د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

فاشیزم زبانی فارس در سیزده سال اخیر افغانستان

افغان تحرک 22.12.2014 12:06

اینکه رژیم ایران از اکتوبر ٢٠٠١م. بدینطرف خود را در امور "بازسازی" افغانستان عزیز دخیل ساخت ، به اکثریت مردم عزیز ما معلومدار و واضعیست.

در اکتوبر٢٠٠١م. ، نمایندۀ رژیم ایران در اولین کنفرانس "بین المللی" برای افغانستان در آلمان حضور داشت و همکاری خود را اعلان نمود، چنانچه درآنزمان حریم هوایی کشور ایران ، از جانب رژیم آنکشور ، در خدمت نیرو های امریکا و متحدینش ، قرار داده شد. بعضی از تحلیلگران در آنزمان دلیل این خوش خدمتی رژیم ایران را فقط ناشی از ترس این رژیم از امریکا ، بلخصوص از قهر و غضب بوش "چوچه" می دانستند ، مگر برخی دیگری از تحلیلگران همان زمان نیز حدس و گمان های داشتند ، که رژیم ایران در کنار ترس از قهر و غضب بوش "چوچه" ، با این خوش خدمتی ها و "تملق ها" ، حتما پلان های بعدی دیگری نیز در سر می پرورانند.

درست هنگامیکه امریکا و متحدینش اکثرا به فکر "نظامی گری" در افغانستان بودند، رژیم ایران با نفوذ مزدورانش در ادارات دولتی افغانستان ، همچنان با تسخیراتی قابل ملاحظۀ در ساختار مطبوعات و میدیای افغانستان، با پرورش وتربیۀ "ژورنالستان مزد بگیر و اجیرش"، بلاخره با دسبرد تاریخی در میدیای افغانستان ، دست بکار شده ، با "نوکران افغانستانی اش" دست به دست هم داده ، در پی علایق کوتاه مدت و همچنان در پی علایق طویللمدت اش فعالانه وارد کار وزار افغانستان جنگزده شد.

در سیزده سال اخیر، رژیم ایران توانایی آنرا پیدا نمود ، که در رگ رگ میدیای نو افغانستان با دست باز ، به "ایران محوری" بپردازد. تهاجم فرهنگی ایران در داخل افغانستان ، زادۀ غفلت و عدم شناخت امریکا و متحدینش از کلتور افغانی و بلخصوص از شناخت سطحی آنها از سیاست زبانی ایران در افغانستان و در منطقه سر چشمه می گیرد.

آیا امریکا و متحدینش که در سیزده سال اخیر در داخل افغانستان عزیز پایان و بالا دویدند، متوجه این "جهالت" خود شده اند، که آنها نیز در همین سیزده سال اخیر ضمینه ساز تهاجم فرهنگی ایران در افغانستان شده اند؟

مردم رنجدیدۀ افغانستان که از سی وپنج سال بدینسو در جنگ های شدیدی به سر می برند، نظر به همین عذر معقول از "سیاست زبانی" یک دولت چیزی بیاد ندارند، و نظر به همین عذر معقول از خود کدام عکس العمل موثری نشان داده نتوانستند،

مگرآیا امریکا و متحدینش که در اکتوبر ٢٠٠١م. با حمایت چهارگروپ دلخواۀ خود ، از پروسه های اعمار مجدد، دولت سازی ، ملت سازی ، آوردن دموکراسی و غیره و غیره لاف و گزاف های بی پایان می زدند، نمی دانستند که شوروی سابق هفتاد سال تمام ، مناطق بالتیکوم (لیت لند ، ایستلند و غیره) را صرف از کانال سیاست زبانی ، تحت کنترولش قرار داده بود؟

آیا کدام لستی وجود دارد ، که در آن از زمان حملۀ مسلحانۀ شوروی سابق در افغانستان تا امروز که حملۀ مسلحانۀ امریکا و متحدینش رو به اختتام می رود،
- در افغانستان چند نفرغیر نظامی کشته شده است،
- چند نفرنظامی کشته شده است،
- چند نفرغیر نظامی زخمی جسمی و یا زخمی روانی شده است،
- چند نفر نظامی زخمی جسمی و یا زخمی روانی شده است .

واضعیست که هر مملکت به جز از افغانستان جنگزده هم از تعداد کشته شده گان غیر نظامی ، هم از تعداد کشته شده گان نظامی ، هم از تعداد زخمی شده گان جسمی و هم از تعداد زخمی شده گان روانی خود لست ها و اطلاعات دقیق دارند.

پس چطور می توان از کشور جنگزدۀ مانند افغانستان که هنوز از جنگ های خانمان سوز سی و پنج سال اخیر رهایی کامل حاصل نکرده است ، میتوان همچو توقعی را داشت که مثلا "جلو حملات فرهنگی ایران را بگیرد" ؟

آیا سیزده سال قبل مردم جنگزدۀ افغانستان چهار گروپ را در راس پروسۀ "دولت سازی افغانستان" نسب نمود ویا امریکا و متحدینش ؟

دستگاۀ اداری افغانستان را سیزده سال قبل ، نظر به چه معیاری ، و یا نظر به چه معیاری های به چهار گروپ سپردند؟

آیا تهاجم فرهنگی ایران در افغانستان ، از کانال یک تعدادی زیادی از همین افراد "دست نشاندۀ" سیزده سال اخیر به وقوع نپوسته است؟

چرا ارزیابی های دقیق علمی در این ضمینه صورت نگرفته و نمی گیرد؟

در هنگامی که پرسشی از جانب ملت افغان در این ضمینه صورت گیرد، خسارات این موضوع را کی و یا بهتر بگوییم کی ها به دوش را خواهند گرفت؟