د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

قافلۀ مرتدین

همایون غفوری 06.02.2010 01:58

اینک یک گمنام دیگر به قافلۀ مرتدین افزود . نعمت الله ترکانی . موصوف مقالۀ کفری در افغان جرمن به نشر راساند . قاعدۀ فقهی است که میگویند نقل کفر ، کفر نیست  . سپس گوشه ای از کفر گویی وی را برای کسانی نقل میکنم که در افغان جرمن آنرا نخوانده اند . اگرچه بهتر این است که در همان پورتال متن کامل مقاله را بخوانید تا بهتر بفهمید که دشمنان دین از کدام راه ها میخواهند تهداب ایمان این ملت را از بیخ برکنند .
    وی در مقالۀ بعنوان " سدۀ بیست یکم چه میخواهد " در جواب علی احمد کوهستانی که آقای عمرخطاب را در رابطه با عهد شکنی اش با آقای ملازاده ، سرزنش کرده بود ، درین مقاله مینویسد : اسلام همان بوده که هست . از هزاروچهارصد سال با همان نام جهاد ادامه دارد . این جهاد نه بخاطر عدالت اجتماعی ، وحدت ، برابری و برادری ، انکشاف و آزادی بلکه برای سرکوب گری ، قدرت سالاری ، غنیمت گیری ، چور و چپاول ، تخریب و کشتار و اسارت ادامه دارد ....
    در جای دیگری میگوید : حضرت عمر بوسیلۀ حضرت عثمان ، و حضرت علی و دیگرانش هریک بدست دشمنان اسلامش کشته شدند .
    با لهجۀ کاملا استهزاء آمیز مینویسد : حسین پسر علی برای بر تمدتزی خلافت یزید ، روی به کوفه کرد . اما شما و ملازادۀ تان نمیدانم برای براندازی کدام خاندان عرب روی به شرق ، غرب و شمال یا جنوب خواهید کرد ؟ و میخواهید در کدام بیابانی بی آب و علف جام شهادت بنوشید . مگر نه آنست که هدف شما چون حسین بر اندازی است ؟
     در جای دیگری بالای اقای کوهستانی تهمت بسته کرده از خود بزبان وی تلفیق میکند و مینویسد : آقای کوهستانی خوشبختانه در مورد تاریخ بربریت اسلام تحقیق های جالبی دارند . و از جمله در زمان پیغمبر اسلام حجت میاورند که گویا اصل فتنه از دوران خلفای راشدین ابوبکر ، عمر و علی آغاز گردیده است و قبول دارند که این یاران پیغمبر برای گرفتن مقام خلافت با شمشیر برهنه بجان همدیگر افتادند و یکی دیگرش را از صحنه دور کرده است .
    اگر چه معلومات خود را یکسره از جعل های تاریخی و تلفیقی دین شیعه ها و از روایات کاذبۀ همانها اخذ کرده است ، مگر باز هم بخاطر پخته نمودن چانس ایطالیا رفتن و خلق قضیۀ مستحکم برای دوسیه سازی در اداره های هجرت غربی که هر قدر دوسیه قویتر باشد به همان اندازه فرصت قبولی افغانها بیشتر میباشد ، این شخص گمنام و مزبور جرأت بسزایی کرده و علی الاقل ازین هم نترسیده که مبادا قبل از رسیدن به ایطالیا ، کارش را تمام کنند . زیرا که افغانها هر امری را برداشت و تحمل دارند ، بجز توهین به دین و مقدسات شان را .
    بنده وجیبۀ دینی پنداشته سطور ذیل را نوشتم  و یک نسخۀ آنرا به پورتال افغان جرمن ارسال نمودم تا احساس مسلمانی کرده آنرا بنشر برسانند .
 میگویند اسم بر مسمی دلالت میکند . چنانکه ابوجهل در الجاهلیة الاولی ، در حالت کفر و به دست شیربچگان صحابه واصل جهنم گردید . ابو لهب ( صاحب آتش ) را خداوند متعال در زندگی بشارت آتش " نارا ذات لهب " داد . مسیلمة الکذاب قبل از ادعای پیغمبری به کذاب مشهور بود و با دعوای پیغمبری آن را ثابت نمود . در لسان انگلیسی لفظ " بش " به معنای کاه یا علف است . و هر دو جورج بش ها ( پدر و بچه ) عینا شکل گاو و گوساله را دارند . آصف زرداری براستی هم سرمایه دار است و بیحساب زر دارد .
اما در افغانستان اسم بر مسمی دلالت نمیکند . بلکه اکثر و بیشتر اسم بر نقیض مسمی دلالت میکند . حفیظ الله امین . نه مبادی کمونیستی را حفظ کرد و نه هم امنیت را . نور محمد ترکی . همه روشنی های افغانستان را به تاریکی مبدل ساخت . گلبدین حکمتیار . از حکمت کار نگرفت و همیشه عقب حکومت شتافت . نه یار حکمت شد و نه یار حکومت . برهان الدین ربانی . برهان بود ولی نه برهان دین . برهان سوء استفاده از دین بود . اگر چه آغاز ربانیت داشت . اما توقع میرود که انجامش به رهبانیت بکشد . و آخرین انفاسش در یکی از تکیه خانه های کابل بیرون شود . عبدالرشید دوستم . نه رشادت دارد و نه هم دوست انسانی شده میتواند . البته همان لقب اصلی اش " گلم جم " بیشتر مناسب حالش بود . انشاءالله گلمش جم میشود . آمدیم سر اصل " نفری "  ( نعمت الله ترکانی ) . این شخص خلاف افغانها و همچنان خلاف اتباع کشورهای دیگر ، نصف نامش دلالت بر مسمی نمیکند و نصف دیگرش دلالت میکند . قسمت ترکانی بودنش بکلی درست است . زیرا که طرز نوشته اش کاملا شباهت به قلم کشی ترکانها ( نجار ) دارد . ترکان روی تختۀ مورد برش ، با پنسل خط میکشند تا برش اره مستقیم باشد . مگر خط کشیدن ترکان بخاطر مضمون نویسی و عبارت نویسی نیست . این جناب هم چند سطر بیموردی روی صفحه کشیده و میخواهد صفحات درخشندۀ اسلام را با آن برش نماید . و با این عملکرد ثابت کرد که قسمت اولی نامش ( نعمت الله ) کاملا مغایر مسمی است . این نعمت خدا نه بلکه نقمت خداست . این نکبت است .
فکر نمیکنم از کمونیستهای افغانستان باشد . زیرا که آنها  تا هنوز نتوانسته اند این قدر جرأت بکنند و دین خداوند را مورد گستاخی خود قرار دهند . از هندوهای افغان هم نیست که با استفاده از نام افغانی و اسلامی دین اسلام را مورد هجوم سگبار قرار بدهند . زیرا که در تاریج تواجد هندو ها درین سرزمین ، هیچگاه نشده که اسلام را مورد هجوم قرار دهند . آنها مردم مسالم و امن پسند میباشند و در تجارتهای خورد و بزرگ خود مشغول اند . افغانستان یهودی یا مسیحی هم ندارد که این از زمرۀ آنها باشد .
پس این شخص کیست !؟
سالهای قبل محکمۀ شرعی افغانستان یک تبعۀ افغانی را به جرم مرتد شدن محکوم به اعدام کرد . اینکه محکمه مسؤولیت دینی اش را ادا نمود ، درین هیچ کسی شک ندارد . اما اینکه آن مرتد چرا بمجرد صدور حکم اعدام نشد ، این موضوع ، تعجب آور است . قابل تذکر است که تنفیذ احکام اعدام از سوی محاکم ، در بیشتر کشور ها ، که افغانستان نیز از جملۀ همان کشور ها میباشد ، به موافقت نامه و یا امضای رئیس دولت متوقف میباشد و تا او فرمان صادر نکند ، اعدام صورت نمیگیرد . رئیس جمهور افغانستان ، آقای کرزی که حکومتش به خیرات و کمکهای جهان غرب استوار است و خود نیز چندان پابند شرع و دین نیست ، در اثر فشارهای غرب نتوانست حکم صادر کند تا بموجبش آن ( عبدالرحمن ) مرتد اعدام میشد . نه تنها همین قدر ، بلکه آن مرتد بگونۀ مرموزی از محبس کشیده شد و چندی نگذشته بود که مصاحبه های رادیویی اش نشر شد و گفت که در ایطالیا زندگی میکند . خیر بهر صورت ، چه اعدام شدن و چه فرار کردن یا چه با توطئه نجات یافتن ، اصلا هدف اسلام از اعدام چنین افراد ، تصفیه و تنظیف جامعۀ مسلمان است نه ریختن خون برای ریختن خون . و جامعۀ مسلمان افغانی با بیرون شدن آن نجاست ، نظیف شد .
در همان روز ها چیزی که در نگرانی من و شاید در نگرانی بسیاری اندیشمندان مسلمان افغان افزوده بود این بود که چنین واقعه ، دروازۀ دیگری از فساد را بروی این ملتی که اصلا از فساد های گوناگون عقیدوی و اخلاقی و اقتصادی  نالان است ، باز خواهد کرد . و در ظرف سالهای محدودی دیدیم که کامبخش و غوث زلمی نیز اقدام به چنین اعمالی کردند که تا حال اگر چه به ایطالیا نرسیده اند ، مگرعدم صدور حکم مشابه به حکم آن عبدالرحمن مرتد در حق این دو ، دلالت به کناره گیری و دلسردی محکمه میکند . به حجت اینکه هنگامیکه اولین حکم ازین قبیل نافذ نشد ، احکام مشابه به آن ، در آینده هم قابل تنفیذ نمیباشد .
در حقیقت این امربه حیثیت و هیبت محکمه صدمۀ شدیدی وارد نمود . و این از خصوصیتهای احکام حدود در اسلام است که هر گاه به سبب رشوت خوری یا بسبب خیانت فرمانروایان تعطیل میشود جنایتکاران و مجرمان و دزدان چون میبینند که مانعی در راه وجود ندارد ، جرأت پیدا میکنند و سرکش تر میشوند .
از آغاز جهاد علیه کمونیستها در افغانستان ، یک مورد هم قلمبند نشده باشد که کدام فرد افغانی به اسلام توهین مستقیم کرده باشد و یا کتاب خدا را مورد اهانت قرار داده باشد . اگر چه در عهد های قبل از جهاد ، بودند اشخاصیکه کارتونهای توهین آمیزی در جراید نشر کردند یا مقاله هایی در تمجید از لینن و نظام کمونیستی اش نوشتند . مگر کفر صریح هیچ کسی نگفته بود . حتی که در زمان حکومت کمونیستها نیز کسی مرتکب چنین غلاظتی نشده بود . حتی که همان عبدالرحمن مرتد هم هر گز اسلام را دشنام نداده بود . او منتها اینقدر گفت که من عیسوی شده ام . و در اثنای محاکمه اش در حضور قاضی گفت که من به اسلام احترام قایل هستم مگر بنظر من عیسویت به حق قریبتر است .
اما این ترکان کفر صریح گفت . او اسلام را مورد توهین و تمسخر قرار داد . سپهسالاران اسلام را ناسزا گفت . رموز دین را اهانت کرد .... مگر با وجود این همه ، من به این باور هستم که وی از علمیت و معلومات و مطالعۀ شخصی ، اسلام و رموز آنرا توهین نمیکند . چرا که این به یک سویۀ علمی نیاز دارد ، و این شخص نه علمیتی دارد و نه هم ادبی . و نه از تجربۀ شخصی به چنین نتیجه رسیده است که اسلام را قابل احترام و قابل تطبیق نداند .
پس چه چیز سبب شده باشد که این شخص کفر گفته !؟
از اهانتهای خوف آمیزش ، به آن کودنی میماند که چپ و راست را نگاه کرده و پاچه های شلوار را بلند کرده در حالت نیمه فرار به راهروی دشنام میدهد و غیب میشود . از لهجه اش آشکار است که چقدر در خوف و هراس چنین افکار را قلمبند کرده باشد . شاید هم چندین بار از نوشتن صرف نظر کرده باشد و چندین جمله های شدید را حذف کرده باشد تا این کفر سرایی را در ظرف چند شبانه روزی تهیه و چند شبانه روز دیگر را هم در تردد ارسال بکنم یا نکنم سپری کرده باشد . مگر بالاخره مقالۀ کفری اش را نشر کرد .
چرا نشر نمیکرد ، آخر این مقاله سبب میشود که او هم به ایطالیا برده شود و در خدمت مالش پاپ قرار گیرد . پسخوردۀ کشیشها در انتظارش است . شاید سجده در برابر خدا نصیبش نبوده و دستبوسی پوپ مقدرش باشد .
حتما در فکر مشهور شدن است . شاید هم " ان جی او " های غربی او را به این کار گماشته باشند .. شاید ... و شاید ... و شاید .
هر انگیزه اییکه سبب شده باشد ما گفتار و نوشتار و افکارش را شدیدا تقبیح میکنیم . از او میخواهم که این افکارش را دوباره مراجعت کند و خوب بیندیشد . اسلام را خوب مطالعه کند . تنها در روایتهای اسرائیلیات و روایات تلفیقی و جعلی شیعه ها ننگرد و روایات موثق و احادیث صحیح نبوی را مطالعه کند . و ازین نوشته و از اندیشه های مشابه به این نوشته اش اظهار برائت کند . و اگر باز هم اصرار میکند ، کافر شمرده میشود . که در اثر آن دردنیا و آخرت با ذلت ابدی مواجه خواهد شد . افغان مسکین اگر کافر شود مصداق همان ضرب المثل هندو قرار میگیرد که " دین هم لاړ او .... هم لاړ "