د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

چرا امريکائى ها از کشتن لذت ميبرد؟

عبدالخالق صارم 25.02.2015 11:53

شاعرى گفته است:
(نيش کژدم نه از براى کين است * مقتضاى طبيعتش اين است)
هنگاميکه متوجه اعمال تروريستى، قتل هاى دسته جمعى، چپاول و غارت گرى ، دخالت در امور داخلى همه کشور هاى جهان و...که توسط ايالات مختلفه آمريکا صورت ميگيرد، نخست در من اين شک را پيدا کرده بود که شايد آمريکايى ها از انجام اعمال تروريستى، دهشتگردى، قتل و قتال، و ويرانى، لذت مي برند، ولى هنگاميکه مليشه هاى صليبى آمريکائى در عراق، افغانستان و... اعضاى تعدادى از شهداء ما را قطع نموده، بطور يادگارى نزد خود نگاه مىکردند تا به عنوان يک تحفه گرانبها طبق منطق بشر ستيز آمريکايى، به پيشگاه پاپ کليسا تقديم کنند، اين شک من ديگر به يقين تبديل گرديد و درک کردم که طبيعت و ماهيت آمريکاى جنايتکار همين را ايجاب ميکند و اين خود يک بيمارى روانى است که آمريکايى ها از آن رنج ميبرند، اين حالت غير عادى آمريکا ما را وا داشت تا در روشنى علم و دانش سايکلوژى (روان شناسى) طبيعت و ماهيت اين ديو ديوانه را به تحليل و بررسى بگيريم.
١- بيمارى رواني لذت بردن از خشونت و کشتن در نزد آمريکائى ها از نخستين روز هاى شکل گيرى اين کشور جنايتکار هسته گذارى شده است و کريستف کلمب يهودى و همراهانش، باشندگان اصلى آمريکا را که سرخ پوستان هندى بودند، همه را با اشکال فجيع و هول انگيز و مطابق با روحيه يهودى، قتل عام نمودند، که با اين جنايت نا بخشودنى خاک ،گل وسنگ و تهداب اين کشور تروريست را، خون، لاشه وجمجه انسان هاى مظلوم شکل داد.
بعد از آن يهوديان افتخارى پيوريتانها که از انگليستان سرازير شدند، مذهب افراطى و بيناد گراى صهيونيزم+مسيحى رابا استفاده از متون تحريف شده کتاب هاى جعلى تورات و تلمود اساس گذاشتند، اين مذهب تندرو حکومت جهانى يهود را پيشنهاد نمودند که تا امروز از آن و به شکل مرموزى به عنوان (نظم نوين جهانى) و يا (جهانى شدن) نام برده ميشود، مذهب صهيونيزم + مسيحى که همه سياست مداران آمريکا پير و همين مذهب هستند، به اين نظر هستند که هر کى حکومت جهانى يهود را نمى پذيرد بايد شکار گردد و کره زمين از وجود شان تصفيه گردد.
٢- نظام اقتصادى آمريکا، نظام اقتصادى کاپيتاليستى مى باشد که در اين نظام فرد در اندوختن سرمايه آزادى کامل و بى قيد و شرط دارد، اينکه سرمايه را از کجا و با کدام وسايل بدست مى آرد و باز در کدام راه ها مصرف ميکند، ضرور نيست پرسيده شود، در نتيجه چند فرد محدودى، سرمايه را در انحصار خود قرار مى دهند و باقى آحاد ملت در زنجير فقر و گرسنگى رنج مى کشند، طوريکه امروز در آمريکا فقط ٢٠٧خانواده سرمايه دار يهودى و صهيونيزم+ مسيحى حکومت مى کنند و باقى افراد ملت آمريکا در نهاد شان حس حقارت، احساس خود کم بينى و بالآخره حس انقام جويى، جوانه زده و رشد نموده است و هميشه در پى کينه جويى و انتقام گيرى از ديگران هستند، و حکومت آمريکا اين عناصر انتقام جوى خود را تحت پوشش قوت هاى ناتو و آيساف بسوى ما گسيل نموده است.
٣- فلسفه زندگى اجتماعى آمريکايى ها را مکتب فلسفى پراگماتيزم تشکيل مى دهد، در اين مکتب اصلى وجود دارد و آن (هدف وسيله را توجيه ميکند) مي باشد، يعنى اگر هدف آمريکائى ها بدست آوردن پول باشد، براى رسيدن به اين هدف از هر وسيله اى که استفاده شود مشکل نيست اگر چه رسيدن به هدف به نابودى همه بشريت تمام شود.
٤- مکتب تحليل رواني جنسى زيگموند فرويد يهودى که به اين نظر است، انسان در اصل غرق در ذات خود است اما هر گفتار، کردار و حرکت که انجام مى دهد فقط به اساس اشباع غريزه جنسى انجام مى دهد، اين مکتب در مغز و دماغ هر آمريکائى جاى خود را باز نموده و لانه نموده است! فرويد چونکه خودش دريک جامعه وحشي تولد شده و رشد نموده بود، همه جوامع بشري راجوامع وحشى دانسته وگفت که در جوامع بشرى هر يک در فکر حمله بر ديگران است تا غريزه جنسى خود را اشباع کند، تلاشي هاى شبانه، حمله بر خانه هاى مردم، ايجاد يک نظام تحصيلي مختلط و تاسيس باره ها و کارباره هاى بنام خانه امن براى زنان، فرياد هاى دفاع از حقوق زن و يا رفع خشونت عليه زن که از طرف آمريکا در افغانستان و ديگر کشورهاى اشغال شده اسلامى صورت گرفت و مى گيرد، همه و همه تطبيقي از همين مکتب جنسى فرويد يهودى مى باشد.
٥- در آمريکا اساس ازدواج ميان زن و مرد را جنگ، خشونت و فريب بازى تشکيل مى دهد، آنها نام ازدواج را تبديل به دوستى نمودند و اين دوستى در حقيقت يک قمار بازى ميان پسر و دختر است، و هريک کوشش ميکند که چگونه طرف مقابل را فريب داده وبعدازسرقت دارايي اش از وى فرار کند.
٦- خانواده که نخستين مکتب براى آموزش درس محبت، صميميت و زيست با همى مى باشد، اين خانواده در آمريکا از هم پاشيده و تبديل به مسافر خانه شده است که زن و مرد فقط در ساعت هاى بيکارى خود در آن جا به استراحت مى پردازند، ساعت ٦ شام که مرد از کار بر مى گردد و غذايش که يک پيپسى با يک همبرگر و چند تا قرص خواب آور است در راه صرف مي کند، مرد در راه است که خانمش براى کار خود تا ٦ صبح از مسافر خانه بر آمده است باز بخاطر اشباع غريزه اجتماعى و شايد هم جنسى خود به سگ ها پناه بردند و اکنون هر آمريکايى درآغوش خود يک سگ دارد.
٧- کودکان آمريکائى در کودکستان تربيه ميشوند، و اساس تربيه کودکستاني را جنگ، خشونت و حمله بر ديگران تشکيل ميدهد، هنگاميکه در کودکستان روز يک و يا دو بار، يک مادر کرايى سر ميزند، ده ها کودک بر وى حمله نموده و همگى بخاطر بدست آوردن آغوش اين مادر کرايى ميان خود جنگ مى کنند، حس استقلاليت را از دست مى دهند، در طول روز ها و شب ها، آه ، ناله وفرياد کودکان، گوش ديگر کودکان کودکستانى آمريکا را نوازش مى دهد، و آه و ناله انسان هاى را که در آينده مى کشند ديگر برايشان لذت بخش تمام مى شود.
٨- اين کودکان هنگاميکه از انبار خانه کودکستان به مکتب فرستاده ميشوند، چونکه از نگاه فزيکى و رواني سرکوب شده و داراى استعداد بسيار ضعيف هستند، در پيش برد دروس خود ناکام مانده و از مکتب و ليسه و پوهنتون راهى کوچه ها و جاده ها ميگردند و در آنجا از طرف کاپيتاليست ها شکار گرديده براى آدم ربايى، کودک ربايى، راهزنى، بانک دزردى، موتر دزدى، خانه دزدى، آدم کشى و ديگر اعمال تروريستى برايشان سيمينار داده ميشود، بعد در زير نام تامين صلح و امنيت و ديموکراسى در اطراف و اکناف جهان پخش ميگردندتاخوبتر بکشندوبيشترغارت کنند.
٩- چونکه در لغت نامه و دکشنرى کاپيتاليزم، تعاون، تکافل، احساس، همدردى و بشر دوستى وجود ندارد در جامعه آمريکا پدر و مادر در دوران آغاز سنين کهولت و کهنسالى از طرف فرزندان از خانه رانده شده و در انبار خانه ديگرى بنام پيرخانه انبار ميگردند، و در آنجا از فرط گرسنگى گاهى دست به خوردن همديگر هم مى زنند!
١٠- روابط خارجى آمريکا را فلم هاى وحشتناک و ترورسيستى که توسط مرکز سينماى هاليوود تهيه مي گردد برقرار ميسازد اين فلم ها فقط وحشت، خشونت و ترور را توليد، ترويج و صادر مي نمايند.
١١- تعصب نژادى عامل ديگريست که آمريکايى ها از کشتن و بستن و دريدن و سوختن لذت مي برند، تقريباً هر روز در آمريکا بالاى سياه پوستان حمله تروريستى صورت ميگيرد و شاگردان سياهان توسط سفيد ها تيرباران مى گردند.
وحشت،خشونت ودرنده خويي درميان آمريکايي ها آنقدر ريشه دوانيده است که درلباس،دربازي،در ورزش، درتشويق نمودن وحتي درموسيقي شان علايم آن ديده مي شود:
درلباس هاي خود ازفرط درنده خويي شکل حيوانات درنده مانند شير،پلنگ،گرگ و... ر ارسم مي کنند،درعيدها وجشن هاي خودبا آتش بازي نموده وگاهي شهر هارا طعمه آتش مي سازند،حتي بازيچه هاي کودکان آمريکايي مجسمه هاي حيوانات درنده است،ورزش آمريکايي ها ورزش وحشتناک کوشتي کج مي باشد که توسط انسان هاي ديو صفت وهول انگيزي انجام مي گيرد،آمريکايي ها هنگام تشويق نمودن ازفرط خشونت هردو دست خودرا با هم مي کوبند ودرکشورهاي اشغال شده مانند افغانستان آن را کف زدن مي نامند،موسيقي آمريکايي باتوليدنمودن يک آواز گوش خراش، پليدترين آلودگي صوتي را ايجادمي نمايدکه حتي گوش هارا کر مي کند.
در اخير بايد گفت که شايد در نتيجه همين بيمارى روانى (لذت بردن از کشتن) باشد که آمريکائى ها افراد کم عقل، احمق، د گم و کودن هستند و بخاطر جبران همين خلاؤ در زندگى شان ،هميشه در پى تقليد از ديگران هستند و بنابر گفته شهيد سيد قطب (رح) در نزد آمريکائى اگر بالاى تربوز نمک بپاشي و يا مرچ هردو را تقليد ميکنند!