا با اعتراض همۀ افغانها رو به رو بوده است و در آینده نیز چنین اعتراضاتی در صورت ابراز هر نوعی از "افغان ستیزی" وجود خواهد داشت!

قسمی که چندی قبل به این موضوع اشاراتی صورت گرفت، باز هم یک تکرار احسن صورت می گیرد که،
سیاست زبانی یک بخشی از علوم سیاسی میباشد. امروز تقریبا دوصد مملکت دنیا، هر یک از اهمیت "سیاست زبانی" با خبر و واقف اند. در نهاد های دولتی یک کشور، مثلا در وزارت معارف، وزارت تحصیلات عالی، اکادمی علوم، وزارت اطلاعات کلتور و همچو نهاد های ذیصلاح ممالک به اساس قانون اساسی و دیگر قوانین و مقررات مروجۀ هر کشور سیاست زبانی همان کشور، برحسب زبان ملی، و یا بر حسب زبان های ملی و رسمی در همان کشور تدوین می‌شود. مگر متاسفانه سیاستمردان و دولت افغانستان اصطلاحی به نام "سیاست زبانی یک مملکت" را نمی شناسند، از آن بی خبر اند و در آن باره خاموشی اختیار ورزیده اند که گویی همچو چیزی اصلا وجود ندارد.

ما در جهان امروزی و همچنان از دیروز مثال های بی شماری داریم که به چه نوع و چگونه بعضی از ممالک دنیا منافع اقتصادی-سیاسی شان را از کانال "سیاست زبانی خویش" تامین نموده اند و در بسا ممالکت به خاطر تامین منافع مملکت دیگری، توسعه طلبی های "زبانی-فرهنگی" و یا هم توسعه طلبی های "سیاسی-مذهبی" صورت گرفته است.

ما در جهان امروزی و همچنان از دیروز مثال های بی شماری داریم که به چه نوع و چگونه بعضی از ممالک دنیا منافع اقتصادی-سیاسی شان را از کانال "سیاست زبانی خویش" تامین نموده اند و در بسا ممالکت به خاطر تامین منافع مملکت دیگری، توسعه طلبی های "زبانی-فرهنگی" و یا هم توسعه طلبی های "سیاسی-مذهبی" صورت گرفته است.

مثلا:

- روسیه برای مدت تقریبا یک قرن کشور های منطقۀ بالتیکوم (لیت لند، ایست لند...) را از کانال سیاست زبانی "روسی محور" می بلعید و می مکید.

- انگلستان و فرانسه در کانادا حتی امروز نیز از کانال "سیاست های زبانی شان" در پی منافع، کوتاه مدت-میانه مدت و دراز مدت، ملی شان اند.

- "سیاست زبانی" فرانسه در کشور بلژیک.

پس ما هیچ وقت نه به رژیم ایران و نه به مستخدمین آن رژیم، نه پاکستان و نه به مستخدمین آن و نه هم به کدام کشوری دیگری و یا به مستخدمین آنها اجازه می دهیم که خواسته های ما را در قسمت حفظ منافع ملی ما نا دیده گیرند!

موضوع هویت ملی ما یعنی افغان بودن همه مردم شریف ما یکی از عناصر و مواد برجستۀ قانون اساسی ما میباشد:
یعنی به اساس قانون اساسی ما همه اتباع عزیز کشور اگر مسلمان است و یا هم هندو است، اگر سنی مذهب است و یا هم شیعه مذهب است، اگر از اقوام شریف ازبک، ایماق، براهوی، بلوچ، پشتون، پشه یی، تاجک، عرب، قرغیز، قزلباش، گوجر، نورستانی، هزاره و یا هم سایر ازاقوام شریف کشور عزیز ما می باشد، به نام مقبول افغان مسما میباشد و در عین حال موجودیت ذکر کلمات ملت و یا Nation در یک تذکره یکی از عناصر جدایی ناپذیر تذکرۀ اتباع یک کشور میباشد، چنانچه تمامی کشور های جهان، یعنی تقریبا دو صد مملکت جهان در تذکره های اتباع خود کلمات ، ملت و یا Nation را ذکر نموده اند. پس ما نیز به هیچ وجه نه به"فارسیفونی ایران" و نه هم به مستخدمین رژیم ایراناجازه نمی دهیم تا به هویت ملی ما صدمۀ وارد نمایند!

به امید صلح، امنیت، ثبات، ترقی و رفاۀ ملت افغان و به امید صلح، امنیت، ثبات، ترقی و رفاۀ جمله ملل جهان


و من الله التوفیق