د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

دوکان قصابی ( میر حسین مهدوی )

همایون غفوری 20.10.2009 19:28

باتشکرازمیرحسین مهدوی که بانوشتن مقاله ای تحت عنوان (گوش خر بفروش دیگرگوش بخر) مضمون من تحت عنوان ( افغانستان در چنگال مسیحیت و تهدید تشیع ) را شهرۀ آفاق بوس بخشید ، زیرا که بنده چنان توقع نداشتم که تعداد خوانندگان مضمونم به هزار ها برسد و در سایتهای متعددی روی آن بحث شود . اگر چه مقالۀ بنده یک کوشش نهایت کوچک در راه کشف دسیسۀ مشترک امریکا و ایران بود و علاوه برین یک مقاله ای بود که همه پهلو های آن دسیسه را با وجود ادراک کامل نویسنده به همه جوانبش ، در آن مفصل بیان نشده بود ، مگر باز هم بعد از نوشتن نقیض آن بقلم مهدوی ، مقاله توانست کسانی را به خواندنش وادار کند که اصلا به خواندن علاقه ندارند . کسانی در روی صفحۀ سایت اصلاح انلاین آشکار شدند و روی مقاله بحث کردند که بنده با وجود اینکه از خوانندگان دایمی اصلاح انلاین میباشم ، ولی یکبار هم اسم این افراد را در انلاین های اصلاح انلاین ندیده بودم ، چه رسد به این که بالای یک مضونی تبصره کنند که اصلا در اصلاح انلاین نشر نشده بود و بهمین ترتیب تبصره هایی در سایت دعوت فری میدیا در ارتباط با مضمون مذکور نشر گردید . آقای مهدوی مقالۀ خود را در یکی از سایت های افغانی نشر کردند و اینک برخی از سخنان ایشان را مورد بحث قرار میدهم تا خوانندگان محترم درک کنند که ایران و همکاران افغانی اش چقدر ازین ناحیه در تشویش بسر میبرند که مبادا راز شان کشف گردد .

قبل از بر رسی مقاله نگاهی می اندازیم روی عنوان آن ( گوش خر بفروش ... )

در کابل یکنوع خوراکه رواج است که بنام گوش فیل یاد میکنند و راستش ، بسیار لذیذ است . اما اینکه آقای مهدوی کار و بار گوش خر میکند ، معلومات جدیدیست . خوردن گوشت خر های خانگی و متزامن با او ، ازدواج متعه ( صیغه ) را حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اصحابه و سلم ، در غزوۀ خیبر حرام قرار دادند ، که طبق یک حدیث ، تا آن زمان هر دو حلال بودند . یا اینکه برای مدت محدودی جایز بوده اند . این است دین اهل سنت . اما مطابق فقه مهدویان ، این دو هنوز هم حلال اند ، و همه اطلاع دارند که یکی از آن دو ، در بین شیعه ها بازار گرم دارد . قصدم ازدواج متعه ( صیغه ) است . که بنظر بسیاری علمای اجتماع ، اتباع مذهبی با داشتن این نوع شریعت ، هیچ نیازی به قحبه خانه رفتن ندارند ، مگر باز هم در حیرت اند که باوجود اینکه امکان دارد رفع شهوت از راه ( حلال ! ) ( صیغه ) کنند ، چرا به تعداد هزارها قحبه در خیابان های قم و تهران و اصفهان سرازیر میشوند و تعداد شان رو به افزایش چشمگیر است !

خیر این مسأله چون بموضوع تعلق ندارد و در مشخصات اجتماعی ایران ما سر و کاری نداریم و نه باید هم داشته باشیم . این را میگذاریم و می آییم روی اصل موضوع .

فکر میکنم بالای زخم تازۀ جناب مهدوی پای گذاشته بودم که فغانش بیرون شد . ورنه من در مقالۀ مورد انتقاد وی چیزی نگفته ام که احساسات برانگیز باشد . من تنها خواستم یک پلان ایران و امریکا را افشا کنم تا ملت بیچاره و مظلوم افغانی مان که از سالهای طولانی دچار مشکلات است ، بیدار شود و نگذارد که بعد ازینکه متحمل هر گونه بربادی های جسمانی و روانی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی شد ، اکنون نگذارد که نوبت به برچیدن بساط  دین از جامعه اش برسد . زیرا که هر چیز جبران پذیر است  بجز دین و مقدسات و ارزشهای دینی .

اما اینکه مهدویان و امثالشان درین (خیال پلو ) باشند که ساحه برای هر فعالیت باز است و هر چه خواسته باشند بکنند کسی نیست که در راه اینها بایستد ... بدانند که این خواب است و خیال است و محال . اینها باید بدانند که این ملک وطن شیران است . این مهد علمبرداران سنت است و هر سنگ و چوب این کشور از ارزشهای اصیل دین دفاع میکند . یک موضوع دیگر را نیز میخواهم روشن کنم . مهدوی همانطوریکه مقالۀ سابقه را تحریف کرده به خوانندگان تقدیم کرد ، اینبار واضحا برای او و برای هم کیشانش میگویم که سخنان من تهدید  نیست . من تنها خواسته ام راه  در امن زیستن را نشاندهی کنم  و به شیعه های افغان بگویم که در دلدل ایران و در جال امریکا گرفتار نشوند و به سلامتی ارضی این کشور دست بدست سنی ها داده با هر قوتی که میخواهد این سلامتی و وحدت ارضی ما را تهدید کند ، در نبرد شوند . این یگانه هدف من از نوشتن مقالۀ سابقه ام بود ولی آقای مهدوی در حالت سراسیمگی سخنان ناشایسته و هرزه در موردش گفت .

جناب مهدوی تحت عنوان " گوش خر بفروش و دیگر گوش خر " مقاله ای نوشت . این است تربیه ای که در قم آموخته . یقین کنید که تا امروز ندانستم که وجه مشابهت بین گوش خر و بین نویسندۀ مضونی که او مورد انتقاد قرار داده و یا بین گوش خر و ناشر آن مضمون چیست . زیرا که این ضرب المثل بکلی مطابقت با مقام ومقال ندارد . بهر صورت ، ببینیم که در مضمون (گوش خر) دیگر چه میفروشد . در آغاز مقاله هجوم بیموجب و بیشرمانه علیه پورتال افغان جرمن کرده و او را به تفرقه اندازی بین اقوام و مذاهب کرده که مسئولین محترم پورتال از خود دفاع کردند و موقع بمن مساعد نشد که من در مورد چیزی بگویم . علی الاقل بعد از دفاع پورتال از موقفش ، من اینقدر هم گفته نمیتوانم که اگر اینها تفرقه اندازی هدف میداشتند مقالۀ مهدوی رابنابر هجوم بیمورد علیه پورتال ، نشر نمیکردند . و انتظار میکشیدند تا یک شخص عاقل و بردبار در رد مقالۀ من مضمون موزونی برایشان ارسال کند .

بعد از آن جناب مهدوی بهتان بافی هایش را علیه بنده آغاز نموده میفرماید که همایون غفوری در مدارس وهابی عربستان سعودی علوم دینی حاصل نموده و در همانجا سکونت دارد . بله من در مدارس عربستان علوم اسلامی فراگرفته ام ، جاییکه برای مسلمانان ( قال الله و قال الرسول ) می آموزند . بله من در جایی سکونت دارم که مهد اسلام و گهواره دین است . استغفر الله در قم مدنسه نیستم که برای فریب خوردگان ( قال عفیر و قال ابو صالح و قال زراره ) میآموزند ، جاییکه به مردم میآموزند که ( التقیة دینی و دین آبائی  ) . بله من در جایی علوم دینی فراگرفته ام که سند احادیث را به رسول الهدی میکشند ، نه در قمی که بلند ترین سند نزد ایشان به مجلسی و طوسی و اندک بالاتر از آنها به جعفر صادق میرسد و آن هم با روایات کاذبه و بهتان علیه اهل بیت . بله من در جایی سکونت دارم که قرآن تدریس میشود ، نه در جایی که قرآن را محرف میخوانند .

گفتی که همایون غفوری پا را از ابن تیمیه فراتر نهاده و در تشنیع شیعه ها ناگفته های سران قاعده و رهبر شان را بازگو کرده است . آقا ! ابن تیمیه میگفت که شیعه بدتر از یهود و نصاری اند . اما من هنوز چنین نگفته ام . من تنها چیزیکه گفته ام آنرا باز تکرار میکنم که شما شیعه باشید مگر افغان باشید و در دسیسۀ ایران او را همراهی نکنید که عاقبتش وخیم است .

دلایل و سخنان مرا کودکانه خواندی . آقا آزاد استی . چنانکه در مقالۀ سابقه هم گفته بودم که امروز آزادی بیان برای همه تأمین است و هیچ کس مانع راه کسی نمیشود . در مورد بنده هر رأیی که دارید آزاد هستید . مگراینقدرمتوجه باشید که میگویند " حدود آزادی اشخاص درجایی به پایان میرسد ، جاییکه حدود آزادی دیگران آغاز میگردد " . پس نباید از هرزه گویی و دشنام دادن کار گرفت .

اینکه من گفتم امریکا میخواهد افغانستان را و در نهایت عالم اسلام را به شیعه ها تسلیم دهد ، این سخن را غیر منطقی خواندی. باکی ندارد ، چون دسیسه طوری چیده شده که بازی کنان نقشها ، هیچ احساسی نکنند که اصل هدف چیست و نهایت امر بکجا میرسد . چون دسیسه گران همه تارهای دسیسه  را نزد خود دارند و بجز چند شخص محدودی که مستقیما در پلان با آنها شریک میباشد ، دیگران در نشوۀ انجام گرفتن نقشها مطابق میل ایشان ، چنان محو میباشند که هر کامیابی را دست آورد خود میدانند و اصلا گمان نمیکنند که ( زور کاکا است که انگور در تاکها است ) . مثال زنده ، پیروزی مجاهدین و اخراج شوروی ها از افغانستان و محو نمودن اتحاد شوروی از روی نقشۀ جهان است که در ظاهر ما افغانها کارگردان آن فلم بودیم ولی تا آخر هیچ کس نمیدانست که تمویل این فلم را امریکایی ها متحمل میشوند ، و این حماقت خواهد بود اگر کسی به این نظر باشد که امریکا دوست ما بود و از راه همدردی و انساندوستی ما را کمک میکرد .

یگانه سخن معقولی که گفتی این بود که افغانستان عراق نیست که امریکا به آسانی با سرنوشت آن بازی کند و مانند غلام زرخریدش دست بدست آنرا بفروشد . آقای مهدوی ! این جمله اگر چه تو ازآن به شیوۀ دیگری تعبیر کردی و من اندک قالبش را تغیر دادم ، مگر راستش بگویم بسیار خوب گفتی . و من هم در تأکید این برای امریکا و ایران میگویم که تا هنوز وقت زیاد دارید هر چه زودتر از قضیۀ افغانستان خارج شوید ورنه عاقبت این کار را از انگلیسها و روسها بپرسید .

گفتی که مذهب شیعه را مفسد فطرت خوانده ام . آقای مهدوی ! رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اصحابه و سلم میفرمایند که انسان به فطرت تولد میگردد مگر والدینش ، او را مجوسی و یهودی و نصرانی  میسازند . همه میدانیم که دین فطرت ، بر توحید خداوند استوار است ، مگر آخوند های شیعه مردم را عبادت حسین وعبادت قبر می آموزند . حتی که شیعه های کویت یک گوسفند را عبادت کردند ، بدلیل اینکه آخوند برای اهالی آن منطقه گفته بود که وی خواب دیده که علی در شکل همین گوسفند نزد وی آمد و برایش گفت که من از شیعۀ خود آزرده ام چرا که آنها تا امروز انتقام خون حسین را گرفته نتوانستند . آقای مهدوی ! این مفسد فطرت نیست ، چیست ؟

گفتی بر دعا های شیعه ها تهمت بسته ام و آنرا دعاهای شرکیه و دشنام صحابه خوانده ام . مهدوی جان ! دعای زیارت عاشورا و دعای صنمی قریش را باز کن و به خوانندگان این پورتال نقل کن سپس بگذار که آنها بین من و تو قضاوت کنند .

گفتی که من مذهب شیعه را یک پدیدۀ متأخر درین کشور خوانده ام و گفته ام که این مذهب ریشۀ تاریخی و کدام اصلی درین کشور ندارد . در جواب این ، جناب تان فرمودید که شیعه قدامت ده هزار ساله درین سرزمین دارد ..  آقای مهدوی ! من اکنون چیزی دیگری درین مورد نمیخواهم بگویم از خوف این که  اینبار نگویی که شیعه ها قبل از انسانها درین سرزمین سکونت داشتند .

اینکه من شیعیان را متهم برین کرده ام که ولاء آنها به ایران چربتر و قویتر از افغانیت نزد ایشان است ، فکر نمیکنم مبالغه کرده باشم و نه هم این تهمت است ، بلکه این یک واقعیتیست که شما اگر از باب تقیه هم بخواهید  که او را پنهان کنید ، نمیتوانید . و اگر جرأت رویارویی حقایق را داشته باشید نباید ازین حقیقت انکار کنید .

از پیشۀ اجداد کار گرفته خواستی تا خوانندگان را در مورد من بی باور نمایی ، و گفتی ملت افغان را جاهل گفته ام . مگر شاهدی تقدیم نتوانستی . زیرا چیزی که من گفته ام و بار ها گفته ام و با اصرار میگویم ، بکلی عکس این تهمت است . چیزی که من گفته ام این است که این ملت بار ها ثابت کرده که در راه حفظ دین و ناموس از هر چه گذشته و در همین میدان نام آفاق شگاف کسب کرده . مگر حکومتها همیشه دست نشانده بوده و نخواسته اند که این ملت اسلام را مکمل بشناسد ورنه گزارۀ دشمنان دین مشکل خواهد بود . و راستی هم همین است که روزیکه این ملت دین اسلام را مکمل شناخت و آنرا بشکل مطلوبش بالای خود تطبیق کرد ، بساط کفر از قسمت بزرگ روی زمین برداشته خواهد شد . بهمین سبب است که این ملت را همیشه تحت حکومتهای دست نشانده قرار میدهند و آن حکومتهای دست نشانده وجیبۀ اول این را میبینند که ملت را چگونه از دین شناسی دور نگهدارند . و بهمین سبب من ادعا دارم که غرب امروز میخواهد تا عالم اسلام را به شیعه ها بسپارند چرا که از اساسیات دین شیعی این است که تا زمانی که مهدی از سرداب بیرون نشده جهاد وجود ندارد ، زیرا که جهاد بدون امام اصلا جایز نیست . و بهمین سبب هم مذهب شیعی نماز جمعه ندارد که امام زمان از جبر پولیس عباسی ها در زیر خانۀ سامراء پنهان شده و تا هنوز خواب است و تا زمانی که اوضاع مطابق میلش نشود و امنیت تأمین نشود خارج نخواهد شد و تا زمانیکه او خارج نشود نماز جمعه فرض نیست چرا که حضور امام در ادای ناز جمعه شرط اولین است !!! 

باز هم هجوم کردی و گفتی که من گماردۀ استخبارات عربستان هستم و پلانهای قاعده را تطبیق میکنم . هههه . عجیب عقلیتی !!! همه کسانی که مقالۀ بنده را خوانده اند ، حتما در زیر مقاله نام مرا خوانده باشند (همایون غفوری) و ایشان خود قضاوت کنند که از کدام حرف نامم گمان عربستانی بودن میشود . در صورتیکه من همه خوانندگان این مقاله را دعوت میدهم که تمام لیستهای همه ناحیه های افغانستان بشمول ناحیه های مناطق هزاره نشین و شیعه های افغانستان را بخوانند و یک فرد را بمن نشان دهی کنند که اسمش میرحسین ( مهدوی ) باشد . به اسثنای اسنادیکه بعد از انقلاب کمونیستها درج گردیده ، که آن انقلاب سبب شد تا نصف ملت افغان دیار شانرا ترک کنند و به کشور های همسایه مهاجر شوند . پس ای مهدوی جان ! تو عمیل استخبارات قم استی یا من عمیل استخبارات عربستان .

افزودی که احتمال این است که همایون غفوری چند سطر ازاصول دین وچند کتابی از سید قطب و چند خبری از اخوانی ها خوانده و یکی را هم درست نفهمیده . مهدوی صاحب باز هم تشکر از لطف تان . حسن نظر تان است ورنه من کجا لایق این نظر نیک تان .

جناب مهدوی آخوند ! بعد ازین که حدس زدی و در مورد بنده احتمال دومی را ترجیح دادی ، نظریۀ سه نکاتی عرض نمودی .

1 - گفتی که جنبش طالبان را استخبارات پاکستان و عربستان و امریکا ایجاد کردند . من تا اندازه ای با این نظرت موافق هستم به استثنای دست داشتن عربستان در موضوع . بدلیل اینکه دیدیم که کشور عربستان سعودی با شدت کامل در مقابل طالبان و همراهان شان برخورد کردند و خسارات زیادی در  جان و مال  متحمل شدند و تا همین لحظه هم ازین کشمکش در امان نیستند .

مگر چیزیکه الآن مهم است و تو عمدا به او اشاره نکردی ، این است که سران قاعده و طالبان اکنون در قلب ایران و تحت سرپرستی آخوندهای قم فعالیت دارند . اگر چه این ائتلاف از سوی بعضی از متشددین در طالبان و قاعده قابل قبول نبود ، مگر آنها را با  دلیل مصالح مشترک بین قاعده و ایران قناعت دادند که هدف هردو - به زعم ایران - ممانعت تقدم امریکا در منطقه میباشد . و جناح متشدد قاعده ، به اصل فقهی ( الضرورة تبیح المحظورات ) عمل کردند .

مهدوی در ضمن اشاره به تکوین طالبان ، یک جملۀ اعتراضی وارد کردند و گفتند - استغفرالله - طالبان و شورای نظار شیعه نیستند . آقای مهدوی ! من با وجود اینکه با طالبان و شورای نظار اختلاف جذری دارم ، مگر با وجود آنهم خدا را هزار ها بار سپاسگذارم که آنها شیعه نیستند . هزار ها عیب آنها قبول مگر شیعه بودن ایشان - استغفرالله - بکلی قابل تحمل نمیبود .

2 _ در جواب نکتۀ شماره دوم تان چونکه با مقدمۀ این مقاله مناسبت خوبی داشت ، در همانجا برایتان جواب دادم و گفتم که این موضوع را اضافه تر ازین نبش نمیکنم تا نشود دعوا کنید که شیعه ها قبل از انسانها در روی دنیا موجود بودند . در همین نکتۀ شماره دوم یک ملاحظۀ دیگری مبنی بر یاد نمودن اسم حسین کردید که چرا اسم گرامی ایشان را با احترام یاد نکرده ام ، و تهمت زدید که شمشیر عبد الوهاب را بدست گرفته با اهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم درجنگ پرداخته ام . معاذ الله .

جناب وکیل مدافع اهل بیت ! وادارم نکن اموری را به خوانندگان یاد کنم که سبب افشای مزید دین تان گردد . ورنه میگویم که شمایان اهل بیت را چگونه احترام میگذارید . یک مثال هم در مقدمه برایت آوردم که بعضی شیعه های کویت گوسفندی را بیاد علی عبادت میکنند و میگویند که علی کرم الله وجهه در شکل این گوسفند درآمده . لعنت برین احترام و نفرین بر چنین احترام گذاران . پس وادارم نکن همه راز های شیعه ها را افشا کنم . و این که من درآن مقاله چرا نام حسین را بدون (علیه السلام) یاد کرده ام ، میخواهم برایت واضح کنم : تو هم میدانی و همه شیعه ها میدانند که منزلت اهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم نزد اهل سنت چه است . و اهل سنت ایشان را چه مقامی قایل اند . و اگر تا حال بجز از تکایای شرکی  کدام مسجد اهل سنت را ندیده اید و کتابهای اهل سنت را مطالعه نداشته باشید ، اجازه بدهید که منزلت اهل بیت نزد اهل سنت را من برایتان خلاصه شرح کنم : من و پدرم و مادرم و اولاد هایم و همه اموالم ، همه فدای خاک پای اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و سلم . ما با ذکر اسم رسول اکرم ( صلی الله علیه و سلم ) و با ذکر اصحابش ( رضی الله تعالی عنه ) میگوییم که اهل بیت گرامی آنحضرت صلی الله علیه و سلم از هر دو صفت ( اهل بیت و صحابی ) برخوردارند . اما اینکه درآن مقاله چرا حسین را مجرد از هر القاب حرمت ذکر کرده ام ، سبب این است که در آن مقاله حسینی را یاد کرده ام که شما عبادت میکنید ، و واضح است که آن حسین ( نواسۀ رسول الله ) نیست . او کدام حسین دیگری است که شیطان بخاطر گمراه نمودن شما شکل گذاری کرده و حتی که رسم او را هم برایتان نشاندهی کرده که عین همان خد و خال عیسای مسیحیان را داراست . مگر نه آن حسین است و نه او عیسی بن مریم . اینها معبودان شما و مسیحیان اند .

در پایان نکتۀ شماره دوم گفتی که وهابیت یک مذهب پروردۀ استخبارات انگلیس است ... اول اینکه من وهابی نیستم که در معرض دفاع ازین قرار داشته باشم و مذهبی را هم بنام مذهب وهابی نمیشناسم . البته یک شخصی مصلحی را در تاریخ خوانده ام که نامش محمد بن عبدالوهاب بود و در سرزمین نجد کارهای اصلاحی انجام داد که سبب شد مانع قبر پرستی درآن مناطق شود . بخاطر دفاع ازین مصلح نه ، تنها بخاطر بیان حقیقت میخواهم بگویم که تو که آن شخص مصلح را متهم به عمالت به انگلیس کردی، چرا فراموش کردی که عبدالله بن سبأ یهودی کی بود و چه کرد و شما از کجا آمدید ؟ نمیخواهم با بیانش مقاله  طویل شود .

نکتۀ اخیر تان مبنی بر قدامت ده هزار سالۀ شیعه ها درین سرزمین را دو بار ، در ابتدا و در وسط تکرار کرده ام و کفایت میکند . اما تهمتی که بمن بسته اید که من مانند طالبان خواهان این استم که شیعه ها یا سنی شوند یا وطن را جبرا ترک کنند و یا بمیرند ... اگر چه در لابلای همان مقالۀ سابقه و درین مقاله و در یک مقالۀ دیگری که پورتال افغان جرمن نشر نکرد  ، درین هر سه موضع این موضوع راروشن کرده ام و بازهم تکرارمیکنم تا تهمت تان به خوانندگان آشکار تر شود . وطندار گل ! من کی باشم که چنین مطالبه از شیعه ها بکنم . نه هم حق دارم که انسانی را از حق زیست محروم کنم و نه هم توان چنین کاری دارم . بار ها گفته ام که شیعه باشید ، مگر ( افغانی ) . این وطن به گفتۀ شما وطن مشترک سنی ها و شیعه ها و چپی ها و راستی ها است  . مگر آقای مهدوی متوجه باشی که این کشور جایگه فرهنگ و هواخواهی ایران نیست . پس تمنا نکنید که همه شیعه شوند و فرهنگ فاسد ایرانی را زآن خود کنند . هزاره باش مگر هزارۀ افغان . شیعه باش مگر شیعۀ افغان . سنی باش مگر سنی افغان . هندو باش مگر هندوی افغان ، اگر چه این اخیر هم کدام اصالتی درین کشور ندارد و از پیامد جنگهای سابقۀ افغان و انگلیس هستند ، ولی هر چه هستند اکنون تابعیت این کشور را دارند پس افغانند . و به هیچ صورت از آنها یا از دیگران پذیرفته نخواهد شد که ولاء شان به هندوستان یا ایران یا عربستان باشد .     

د همايون غفوري مخکينۍ مقاله لاندې ولولئ:

افغانستان در چنگال مسیحیت و تهدید تشیع