د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

نظریات آقای اسپنتا از لابلای باطلاق فارسیفونی ایران

صلاح الدین طاهری 07.10.2015 14:03

موضوع در این نبشته اندکی به تحلیل گرفتن نبشتۀ اخیر آقای اسپنتا میباشد که به تاریخ ۱۴ میزان ۱۳۹۴، تحت عنوان " یک سال «حکومت وحدت ملی» چه بیهوده گذشت!". زمانی که از اندکی به تحلیل گرفتن نبشتۀ اخیر آقای اسپنتا ذکر صورت می گیرد، در اینجا هدف از به تحلیل گرفتن نبشتۀ اخیر آقای اسپنتا از یک زاویۀ مخصوص میباشد. اینکه آقای اسپنتا از حکومت فعلی و یا از حکومت قبلی افغانستان چه برداشت های، چه توقعاتی و چه خواسته های داشت و یا دارد موضوع بحث این نبشته نمی باشد، مگر اینکه آقای اسپنتا در نبشتۀ چهار صد و چهل و یک سطری اش چه میخواهد بگوید، سوالاتی متعددی را در ذهنم ایجاد نمود، که در این نبشته بعضی از آنها را میخواهم مطرح کنم.

از آنجای که موضوع اصلی این نبشته بالای منطق کلام آقای اسپنتا در نبشتۀ اخیر وی می چرخد، از بحث های جانبی دیگر گذشته فقط توجه صورت می گیرد که آقای داکتر اسپنتا در جملات شان چه "دانشوری" های دارند.
گرچه درک و کشانیدن جملات کسالت آور و فاقد مبتدا و خبرنبشتۀ اخیر آقای اسپنتا به یک بحث واقعا علمی کار ناممکنی به نظر میرسد، اما با آن هم اینکه آقای اسپنتا از نیات شوم پاکستان در قبال افغانستان می نویسد، و یا از موجودیت فساد دولتی در حکومت قبلی و حکومت فعلی انکار نمی کند هم قابل ستایش است، گرچه تا به حال دقیق معلوم نشده است که در همان خریطۀ پلاستیکی مملو از پول را که نمایندۀ ایران به آقای اسپنتا تقدیم نموده بود، واقعا چه مقدار پولی جا به جا شده بود.

در این نبشته تحت شمارۀ I. توضیح کلمات و اصطلاحات عنوان مطلب و تحت شمارۀ II. یک چند سطری ازنبشتۀ ٤٤١ سطری آقای اسپنتا اندکی به تبصره و بررسی گرفته می شود.

I. توضیح کلمات:

١. نظریات: نظریات: جمع نظریه و به معنی رای و فکر که گمان، ترس، بیم و خیال را نیز دارا بوده میتوانند.

٢. آقای اسپنتا: منظور از آقای اسپنتا، جناب محترم داکتر رنگین اسپنتا و یا به قول خود اوشان "سپنتا" (بدون الف) میباشد. اسپنتا یک نام مقبول قدیمی آوستایی-زردشتی میباشد که در افغانستان عزیز آنرا "اسپنتا" و در ایران اکثرا آنرا "سپنتا" (بدون الف) می نویسند که البته دلایل صحت کلمات از از حوصلۀ موضوع بحث فعلی ما در اینجا بیرون میباشد.

٣. لابلا: اصطلاح "لابلا" از دو "لا" به وجود آمده است که "به" در بین هر دو "لا" جاگزین میباشد. اصطلاح "لا" را دو معنی مورد استفاده دارد.
الف: "لا" به معنی حرف نفی "نه" و یا "نی" می باشد که در اصطلاح صوفیه اصطلاح "لا" در مورد نفی "نفی ماسوی الله" و "الا" در مقام اثبات "اثبات حق تعالی به الوهیت" گفته میشود و هر دو تعبیر ماخوذ است از کلمۀ لا اله الا الله.
ب: "لا" به معنی "میان چیزی" مثلا : لای کتاب، لای دیوار. لا بلا و یا هم لابرلا به معنی اصطلاحی "در لا، لای" یعنی در بین چیزی معنی میدهد که این معنی دومی در عنوان بالایی دخیل میباشد.

٤. باطلاق: باطلاق عرصه و یا ساحۀ از زمین پست است که از تاثیرات آب ایستاده و رطوبت اشباع شده و معمولاً نباتاتی بر آن روئیده باشد و نباتاتی آن در حال پوسیدن باشند. به عبارۀ دیگر باطلاق به معنی لجن زار و یا زمین پر گل و لای است که عبور از آن کسالت آور و خسته کن باشد.

٥. فارسیفونی ایران: اصطلاح "فارسیفونی" اسم مرکبی است از کلمات "فارس" و "Phon" که به معنی صدا، آواز، بلندی صدا و یا تون میباشد، یعنی صدا و یا آواز فارس، که در موضوعات سیاست زبانی و یا در بخش سیاست زبانی فارس همانا بلندی تبلیغات سیاسی فارس از طرق آله سازی زبانی را به ما میرساند. اصطلاح "فارسیفونی ایران" عبارت از همان بخش تبلیغاتی رژیم فعلی و همچنان همان بخش تبلیغاتی رژیم های قبلی کشور ایران را در بر می گیرد که توسط آن رژیم فعلی و همچنان رژیم های قبلی کشور ایران به آله سازی زبانی پرداخته در داخل کشور ایران و نیز در مملکت عزیز ما افغانستان و همچنان در کشور تاجکستان به یک نوع "سیاست زبانی" مغرضانه می پردازد. کشور ایران از کانال ابزار سازی "زبانی" از یک سو و از طریق آله سازی "مذهبی" از سوی دیگر در پی منافع ملی خویش، به هر قیمتی که برای دیگران تمام شود، در کوشش است. اصطلاح "فارسیفونی ایران" همان سیاست زبانی "فارس محور" را به ما می رساند که "فاشیزم زبانی فارس آنرا در داخل کشور ایران بر اقوام غیر فارس تحمیل نموده است و حالا در تلاش و کوشش است و میخواهد در افغانستان و تاجکستان نیز پیروانی داشته باشد و از اینروست که کشور های افغانستان و تاجکستان را نیز کشور های "فارسی زبان" خوانده، خود را به اصطلاح "معلم زبان" افغانستان و تاجکستان معرفی داشته، و در عین حال تحلیل های سیاسی خویش را که از علایق خودش سر چشمه می گیرد به اتباع افغانستان و تاجکستان نیز املاگفته، در پی تسخیر اذهان افراد جوامع افغانستان و تاجکستان به فعالیت های می پردازد. از آن جای که کشور ایران و تاجکستان الفبای مشترکی ندارند، این فعالیت های "سیاست زبانی" کشور ایران تا به حال چندان تاثیراتی مخربی را در تاجکستان از خود به جای نگذاشته است.

مگر در افغانستان که هم مانند ایران از الفبای عربی استفاده به عمل می آید، این آله سازی "زبانی" کشور ایران، بلخصوص در یک دهۀ اخیر، تاثیرات مخرب عمیقی به جاگذاشته است که میدیای جدید افغانستان در سیزده سال اخیر شاهد نفوذ روز افزون کشور ایران در این عرصۀ حیاتی میباشد. کشور ایران که از یک طرف مانند ما افغانها از الفبای عربی استفاده به عمل می آورد، و در عین حالی که از خود کدام الفبای به نام الفبای فارسی ندارد، و درست در عین حالیکه تقریبا شصت الی شصت و پنج فیصد کلمات موروجه اش را کلمات عربی تشکیل میدهد، موسسۀ به نام "فرهنگستان فارسی" به وجود آورده است که هر سال چهل الی پنجاه هزار کلمات نو ایجاد می کنند و با ایجاد این کلمات جدیدالتاسیس خواهان متروک ساختن کلمات عربی از زبان شان اند، که البته این کار داخلی خود شان است و این که سالانه تا به چه اندازه کلمات مانوس و یا نا مانوس تولید می کنند به ما افغانها در اصل ربطی ندارد و پرابلم خود شان است. اما این موضوع زمانی پرابلم ما افغانها نیز می شود که ایران و یا هم مستخدمین ایران در افغانستان این کلمات به اصطلاح نا مانوس را وارد ادبیات افغانستان عزیز می نمایند و میدیای افغانستان را با همچو کلمات نا مانوس مورد حمله قرار می دهند.

اکثرا این نوع واردات کالاه های فرهنگی ایران تحلیل های با "کلاه های ایرانی" را نیز بر تن دارند. از انبوع کلمات نا مانوس و باطلاق کلام، اکثرا فقط همین آواز می آید که " نزدیکی با ایران و پی روی از اعمال آنکشور همه جا و همه وقت هم فرض است و هم سنت، و نزدیکی با کشور های همپیمان ایران نیز باید هم فرض خوانده شود و هم سنت. وبلخصوص زمانی که ایران چاشنی "ابزار سازی مذهبی" را به کچری قروت آله سازی "زبانی" خویش تقدیم بعضی از هموطنان ما می نماید، و بلخصوص که یگان خریط پلاستیکی مملو از پول را هم به کنارش تحفه گونه می گذارد، فشار بعضی از هموطنان خیره سر ما را تا به کوهی "بیستون" بلند می برد و با چیغ و هیجان و همچنان از "در تمکین در رۀ خدمت" از "مذهب مشترک" ، "زبان مشترک"،"تمدن مشترک" ، "تاریخ مشترک" ، "جغرافیای مشترک" حتی بعضی ها از "بیولوژی مشترک" گلو پاره گی های به خرچ میدهند که قابل تاسف میباشد.

اصطلاح "فارسیفونی ایران" فقط اهداف سیاسی را که ایران آنها را در تحت پوشش "زبان مشترک" پوشانیده و از آن طرق در راۀ رسیدن به علایق اقتصادی و سیاسی خودش میباشد و در عین حال توسط آن به منافع ملی ما صدمه وارد می کند، به ما می رساند: یعنی هدف از تعریف و توضیح اصطلاح "فارسیفونی ایران" دشمنی و یا خصومت با کدام زبان و یا دشمنی و یا خصومت با کدام "مذهب" نبوده، بلکه هدف از تعریف و توضیح اصطلاح "فارسیفونی ایران" فقط و فقط تعریف و توضیح همان فعالیت های کشور ایران میباشند که در اصل در پی منافع آنکشور بوده مگر با آله سازی "زبانی" آن را در یک چوکات منظم تبلیغاتی و به حیث یکی از اجزای سیاست های کشور ایران یعنی به حیث سیاست زبانی آنکشور در افغانستان پخش، تکثیر، تبلیغ و ترویج می نمایند.

II. تبصره به جملات نبشتۀ آقای اسپنتا تحت عنوان " یک سال «حکومت وحدت ملی» چه بیهوده گذشت!" که به تاریخ ۱۴ میزان ۱۳۹۴ در صفحۀ انترنتی هشت صبح به نشر رسیده است.


١. آقای اسپنتا در سطر اول و دوم مقالۀ خود بدون ضرورتی علمی و منطقی به یک مقایسۀ بی جا و غیر علمی دست می زند، و آن این که مینویسد:

" یک سال از روی کار آمدن «حکومت وحدت ملی» گذشت. اگر چه یک سال در مقایسه با تاریخ یک کشور زمان طولانی‌ای نیست اما برای کشوری که باید از بحران‌های امنیتی، اجتماعی و اقتصادی برون آید و صاحب یک دولت قانون شود زمان درازی است."

تبصره: در منطق کلام آقای اسپنتا آمده است که اول تاریخ یک کشور را با یک سال حکومتی یک کشور در مقایسه بگیرد که با هوشیاری کامل درازی طول تاریخ یک کشور را با طول یک سال حکومت آنکشور درک نموده و به حیث دکتور، پروفیسور رنگین دادفر سپنتا این یافتۀ مهم علمی شانرا با ما در میان می گذارد.



می گویند:
از کرامات شیخ ما این است
نقل را خورد و گفت شیرین است

اما جالب این است که جناب دکتور، پروفیسور رنگین دادفر سپنتا طول یک سال را برای یک کشوری که باید از بحران‌های امنیتی، اجتماعی و اقتصادی برون آید "دراز تر اندازه گیری می کند.

این را می گویند "منطق سپنتایی" که آنرا از ترجمه های کشور همسایۀ ما ایران به دست آورده است. و به جوانان مملکت ما نیز بار ها ، حتی در نبشته های خود، خواندن ترجمه های کشور همسایۀ ما ایران را توسعه می کند.

٢. آقای اسپنتا در سطر سوم نبشتۀ خود مینویسد که :

"در کشور‌های “جهان سوم” و به‌خصوص در افغانستان عادت بر این است..."

تبصره: آقای اسپنتا زمانی اصطلاح کشور‌های “جهان سوم” را استعمال می کند که از تقریبا بیست و پنج سال بدین طرف دیگر اصطلاح کشور‌های “جهان سوم” از ادبیات سیاسی جهان رخت بسته است. زیرا شخصی که اصطلاح کشور‌های “جهان سوم” را در ادبیات جهان افزوده بود یک دیموگرراف فرانسوی بود که Alfred Sauvy نام داشت و در اواخر عمر خود متوجه شد که اصطلاح کشور‌های “جهان سوم” یک اصطلاح غیر دقیق و غیر علمیی میباشد، از این رو Alfred Sauvy فرانسوی بتاریخ ١٤ فبروری ١٩٨٩میلادی در اخبار Le Monde فرانسوی همان اصطلاحی را که در ١٤ اگست ١٩٥٢ میلادی به جهان ارایه نموده بود دو باره پس گرفت و ارایه کرد که این یک کار علمی نیست که همۀ کشور های مختلفه را با خصوصیات و مشخصات مختلف شان در زیر یک اصطلاح "جهان سوم" یاد کرد. مگر سوال در این است که آیا این چه تصادفی است که ادبیات ایران و آقای اسپنتا هر دو از دوباره پس گرفتن این اصطلاح از جانب Alfred Sauvy فرانسوی در طول همین مدت تقریبا بیست و پنج سال بی اطلاع مانده اند، امروز اقلا از دو دهه بدینسو در ادبیات جهان نظر به پیشنهاد علمی Alfred Sauvy یعنی همان شخصی که این اصطلاح را به وجود آورده بود کمتر کسی این اصطلاح را استعمال می کند. آیا این موضوع دلالت بدان نمی دهد که به اصطلاح "پروفیسور مید ن جرمنی" آقای حامد کرزی فقط از طریق ترجمه های کهنه، قدیمی و نا مکمل ایرانی ها یک نوع "تغذیۀ مغزی سانسور شده" میشود؟
گفته اند:
اگر آن مکتب است و این معلم
حال طفلان ما چه خواهد شد

٣. آقای اسپنتا در سطور پنجم تا دهم نبشتۀ خود چنین مینویسد:
" در این‌که در حکومت گذشته فساد به پیمانه گسترده وجود داشت هم شک نیست و این‌که در برخورد با طالبان و مسایل صلح و آشتی ابهام وجود داشت، هم درست است. تا جایی که مربوط به نگارنده می‌شود، در همان زمانی که عضو ارشد حکومت رییس‌جمهور کرزی بودم نیز به این کمبود‌ها نه تنها اذعان کردم بلکه با نام و نشان خود در نقد آن‌ها نوشتم، در مصاحبه‌های خود آشکارا صحبت کرده و در حدود امکانات خود با چنین پدیده‌های منفی مبارزه کردم. کسی که بد نیت نباشد، نمی‌تواند حتا یک مورد را نشان بدهد که خلاف آنچه که امروز می‌گویم، گفته و یا نوشته باشم."

تبصره: هیچ نیت بدی در اینجا نمی باشد و سوالی وجود دارد، در رابطۀ خریطۀ پول که نمایندۀ ایران به آقای اسپنتا داد، در همان زمانی که عضو ارشد حکومت رییس‌جمهور کرزی بود. آن روز آقای اسپنتا در حدود امکانات جناب اوشان با چنین پدیدۀ منفی و با همان نمایندۀ ایران که چنین پدیدۀ منفی را به بار آورده بود، چه نوع مبارزه نمودند؟ مقدار اصلی و دقیق آن پول ها چند بودند؟ این عمل در کجا و به چه نوع صورت گرفت؟ شاهد های که از مقدار اصلی و دقیق آن پول های داخل خریطه با خبرند کی ها اند؟


سوالی دیگری که وجود دارد اینست که آیا "مسایل صلح و آشتی" به نظر آقای اسپنتا یک "پدیدۀ منفی" میباشد که جناب ایشان با "مسایل صلح و آشتی" نیز مبارزه کرده اند؟

یکی از ابهاماتی که در ارتباط با برخورد با طالبان و مسایل صلح و آشتی در زمان وزارت آقای اسپنتا وجود داشت همانا برخورد آقای اسپنتا و همچنان به تعقیب آقای اسپنتا برخورد آقای امین فرهنگ با کورت بک رهبر سوسیال دیموکرات های آلمان بود.

زمانی که کورت بک رهبر سوسیال دیموکرات های آلمان فریاد سر کشیده بود که آخر ریس جمهور تان کرزی به من اجازه داده است که تا پروسۀ صلح با طالبان را راه اندازی کنم، آقای اسپنتا و آقای امین فرهنگ کورت بک رهبر سوسیال دیموکرات های آلمان را زیر انتقاد شدید میدیایی گرفته بودند که کورت بک رهبر سوسیال دیموکرات های آلمان حق ندارد در روابط داخلی افغانستان مداخله نماید.

آیا جای خجالتی برای دو وزیر اسبق افغانستان یعنی جای خجالتی برای آقای اسپنتا و آقای امین فرهنگ نیست که درست زمانی که دل یک خارجی به حال مردم جنگزدۀ افغانستان می سوزد و میخواهد برای قطع جنگ پروسۀ صلح بین الافغانی را راه اندازی کند، مگر این دو وزیر کرزی به مقابل چنین اقدامات صلحخواهانه به ممانعت و انتقادات شدید میدیایی بر می خیزند؟

جالب اینست که آقای اسپنتا در کابل به مقابل کمره های تلویزیون افغانستان در روز حساب دهی اش می گفت: "من از سیاست های ریس جمهور کرزی شدیدا دفاع می کنم" در حالی که چند روز پیش ازآن حتی از هند، در روز های امضای قرار داد سارک، از طرق مصاحبه با اخبار های آلمانی زبان به کورت بک رهبر سوسیال دیموکرات های آلمان انتقاد می کرد که نباید پروسۀ صلح بین الافغانی را راه اندازی کند، زیرا این عمل دخالت به امور داخلی افغانستان میباشد.

اسپنتا در عین حالی که ناتو و امریکا را با جنگ های هر چه شدیدتر با طالبان تشویق و ترغیب می نمود و می نماید، به پروسۀ صلح بین الافغانی لطمه های زده است و خواهد زد! دلیل این موضوع در چه نهفته است؟

آیا از جمله ابهاماتی که در برخورد با طالبان و مسایل صلح و آشتی وجود داشت، و آقای اسپنتا در سطر ششم نبشتۀ اخیر خود به آن اشاره دارد همین نکات بالای هم بوده می توانند؟

٤. آقای اسپنتا در بین سطور هژدهم تا بیستم نبشتۀ خود می نویسد:

"در زمان ریاست‌جمهوری حامد کرزی، حداقل اگر چیز دیگری نبود، یک دولت وجود داشت. دولتی که دست‌کم، از لحاظ شکلی در کلیت خود بر قانون و اصل انتخاب مردم استوار بود. دولت‌زدایی در آن دولت نه تنها استراتژی نبود بلکه سیاستمداران و اداره در محدوده امکانات و متناسب با فرهنگ سیاسی و اقتصاد ملی در پی تقویت نهاد‌ها و روند‌های دولتمداری بودند. تصمیم‌گیرندگان دولتی به هیچ‌وجه، عمدا در پی نامشروع‌سازی، فرسودن و زدودن نهاد‌های دولت نبودند."

تبصره: آقای اسپنتا فکر می کنند که مردم فراموش کردند آنرا که ولسی جرگه، به قول آقای اسپنتا نماینده گان مردم وی را رد صلاحیت نموده بودند و آقای اسپنتا در زیر چپن مبارک پناه برده بود، آیا آنزمان آقای اسپنتا از لحاظ شکلی در کلیت خود بر قانون و اصل انتخاب مردم استوار بودند و یا در زیر چپن آقای کرزی؟
آیا آنزمان بی اهمیتی به تصیم ولسی جرگه زدودن یک نهاد‌ دولت نبود؟
هر گاه آنزمان آقای اسپنتا عمدا در پی نامشروع‌سازی، و زدودن تصیم ولسی جرگه نبوده باشد، پس این آیا به این معنی میباشد که آقای اسپنتا "از نا غلتی" در زیر چپن مبارک آقای کرزی راه را گم کرده بوده باشند و یا چطور؟

٥. در سطر بیست و هشتم آقای اسپنتا با پررویی تمام چهرۀ از جانب نماینده گان مردم راندۀ خود را "بازتاب مردمی" می تراشد.

٦. در سطر سی و یکم نبشتۀ خود مینویسد که افغانستان در زمان کرزی، یعنی پس از طالبان دارای یک سیاست خارجی شد. آقای اسپنتا با افتخار بسیار شدید و قوی می نویسد، که:

"افغانستان دارای سیاست خارجی گردید"

تبصره: پروفیسور مشوش ما آقای اسپنتا باید اندکی در این باره نیز تامل و دقت به خرچ بدهند که آیا واقعا در این دورۀ پر تمطراق وی بیشتر "افغانستان دارای سیاست خارجی گردید" و یا اینکه سیاست های خارجی بیشتر دارای افغانستان شدند.

تا فعلا فقط یک چند سطری از یاوه سرایی های طولانی و خسته کن آقای اسپنتا را به تبصره گرفتیم و باقی آنرا زمانی به اصلاح کاری می گیریم در صورتی که آقای اسپنتا جواب سوال های بالایی را بدهد و همچنان راجع به طرز اصلاح کاری نبشته اش نظر بدهد که آیا از همین طرز اصلاح کاری خوش جناب شان می آید و یا خیر.





ادامه دارد