د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

رژیم ایران و تزریق بی ثباتی سیاسی در افغانستان

محمد شریف، نظری 11.09.2014 12:05

رژیم ایران در پی آنست تا چگونه از طریق ایجاد بی ثباتی سیاسی هر چه بیشتر درافغانستان بهره گیرد. توسعه طلبی منطقه ای رژیم ایران در داخل افغانستان تحت پوشش نام های "فرهنگ مشترک ، زبان مشترک و تاریخ مشترک" به وقوع می پیوندد.

با ابزار سازی های زبانی و همچنان "دینی-مذهبی" در بین مردم افغانستان تفرقه های ایجاد می نماید و با هراس‌افگنی های زیرکانه اش ، خودش را یک کشور همسایۀ مهربان ، غم خور ، گاهی "همدین" ، زمانی "هم مذهب" و اکثرا دارای "تاریخ مشترک و زبان مشترک" خوانده اذهان مردم افغانستان را به خود و علایق خود جذب می کند. چنانچه امروز تحلیل های رژیم ایران در قبال موضوعات جهانی و موضوعات مربوط به منطقه از "گلوی" مطبوعات و رسانه های اجتماعی افغانستان انعکاس پیدا نموده ، مردم افغانستان، بلخصوص جوانان افغانستان را، سخت تحت تاثیر و نفوذ خود قرار داده است.

اینکه امروز مطبوعات و رسانه های اجتماعی افغانستان در چنگال توسعه طلبی منطقه ای رژیم ایران قرار گرفته یک تصادف نبوده، بلکه در عقب این کار "سیاست زبانی" دقیق و زیرکانۀ سیزده سال اخیر رژیم ایران نهفته میباشد. چنانچه رژیم ایران از شروع کانفرانس بن برای افغانستان ، یعنی از اکتوبر ٢٠٠١ میلادی بدینطرف ، خود را به حیث کحمک کنندۀ پروسۀ دولت سازی در افغانستان معرفی نموده ، مگر در خفا پلان ها پروگرام ها و پروژه های خودش را ، برای توسعه طلبی رژیم ایران و توسعه نفوذ آن رژیم در داخل افغانستان تحت پوشش نام های "فرهنگ مشترک ، زبان مشترک ، مذهب مشترک ، دین مشترک و تاریخ مشترک" دست بکار گردیده است.

متاسفانه ، بلخصوص در سیزده سال اخیر ، یک تعداد زیادی هموطنان ما از جانب رژیم ایران یک نوع شست و شوی مغزی گردیده اند، و همه مسایل را از عقب "عینک علایق رژیم ایران" بررسی، مطالعه و تجزیه و تحلیل میدارند ، البته در اثر غفلت جوامع بینالملل و همچنان در اثر موجودیت فساد اداری در دستگاۀ دولتی و موجودیت مستخدمین رژیم ایران در افغانستان.

آیا این یک تصادف است که اکثریت ژورنالیستان اکثریت تلویزیون ها و غیره رسانه های اجتماعی افغانستان ، همچنان اکثر مطبوعات افغانستان در یک دهۀ اخیر "رنگ و بویی ایرانی" به خود اختیار نموده ؟

یکی از هموطنان محترم وآگاۀ ما که جناب محترم داکتر صاحب هاشمیان در نبشتۀ مورخۀ ٢٧ اګست ٢٠١٤ م ، تحت عنوان " قابل توجه زبانشناسان و جامعه شناسان افغان تبصره بالای دومقالهء دودانشمند پیرامون تجویز استندرد سازی زبان " ، چنین مینویسند:

" حکومت ایران رسما و علنا با اعمال نفوذ مصروف بوده ، اجنت های در داخل حکومت افغانستان داشته و دارد، که اهداف ایران را تطبیق میکرده اند. آقای سید مخدوم رهین که در اواخر دهۀ ٦٠ م بحیث استاد در پوهنځی ادبیات شامل شد ، به لهجۀ ایرانی تلفظ میکرد و هم طرز تفکر ایرانی داشت و هم از مدعیات ایران دفاع میکرد به ارتباط قدامت و اصالت زبان فارسی (نه دری) دفاع میکرد و تا امروز در خدمت مقاصد ایران قرار داشته ، همه کلمات و اصطلاحات فارسی ایرانی به اجازۀ او داخل افغانستان شده اند.

تصور کنید در مملکتی که در تشکیلات اساسی خود (وزارت سرحدات) و (وزارت زراعت) داشته باشد، اما
مطبوعات و میدیای این کشور از ١٢ سال ببه اینطرف (مرز) و (کشاورزی) میگویند و می نویسند ، هرگز کسی نشنیده که وزیر های زراعت و سرحدات اعتراضی ازین بابت نشر کرده باشند، زیرا گل روی رهین در پیش روی شان قرار دارد، و وزراء در بین خود همکاری و داد وستد دارند. بنابر آن نام وزارت های زراعت و
سرحدات فقط در لوحه بالای هر وزارت برای نمود نصب است! تلویزیون طلوع با چند تا جوانک زبانباز و کم
سواد خود که از ایران معاش میگیرند، (تولیدات زراعتی) را (فرآورده های کشاورزی) و (طرزالعمل) را (کارشیوه) ساخته، ترکیباتی از قبیل (واژه) و ( چالش) هر روز صدها بار در چینل ها و مطبوعات تکرار می شوند.
تا حال کسی از رهین نپرسیده که وظیفۀ تو به حیث وزیر فرهنگ چیست؟ و اگر کسی هم بپرسد، جواب او این
خواهد بود که من مانع آزادی بیان شده نمیتوانم..".

سوال در این جا این میباشد که مثلا آیا این یک تصادف میباشد که آقای رهین به حیث وزیر اطلاعات و کلتور افغانستان و یا به حیث وزیر اطلاعات وفرهنگ افغانستان رهیاب می گردد ؟

آیا این یک واقعیت است که که آقای رهین به حیث وزیر اطلاعات و کلتور افغانستان و یا به حیث وزیر اطلاعات وفرهنگ افغانستان فرق میان "آزادی بیان" و "محتوی بیان" را نمی داند؟

به هر صورت رژیم ایران از همان آغاز پروسۀ به اصطلاح دولت سازی برای افغانستان ، یعنی تقریبا از سیزده سال بدینسو ، برای نسب نمودن مستخدمینش در دستگاۀ دولت افغانستان از هیچ نوع مداخلاتی دریغ نه نموده است.

آیا این یک تصادف میباشد که یک تعداد زیادی از تلویزیون ها و نیز تعداد کثیر از مطبوعات و رسانه های اجتماعی در افغانستان "ایران محور" فعالیت دارند؟

فکر نمی کنم که این همه تصادفی باشد، بلکه مشاهدات چنین می رسانند که در عین حالیکه ایران برای نفوذش در افغانستان و به تعقیب منافع طویل مدت اش از کانال های یک "سیاست زبانی" دقیق عمل می کند و همچنان یک " سیاست مذهبی-دینی" نسبتا دقیق را ابزار سازی نموده است، متاسفانه نه مردم ما و نه هم سیاست مداران ما به یک مطالعۀ دقیق و یا یک ارزیابی و بررسی دقیق از "سیاست زبانی" به شکل عمومی و مفصل آن اهمیتی قایل اند.

"سیاست زبانی" که روس ها بدان وسیله هفتاد سال مناطق بالتیکوم را در چنگ خود نگهداشت، شباهت به "سیاست زبانی" ایران دارد که در افغانستان پیاده می کنند. رژیم ایران از کانال مطبوعات داخل افغانستان و توسط "سیاست زبانی" اش بی ثباتی سیاسی را دامن می زند.

آیا ما می دانیم که "سیاست زبانی" چه است ؟

آیا مردم افغانستان و بلخصوص دولت افغانستان ، حکومت افغانستان کدام تعریفی برای "سیاست زبانی" افغانستان دارد، که بتواند بدان وسیله راۀ مداخلات رژیم ایران را در افغانستان ببندند؟