د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

در باره ی منابع،بررسی متون یهودی ـ فارسی،6

انجنیر . ش . سـاپـی 26.02.2015 13:12

برآمدن صفویه
مولف: ن. پورپیرار
ارسالی :  انجنیر . ش . سـاپـی

بر اساس یک بررسی ساده و با مراجعه به مجموعه هایی از مهم ترین لغت نامه های به ظاهر کهن فارسی و توشیحات و آراء و اقوال صاحب نظران حرفه ای در باب آن ها، معلوم شد که فارسی اسناد اثباتی کهن و دستگاه تولید واژگان ندارد، که همراه زمانه روان شود، به وقت خود بزاید و یا پوست بیاندازد. بدین قرار شاهد تدوین اوراق گریم(چهره پرداز) کرده ای شدیم که با نصب ماسک کلماتی قاطعانه ساختگی و من درآوردی، چون نمتک و زغرور و چکوک و بلکنجک و پژول و گلفهشنگ و ونجنک و لیولنگ و هبولنگ و مچاچنگ و شتالنگ و پجول و پژول و اسپغول و قنبره و غیره، نمایش زبان کهنه ی دنیا دیده ای را به صحنه برده اند، می خواهم با مراجعه به مندرجات آن اندک مستندات موجود، در پایان این بررسی های زبان فارسی، از مطلب نیم پنهانی پرده بردارم که هرچند دیدار از آن بسیار ناخوش آیند است، لیکن ریشه مکافات موجود در سطح منطقه را از خاک بیرون خواهد کشید و در منظر ملل شرق میانه قرار خواهد داد.
«سال هاست که ترکیب فارسی-یهودی در میان تحقیقات پژوهشگران ایرانی و یهودی، کاربرد و نشانه های فراوان دارد. در حالی که متخصصان و عامه ی خوانندگان این کلمه را برای دو وجه فرهنگی و ادبی زندگانی یهودیان ایران به کار می برند، این کلمه زمینه ی قانونمند تحقیقی است که تمام جوانب زندگی یهودیان ایران، شامل تمام مرزهای فرهنگی ایران را دربر می گیرد. به علاوه تحقیقاتی با عنوان فارسی- یهودی می کوشد تمام مواد ادبی کتبی و موضوعات و دست نویس های باستان شناسانه هنری و غیره را جمع آوری و مطالعه کند تا میراث تاریخی و فرهنگی یهودیان ایران را روشن تر کند». (هومن سرشار، فرزندان استر، ص ۸۱)
بدین ترتیب برخورد با نمونه های متعددی از مکتوبات یهودی، که متون فارسی در زمینه های گوناگون را با خط عبری ارائه می دهد، حیرانی ویژه ای را در میان جست و جو گران فرهنگ و ادب شرق میانه موجب شده است، که ظاهرا و به علتی که با خواست خداوند در دنبال خواهم آورد، می کوشند به زیر ذره بین سئوالات بنیادی برده نشود.
«کثرت نگارشات فارسی-یهودی که به صورت دست نویس باقی مانده و بعضی ویرایش و منتشر شده اند، گواه فعالیت مستمر ادبی یهودیان ایرانی در دوران پیش مدرن ایران است. لیست کامل موضوعات و انواع دست نوشته های فارسی-یهودی که توسط یک دانشمند و کتاب دوست اروپایی در قرن نوزدهم از جوامع یهودی ایران و آسیای مرکزی خریداری شد، نشانه ی موضوعات مورد علاقه ی جوامع یهودی است. علاوه بر متون فارسی-یهودی، فهرست زیر نشانه ی تنوع ذائقه و دیدگاه های فرهنگی یهودیان ایرانی قرن بیستم است. این فهرست در ۱۸۹۸ تهیه و منتشر شد». (هومن سرشار، فرزندان استر، ص ۸۱)
آن گاه فهرستی از هرگونه مکتوبات، به خط فارسی-یهودی ارائه می شود که پیوستگی و اعلام حضور مستمر فرهنگ معینی را بدون چانه زنی اعلام می کند. شاید هنوز به طور کامل منظور از متون فارسی-یهودی را توضیح نداده باشم. برای آشنایی با این گونه اسناد به ترین مثال مواردی در وب است که کلمات فارسی را با الفبای انگلیسی می نویسند. اینک مجموعه های فراوانی از کتبی در اختیار مراکز و موزه های یهودی است که از میان خطه های معینی از جغرافیای ایران و آسیای میانه جمع آوری کرده اند. در این کتاب ها، درست همانند همان وب نوشته های به اصطلاح فینگلیش و چنان که در چند نمونه ی زیر می بینید، تلفظ مجموعه ای از منابع فارسی کنونی را با حروف عبری نوشته اند. بی گمان این انبوه تدارکات کتبی با متون حکمی و فلسفی و ادبی و غیره را فقط برای جمعی می توان نوشت که بر لغت فارسی به کمال مسلط باشند و آن را زبان اصلی خود بدانند.


سمت راست تصویر صفحه ۹۲ از کتاب فارسی - یهودی «خسرو و شیرین» نظامی. کتاب خانه ی حوزه علمیه یهود و سمت چپ تصویر صفحه ی ۶ از کتاب «یوسف و زلیخا»ی جامی در کتاب خانه ی دانشگاه الهیات یهودی در موضوع معراج پیامبر، با براقی به سیما و کلاه و آرایش شاه زادگان قاجاری!!!

سمت راست تصویر صفحه ۱۵۴ از کتاب فارسی - یهودی «اردشیر نامه» شاهین. کتاب خانه ی حوزه ی علمیه ی یهود، با عنوان استر کورش کبیر فرزند شاه اردشیر را می زاید و سمت چپ تصویر صفحه ۱۰۷ از کتاب «موسی نامه»ی شاهین در موزه ی اسراییل اورشلیم با موضوع سوزاندن گوساله ی زرین به وسیله ی موسای پیامبر.
«اما موضوع مقاله حاضر گویش نیست، بل زبان فارسی-یهودی است، یعنی زبان مشترک ایران، بدان گونه که دست کم به مدت دوازده قرن نزد یهودیان کاربرد داشته است. امروزه همه ی یهودیان ایرانی در سخن گفتن، فارسی را به عنوان زبان اول و یا در جایی که با گویشی دیگر مقارن شود، همچون زبان دوم به کار می برند، همچنین فارسی ابزار انحصاری ادبیات است، چون گویش هایی که به آن ها اشاره کردیم صرفا کاربرد شفاهی دارند. پس از آن که ادبیات فارسی-یهودی در قرن گذشته کشف شد، نسخه شناسان مختلف به ویژه و. باخر، در بین سال های ۱۸۸۰ و ۱۹۱۴ با جدیت در باره ی آن بررسی و تحقیق کردند. برخی از قطعات آن به چاپ رسید که با توجه به وسعت آن چه هنوز انتشار نیافته اندک است، اما برای آن که تصوری از شیوه ی فارسی نویسی یهودیان در ذهن ما به وجود آورد کافی است». (ژیلبر لازار، شکل گیری زبان فارسی، ص ۳۲)
بنا بر این و بی توجه به تاریخ گذاری های لازار و تنها با مراجعه به گنجینه ای از این گونه کتاب های فارسی-یهودی و بنا بر استدلال های در دنبال، این سئوال عمده و تعیین کننده را پیش می کشم که این گونه فارسی نویسی با الفبای عبری از بابت کدام نیاز یهودیان پدید آمده است؟ اگر کسانی از میان عالمان یهود، که از جمله فارسی می دانسته اند، با این قصد که متون و میراث ادب فارسی را به میان عامه ی یهودیانی برند، که فارسی نمی دانسته اند، پس باید آن کتب را به زبان و لغت عبری ترجمه کنند، نه این که همان کلمات فارسی را با حروف عبری به نمایش گذارند. بنا بر این و منطقا چنین کتاب های فارسی-یهودی در حقیقت چیزی جز این شناخته نمی شوند که مردمی با زبان و خط خویش کتاب نوشته اند، زیرا برای این همه تجدید نگارش و تولید این همه کتاب، نمی توان توضیح و توجیه و توجه دیگری ساخت. به یقین صاحبان خرد و عالمان اشاره شناس، بر مبنا و به فرمان خرد و اندیشه، با همین یک سئوال قانع شده اند که اصطلاح کنون فارسی- یهودی، با برداشت های جاری، یک شیادی دیگر برای گم کردن رد پای حقیقت است که یهودیان کهنه کار اختراع کرده اند، زیرا مجموعه ای که اینک فارسی-یهودی خوانده می شود، در نهاد خود کتاب هایی است که یهودیان با زبان رایج و تنها خطی که از آنان می شناسیم، در حوزه ای از تجمع خود، از خراسان بزرگ تا جنوب ایران می نوشته اند، پیش از این که بخواهند همان زبان را با جانشین کردن خط عرب، به جای خط عبری، به صورت ابزاری برای نو ملت سازی های هدفمند درآورند و بار تبلیغ فرق مذهبی را به دوش مردم آن بگذارند. در حقیقت گنجینه موجود در ادب ایران راهی مخالف آن پیموده است، که اینک جار می رنند و در واقع وادار شده ایم، با فیس و افاده، متن کتاب های به زبان و خط یهودیان را، تنها با تغییر نوع خط، از عبری به عربی، در دو سه صد ساله اخیر، به خود نسبت دهیم. با این سئوال دیگر که اگر مجموع میراث ادبی و فرهنگی یهودیان ایران، انحصارا به زبان فارسی و با خط عبری مدون است و آن را نشانه ی گسترش زبان فارسی کهن در میان یهودیان ایران می گویند، آن گاه این سئوال سر بر می آورد که این فارسی دانان یهودی که در چنین گستره ی وسیعی بر زبان فارسی مسلط بوده اند، چرا مستقیما از کتب فارسی استفاده نکرده و از بابت رفع چه نیازی مجبور به تجدید نگارش آن ها به خط عبری شده اند؟! چنین سئوالی باز هم پاسخی جز این ندارد که یهودیان متون زبان منطقه ای خود را با خط کهن و قومی خویش نوشته اند! حالا به جای پریدن به آسمان و پرخاش به این و آن، اگر کسی از میان مدعیان، توضیح و حتی توجیه دیگری برای وجود این همه متون متنوع فارسی-یهودی می شناسد، به شرط این که ماهیت مدخل را درک کرده باشد، بسم الله.
«فخرالدین گرگانی در سرودن ویس و رامین از چه منبعی استفاده کرده است؟ خود شاعر در مقدمه اطلاعات نسبتا مشروحی به دست داده ولی برای بیان مقصود الفاظی به کار برده که موجب بروز تعبیر و تفسیرهای گوناگونی شده است. در این بخش از منظومه که بارها نقل شده، گرگانی می گوید که به پرسش سرور و بزرگ خود درباره داستان ویس و رامین چنین پاسخ داده است: داستانی سخت زیباست که شش دانشمند آن را نوشته اند، اما به زبان پهلوی است. و خواننده آن چه را گفته شده درنمی یاید. همه کس نمی تواند این زبان را به خوبی بخواند و اگر هم آن را بخواند معنایش را درک نمی کند. در این حکایت وصف هر چیزی با شرح و بسط فراوان آمده است اما هنگامی که آن را بخوانی چندان معنایی ندارد... بنا بر این سخن دانان کهن داستان ویس و رامین را روایت کردند. آنان در سخن فارسی مهارت نشان دادند زیرا استاد این زبان بودند. پس داستانی پرداختند که در آن واژه هایی غریب از هر هر نوع زبانی به چشم می خورد». (ژیلبر لازار، شکل گیری زبان فارسی، ص ۱۱۲)
چنین توضیحاتی با فرض بی خردی خواننده برابر است. الفاظی است مشحون از بی عاری فرهنگی که با آن، وجه عقل ملت و حتی مردم منطقه ای را به بازی گرفته اند. اگر هزار بار بخوانید، سرانجام به دانه ارزنی از دانایی در آن برنخواهید خورد. تصویر مضحک آن شش دانشمندی که جمعا داستان ویس و رامین به زبان پهلوی می نوشته اند، حال ان که با همین الفبای دروغین کنونی، که به نام زبان پهلوی مارک زده اند، حتی نمی توان به نوعی نام شاپور را نوشت که به سی شکل خوانده نشود!؟ آیا بزرگان ویس و رامین چاپ زن ما هرگز گریبان فخرالدین اسعد گرگانی خیالی را گرفته اند تا مسخرگی را بس کند و قصه ای را نسراید که با قید و اعتراف شخص خود، واژه های غریبی از هر نوع زبان در آن به کار رفته است. این ها تمام می رساند که یافتن منبع و مدرکی که آغاز پیدایش زبان فارسی کنونی را اعلام کند، در اختیار کسی جز همین وجیزه هایی که می خوانید نیست و این مقوله چنان دلقکانه است که ظاهرا باید بدون حیرت عقلانی و به سادگی بپذیریم که نیم قرن پس از تدوین شاه نامه، فخرالدین اسعد گرگانی تعریفی برای زبان و لغت مکتوبات خود ندارد!!!
«زبان کتاب های فارسی-یهودی را باید از گویش های یهودیان ایران جدا دانست. یهودیان اصفهان، همدان، کاشان و پاره ای دیگر از نقاط مختلف ایران، نزدیکی قابل توجهی به زبان های پارسی میانه نشان می دهند. این گویش ها چه از نظر آوا شناسی صرف و چه از لحاظ کمک به مبحث زبان شناسی ایرانی نیازمند تحقیق و تتبع است، آثار کتبی یهودیان ایران و ماوراء النهر همه به خط عبری، اما به زبان فارسی نوشته شده است. لذا محققین این آثار را فارسی-یهودی می نامند. زبان این نوشته ها روی هم رفته همان فارسی کلاسیک است و جز در چند مورد استثنایی گویش یهودیان در آن به کار نرفته است». (آمنون نتصر، منتخب اشعار فارسی از آثار یهودیان ایران، ص ۱۳).
اینک تردیدها در این که یهودیان زبان خود را در کتاب های اصطلاحا فارسی-یهودی می نگاشته اند، بر طرف و آن گره گشوده می شود که تعیین حوزه ی گسترش زبان به اصطلاح فارسی را دشوار می کرد: بدین ترتیب فارسی زبانان منطقه ی ما، از خراسان تا اصفهان و کاشان و یزد و کرمان و افغانستان، در همان حوزه ی تجمع دیرین یهودیان جمع اند، با این قید که حتی اگر به طور کامل بر صحت یافته های این مدخل جدید صحه گذاریم، باز هم نمی توان و نباید حیات و کاربرد و حتی ارزش یابی مناسب برای فارسی کنونی را که عصای دست ارتباطات اجتماعی و فرهنگی جماعات متعددی است، معطل گذاریم و در اعتلای آن نکوشیم، زیرا به محض ورود در حوزه ی شناخت، آدمی به دریافت حقایق مسئول و موظف می شود تا از طغیان و یا تمکین بی خردانه باز ماند. چنان که آشنایی با ماهیت یهودی زبان فارسی نام موجود شاید کسانی را برانگیزد تا پرچم فارس ستایی معهود و متعارف را پایین تر از این نصب کنند.
«ادبیات یهود ایران در حقیقت شاخه ی مهمی از ادبیات فارسی است که تاکنون به علت عدم معرفی لازم و نا آشنایی مردم به خصوصیات آن از دامان مادر به دور مانده است. تا آن جا که نگارنده اطلاع دارد، تذکره نویسان ایرانی به آثار ادبی یهود ایران اشاره نکرده اند و گویا سبب اصلی عدم آشنایی آن ها به خط عبری بوده است». (آمنون نتصر، منتخب اشعار فارسی از آثار یهودیان ایران، ص ۱۷).
آیا فصیح تر از این می خواهید؟ نتصر می گوید که برای آشنایی با ادبیات ایرانی یهود، نیاز به دانستن زبان عبری نیست، کافی است بتوانید خط یهودیان را بخوانید! با این قید که نباید ادبیات فارسی را شاخه ای از ادبیات یهود گرفت، بل درست تر آن که بگوییم که با تغییر خط، از عبری به عربی، بر مجموعه ی ادبیات یهود عنوان فارسی بخشیده ایم. وسعت این گونه ادبیات یهود که اینک از آن نمونه های فراوان یافته اند، از نثر و شعر، تا به حدی است که بی تردید از وجود یک فرهنگ همه جانبه خبر می دهد و چنان متنوع است که نمی توان آن را حاصل تفنن و تقلید گرفت. اگر حوصله کنید و کتاب آمنون نتصر را بیابید و بخوانید آن گاه در میان نمونه های شعری یهودیان و شاعران و نثر نویسان یهودی، که آثارشان را به شیوه اصطلاحا فارسی-یهودی نوشته اند، به قدر کافی فردوسی و حافظ و گنجوی و مولانا و نثر نویسان به نام خواهید یافت، تا پاسخی برای آنان شمرده شوند، که از چپ و راست می پرسند: پس این همه شعر و کتاب را چه کسانی سروده و نوشته اند؟!!!
«یهودیان ایران، علاقه ی فراوانی به خواندن اشعار شعرای بزرگ ایران داشته و دارند. پاره ای از این شعرا مانند فردوسی، سعدی، شمس تبریزی، حافظ و غیره نام شان به احترام یاد شده است. به طوری که از نسخه های خطی روشن می گردد، آثار این شعرا را از دیرباز به خط عبری َدرآورده و آثار شعرای زیر تاکنون به خط عبری دیده شده است: ابن یمین، اهلی شیرازی، بابا طاهر عریان، جامی، حافظ، خاقانی، خواجوی کرمانی، خیام، سعدی، سلمان ساوجی، شاه نعمت الله ولی، صائب تبریزی، عبید زاکانی، عرفی، عطار، فردوسی، فغانی، مغربی، مولوی، نظامی، وحشی بافقی...». (آمنون نتصر، منتخب اشعار فارسی از آثار یهودیان ایران، ص ۶۵).
حیرت انگیز است!!! یهودیان ایران که علاقه ی وافری به خواندن اشعار شعرای بزرگ ایران داشته اند، به جای خواندن دیوان این شاعران با خط فارسی، معلوم نیست به کدام علت همان متون فارسی را به خط عبری نوشته اند. حالا می توان دریافت چرا ادبیات منظوم ما این همه فرمان خوش باشی و ناباوری به روز جزا را، در خود نگه داشته است؟

.. ادامه دارد...