د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

علاقمندي دولتمرادن افغان به مفاسد اخلاقي

محمد مصطفي نويد 17.08.2009 21:37


بعد از اشغال افغانستان بوسيله سي و چند كشور  و به وجود آمدن حكومت نام نهاد و پوشالي.
مبارزه با فساد را  همواره حكومت افغانستان يكي از اوليت ها در برنامه كاري خود ميدانست، و هميش خود را مصروف به آن نشان داده است. و همچنان فساد بعنوان نقطعه ضعف دولت از طرف منتقدين آنها مطرح مي شد، اين كه آيا حكومت افغانستان در زمينه كامياب بوده و يا نبوده مورد بحث نيست، آنچه مورد بحث است، خود كلمه فساد مي باشد و  يا به عبارت ديگر فسادي كه دولت و سياست مداران افغان با آن در گير بودند و از آن ياد مي كردند كدام فساد است، مسلماً كه فساد اداري را دولت مردان افغان فساد ميدانستند، نه فساد هاي اجتماعي و اخلاقي را كه تحفه تحولات 2001 است و دارد نظام اجتماعي افغاني را در سطح خانواده ها از بين مي برد.
هر چند برنامه تغيير در افغانستان بيشتر تغير فرهنگي و ديني بوده تا استراتيژيك و آنچه كه شعار داده مي شد، اما با اين همه فساد اجتماعي و اخلاقي در برنامه هاي سياست پيشه گان افغاني قابل تأمل و باز نگري است.
انتخابات كه چند روز انگشت شمار به آن مانده است، بيشترين زمينه را مساعد ساخت، تا هر كله اي بخاطر رسيدن كرسيي به اصطلاح «لق» رياست جمهوري آنچه دارد بيرون ريزد.
ولي با وصفي جستجو در برنامه هاي  اين چهل و يك ريس جمهور با كم و بيش كه بيان كردند، هيچ يكي از آنها را نمي يابي كه فكر مشكل گشايي شان به اين همه بي بندو باري اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي كه بيشتر از طرف رسانه ها به بهانه آزادي بيان به خور مردم داده مي شود، تمركز يافته باشد.
بلكه هر يك به نوبه خود، انكشاف روند فعلي را وظيفه آينده خود ميدانند، زيرا، اين لازم شده است كه هر رياست خواه بايد، پياده كننده دموكراسي باشد، ورنه ...
بي حجابي روز افزون دوشيزه گان، ويلگردي و هزاران معصيت ديگر جوانان، محصول چيست؟ جز همين برنامه هاي مزخرف رسانه ها كه بوسيله چند فرد  بي برنامه و بي هدف و درون تهي تهيه مي شود، و دارد خورد و بزرگ ما را در منجلاب بي بندوباري اجتماعي مي اندازد و بسوي نابودي اخلاقي، فكري و فرهنگي مي كشاند.
اين درست است كه مردم افغانستان از همه اولتر به لوازم اوليه زندگي ضرورت دارند، و بايد از همه پيشتر به آن توجه شود، اما اين را نبايد از ياد برد، كه زندگي، بهر گونه كه باشد مي گذرد، حتي با يك گيلاس آب و چند خرما.
قمار خانه ها، شراب خانه ها، و حتي رقاصه خانه ها، و هزاران ابتذال ديگر در عروسي ها و محافل شخصي خانواده هاي مردم، امروز از بركت همين نظام به يك امر عادي تبديل شده است.
راديو هاي بي برنامه كه بجز موسيقي مبتذل و برنامه هاي مثل «اين چاشت چه پخته كرديد» و ... هر روز از صبح تا شام، وقت جوانان افغان را بخود اختصاص داده است، و آنرا رايگان از بين مي برد.
زمانيكه در كنار جاده اي در شهر كابل چند قدم برداري، هر فروشنده و دوكان دار راديوي خود را بلند نموده و  همان موسيقي مبتذل و برنامه هاي بي محتوا را مي شنود، و يا جواني را مي بيني كه گوشي را ديو در گوشش است و مصروف شنيدن همان موسيقي هاي مبتذل و مزخرف است كه او را از ياد خدا غافل ساخته است.
از سوي ديگر رسانه هاي تصويري به ترويج بي حجابي و رقاصه گري با برنامه متنوع خارجي با يك ديگر رقابت نموده و هر يك از ديگر سبقت مي جويند.
گروه هاي مختلف زير نام «هنرمند» دست به توليد و نشر بي بندو باري اجتماعي زده و با كرايه گرفتن دختران عمدتاً در خارج از افغانستان بقول خودشان البم هاي را آماده مي كنند، كه براي هيچ يك از مسلمان جايز نيست كه پي تماشاه آن بنيشيند، اما در تلويزيون هاي شخصي و با تأسف حتي دولتي بدون كدام ملاحظه نشر مي شود، و از طرف گرداننده مزخرف برنامه هم توصيف و تمجيد مي شود كه در اين آهنگ فلان شده است و فلان... و پير و جوان افغان در كانون خانواده به نظاره آن مي نيشنند، و ديگر دارد، آن پرده عفت كه بين خواهر و برادر، مادر و پسر، پدر و دختر، بود، مي درد
سريال هاي هندي كه حيايي انسان مي آيد تا لباس يك بازي كن آن را توصيف كند، جزوي از برنامه هاي روزانه فاميل ها شده است، طوري كه هرگاه فردي به دليلي نتوانسته باشد كه يك قسمت يك سريال را بيبيند، به پايي قصه دوستش مي نشيند تا بداند كه سريال به كجا رسيده است.
چنانكه گفته شد، هيچ يك از سياست مردان افغان و دولت كنوني افغانستان به اين توجه نكرده بلكه هريك خود را متعهد مي دانند، تا هر چه بيشتر آزادي بيان را كه در افغانستان به گونه وجود دارد و از آن بيشتر متعهد شوند تا بدين وسيله به جلب آراي مردم ولگرد و دوستان خارجي شان پرداخته باشند
اين كه آزادي بيان يعني چه بحثي است جداگانه اما، معلوم است، كه اين تصويري كه در افغانستان از آن كشيده شده است، آزادي بيان نيست، بلكه بهتر اين خواهد بود، كه آزادي بيان را  انارشيزم فرهنگي نام نهاد، كه  در اين صورت  آن هيچ فردي نمي تواند، بر آن خرده بگيرد، چون انارشيزم، انارشيزم است.
بهر حال آنچه كه تشويش را بيشتر از پيش به انسان پيدا مي كند، اينست، كه چند روز بعد بازار سياست پوشالي و گره خورده به غرب، افغانستان بدست كي خواهد افتيد، و با اين همه بي بندوباري اخلاقي و اجتماعي چه برخورد صورت خواهد گرفت؟