د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

أېا افغانستان يک کشور فارسی زبان هست ؟

ت . محبوب شينواری 25.02.2009 22:54

أيا افغانستان يک کشور فارسی زبان هست ؟
هر که خواهد کو بياد و هر که خواهد کو برو
ګير ودار و حاجب و دربان درين درګاه نيست
( حافظ شيرازی )

انسانها خواه در جمع يک خانواده کوچک ،خواه در يک خانواده بزرګ مانند يک جامعه و کشور مجبور به مراعت يک سلسله نزاکت ها و احترامات متقابل هستند تا صلح اميز زندګی کنند و درباره فردای خود و اطفال خود مطمين باشند . از جمله ما افغانها نيز، که در يک جامعۀ واحد افغانی و کشور واحدی به نام افغانستان زنده ګی ميکنيم باېد بلاخره بياموزيم که برای اينکه کنار هم زندګی کنيم و خوش و أسوده باشيم، بايد با وصف رنګارنګی قومی و کلتوری و لسانی ، موجوديت يکديګر را پذيرفته ، احترام متقابل را انکشاف دهيم . بايد همه ما اين احساس انسانی را داشته باشيم و در خود پرورش دهيم که خير خود را در خيرديګران بجوييم .

از مدت به اين سو، از طرف بعضی حلقه های معلوم الحال داخلی و خارجی، کوشش ميشود که افغانستان را به حيث يک کشور فارسی زبان، به جهانيان معرفی کنند ،که اين کار به طور أشکار، انکار کردن از موجوديت دهها ميليون نفر هست، که در اين کشور زندګی ميکنند، به اقوام مختلف اين کشور تعلق ميګيرند و به زبان های غير فارسی خويش صحبت ميکنند .
قرار معلوم، تهداب اين نظريه، چند سال قبل در سايت فارسی راديوی بی بی سی، ګذاشته شده بود ،که در ان يک تبعه کشور تاجکستان ، طرح را در باره ساختن اتحاديه کشورهای فارسی زبان پيشنهاد کرده بود که در أن ګويا، کشور های ايران ، تاجکستان و افغانستان !!! عضويت داشته باشند . البته درمقابل چنين طرح ، در همان وقت اشخاص زيادی ، در همان سايت ،موافقت و ومخالفت خودرا ابراز داشته بودند و با در نظر داشت واقعيت های منطقه ( خصوصأ افغانستان )، چنين انتظار نميرفت که کسی يا نيرويی ،چنين طرح را جدی پندارد.و اصولأ اين پيشنهاد طفلانه بايد در صفحات همان سايت دفن ميشد . ظاهرأ برای مدت هم چنين شد و اين مسله به فراموشی سپرده شد . اما با کمال تعجب که اين طرح وپلان بعد از مدت، توسط کشور ايران ،با فراخواندن رؤسای جمهور ممالک تاجکستان و افغانستان به ايران ، به عنوان به اصطلاح رؤسای جمهور کشور های فارسی زبان ، و ترويج اين اصطلاح ( کشور های فارسی زبان) از سر ګرفته شد . ايران چه ميخواهد ؟
بعد از فروپاشی شوروی و ازاد شدن اکثر کشور ها از زير سلطۀ ان ، منجمله کشور های اسيای ميانه ، برای حکومت ترکيه چانس مهيا شد که از قرابت کلتوری خويش، با بعضی اين کشور های أزاد شده مانند ( أزربايجان ، ازبکستان و ترکمنستان ... ) استفاده کرده،نفوذ سياسی و کلتوری خودرا در انجا تقويت بخشد . اين کشور ها با ترکيه در قسمت فرهنګی قراردادهای را امضا نموده و ضمنأ اتحاديه کشورهای ترک زبان را ايجاد نمودند ...
حکومت ايران، که از جمله رقبای ترکيه در موارد مشابه به شمار ميرود ( و عمری را با رقابت در عرصه های سياسی ، کلتوری و مذهبی با عربستان و ترکيه در منطقه ګذشتانده ، بطورکه هريک از اين کشور ها تلاش نموده اند و مينمايند تا تسلط نظامی ، سياسی و فرهنګی خودرا در منطقه توسعه بخشند ) ، نميتوانست با اعصاب أرام و خونسردی ناظر اين صحنۀ، برتری يی نفوذ سياسی وفرهنګی ترکيه باشد ، در پی ان شد تا بلاک بلمثل را، در مقابل ترکيه بنياد نهد . اما قرار معلوم ايران در اين مسابقه نميتوانست با ترکيه همتايی کند، زيرا با محدوديت های واقعی مواجه بود . يګانه کشور که با چنين طرح ايران در منطقه، سر جنبانده ميتوانست ، کشور تاجکستان بود، که اين کشور نيز ملاحضات خودرا داشت :
اولأ تاجکستان يک کشور کوچک اسيای ميانه، ودر مقايسه با همسايګانش از لحاظ اقتصادی و سياسی ضعيف هست . از سوی ديګر از لحاظ نظامی و اقتصادی والبته که سياسی نيز، تا حد زياد به روسيه وابسته هست ( چنانچه سرحدات تاجکستان هنوز هم از سوی اردوی روسيه محافظت ميشود ) و ايران نميتوانست در أن ، چندان دست باز داشته باشد و بلاخره اينکه از جمله تمام هفت ميليون نفوس اين کشور ٤٠ فيصد باشندګان أن به لسان های ديګر صحبت ميکنند . و حکومت ايران نميتواند عطش خودرا تنها در اتحاد با کشور ،با اوصاف فوق فرو نشانده و خودرا مسخره عام وخاص سازد. بنابراين تصميم ميګيرد که اين مثلث خودرا با شريک ساختن کشور افغانستان مستحکم سازد. البته ايران نميتواند از واقعيت های افغانستان بی خبر باشد و از لسانها وکلتور افغانها اطلاع نداشته باشد . اما برای رسيدن به هدف خود ( نمايش قدرت ( کم از کم فرهنګی ) در مقابل حريفان خود ) حاضر به هر روا و ناروا ميشود . در ضمن، ايران هم در عرصه فرهنګی و نيز در عرصه مذهبی ، قوت های ( خريده شده ) خودرا در کشور ما داشت ( و دارد ) که سالها بر انها سرمايه ګذاری کرده و برای چنين روز نګه داشته بودند . لهذا اين ( سپاه پنجم ) نيز با اشاره ايرانيها بدون توجه به واقعيت های کشور خود به اين پيشنهاد شر افګن لبيک ګفتند . ( چاره جز اين نداشتند !!) بی خبر از اينکه با اين کار خود در اصل از موجوديت دهها ميليون هموطن خود ، و از موجوديت دهها لسان وکلتور کشور خود ،انکار و يا از بودن انها چشم پوشی ميکنند .
اګر در کشور مايک حکومت ملی و مردمی و جود ميداشت، حکومت ايران هرګز به خود جرأت نميداد که چنين طرح را پيشنهاد کند و اګر ميکرد هم، شايد از طرف اين حکومت فرضی، ملی و مردمی با احتجاج سخت مواجه ميشد . اما در وقت حاضر يک بخش اعظم از اراکين بلند رتبه حکومت کنونی مان اشخاص هستند که از تهران تمويل و هدايت ميشوند، لهذا از چنين حکومت چنين انتظارات داشتن ، خود توقع غير واقعبينانه هست . البته که در اين حکومت نيروهای ملی که به افغانستان ، هويت ، کلتور و تماميت ارضی اش وفادار اندنيز موجود هستند اما متاسفانه که تعداد و قدرت وصلاحيت انها محدود هست .
يک موضوع قابل توجه نيز ، نقش بی بی سی در اين پروژه هست ! طوريکه ميدانيم اين طرح برای بار اول در سايت فارسی بی بی سی طرح ګرديد و بلاخره، با به ميان أمدن تلويزيون فارسی بی بی سی برای اين کشور ها منجر ګرديد. البته که از رسوخ و نفوذ ايرانيها، در دستګاه اين راديو نميتوان چشم پوشيد امابازهم با در نظر داشت روابط ايران و انګلستان معمای عجيبی به نظر ميرسد . ميتوان در ين باره فقط به حدث متوصل شد :
ظاهرأ چون پروګرام ايران برای تقويت مثلث فارسی زبان به سبب مقاومت بعضی اشخاص و اداره های حکومت افغانستان ( خصوصأ وزارت اطلاعات وکلتور ) چندان خوش أيند پيش نمې رود لهذا بسيار امکان ان ميرود که ايران با پرداخت سرمايه هنګفت به بی بی سی ، اين راديو را اجير ګرفته باشد ، تابدين وسيله از شهرت و پرستيژ اين راديو برای عملی کردن پلان های خويش استفاده کند .
از طرف ديګر طور که شنيده ميشود اين راديو أنقدر که مينمايد أزاد هم نيست و مجبور هست در قسمت نشرات خود موافقت حکومت را باخود داشته باشد ، با درنظر داشت اين فاکت ميتوان ادعا کرد حکومت انګلستان نيز با اين کار موافق هست ، و موافق بودن انګلستان بدون دليل بوده نميتواند . يعنی اينکه حکومت فوق الذکر نيز مرام و اهداف خودرا در زمينه دارد........

اما درين قست بياييد ببنيم که يک کشور فارسی زبان يعنی چه ؟
طوريکه ا صول وپرينسيپ های جهانی نشان ميدهد وقت به يک کشور برچسپ يک زبان زده ميشود که يا :
- لسان فوق الذکر لسان اکثريت مردم اين کشور باشد، مانند لسانهای فرانسوی ،انګليسی ،روسی ، هسپانوی ، ترکی ،عربی و غيره در کشور های فرانسه ، انګلستان ، روسيه ، هسپانيه ، ترکيه ، ممالک عربی وغيره ..... ،و يا هم
- لسان فوق الذکر يګانه لسان رسمی وملی اين کشور باشد مانند فارسی در ايران ، اردو در پاکستان و غيره ....

اګر چه از لحاظ اخلاقی فارسی زبان بودن خود ايران ميتواند مورد سوال قرار ګيرد ! قرار اسناد و ارقام موجود از تمام باشندګان ايران فقط چهل الی پنجا فيصد أن به لسان فارسی صحبت ميکنند اما بقيه مردم أن لسانها وکلتورهای خود را دارند . مانند أزري ها ، کردها ، بلوچ ها ، عربهاو وغيره وغيره . اما طوريکه ميبينيم ، زبان فارسی درين مملکت از قديم الاايام به حيث يګانه لسان رسمی پزيرفته شده است . لهذا ما شايد فقط ازروی قوانين و اصول جهانی بتوانيم بپذيريم که ايران يک کشور فارسی زبان هست .( ګر چه اين خيلی غير عادلانه و جفا در حق دهها ميليون باشنده غير فارسی زبان ايران و خصوصأ کودکان معصوم أنهاست که خلاف قوانين و موازين شناخته شده بشری مجبور ساخته ميشوند که به زبان غير مادری خود أموزش ببينند ..........)
در حال که نفوس تاجکستان فقط و فقط هفت ميليون نفرهست ، از جمله اين هفت ميليون نفر تنها در حدود شصت فيصد أن به لسان تاجکی حرف ميزنند ، بقيه انرا ازبکها ، روسها وديګران تشکيل ميدهند . دراينجا نيز ميتوان عين مسايل راکه درباره ايران ګفتيم ،تکرار کنيم که من مناسب نميدانم .
وبلاخره ميرسيم به زاويه و کونج سوم و غير واقعی اين مثلث ! أيا افغانستان يک کشور فارسی زبان هست ؟
در اينجا بياييد برای از بين بردن سؤ تفاهمات ،بجای شف شف ګفتن شفتالو ګفتن را بيازماييم :
- اين يک واقعيت است که لسان دری يکی از لسانهای مهم کشور ما ، يکی از لسانهای رسمی کشور ما و لسان يک قسمت از هموطنان ما هست ، اما
- اين هم واقعيت است که اين لسان ، نه لسان همه يا اکثرېت هموطنان ما ، نه يګانه لسان رسمی و نه هم يګانه لسان مهم کشور ما ميباشد .
البته که دری يا فارسی يک لسان تاريخی و در ادوار ګذشته لسان درباری در چندين ممالک و سلطنت های اين منطقه بوده هست . اما به مرور زمان و با از ميان رفتن سلطنت ها و بيداری سياسی اقوام اين ممالک، به تدريج ګلم اين لسان نيز از اين جوامع برچيده شده است ( اين واقعيت های تاريخی هست وبايد به اين جملات به چشم توهين به اين لسان – که لسان دوم و عزيزماست ، نګريسته نشود ) . و امروز اکثرېت ممالک که يک زمان ، لسان فارسی در انجا حاکم مطلق بود، لسانهای رسمی و ملی برخاسته از بطن موقيعيت جغرافيايی و منحصر به فرد خودر ا دارند . به همينطور اين لسان در دربارهای افغانی نيز يک لسان مروج و مسلط بوده وبه همين سبب تا اکنون جای پای محکمی در رسميات افغانستان دارد .
اما با وصف اين با صراحت ميتوانيم بګوييم که : لسان دری، لسان جدا ناشدنی کشور ما و يک قسمت از باشندګان کشور ما و يک لسان رسمی حکومت ما ميباشد، اما معنای اين ګپ به هېچ صورت چنين شده نميتواند، که افغانستان ګويا يک کشور فارسی زبان هست . و اګر چنين مدعا را درست بپنداريم، معنای أن اين نيز هست که افغانستان در أن واحد با داشتن اکثريت پشتو زبان يک کشور پشتو زبان ( باداشتن اقليت های ازبک و ترکمن يک کشور ترک زبان ، اقليت های پشه يي و نورستانی و پشه يې نورستانی و پشه ای زبان ، و غيره وغيره و حتی هندو زبان و سک زبان نيز هست . چرابايد راه را برای چنين هرج و مرج و انارشيزم هموارسازيم ؟
واقعيت ديګر نيز هست : طوريکه قبلأ ذکر شد ، از برکت درباری بودن لسان دری و مجبوريت رعايا به دربار سبب شده که قسمت زيات از مردمان غير دری زبان ، خصوصأ انهای که در شهرها زندګی ميکردند مجبور بودند برای حل مشکلات خويش زبان دری را بياموزند،که اين مشکل تابه امروز دوام دارد . اما ،ما نبايد امروز اين مردم راکه يا در اثر علاقه يا مجبوريت لسان دری را أموخته اند از داشتن لسان اصلی مادری ايشان محروم کرده ، أنهارا فارسی زبان بناميم . نيکی برباد جزا لازم !!!
أېا کسی يا نيروی از داخل و يا خارج کشور، اين حق را دارد که با چشم پوشی از موجوديت دهها ميليون انسان غير فارسی زبان انهارا فارسی زبان قلمداد کند ؟؟؟
نظر به دلايل فوق الذکر با صراحت ميتوان ګفت که، نه از ديدګاه اخلاقيات ، نه از ديدګاه قانون ( که ميګويد : از جمله لسانهای افغانستان پشتو و دری لسانهای رسمی کشور هستند و در مناطق که ديګر اقليت ها زندګی ميکنند برعلاوه پشتو و دری لسانهای محلی نيز رسمی ميباشند .) و نه هم از ديدګاه واقعيت های افغانی – افغانستان همانطور که يک کشور پشتو زبان ناميده شده نميتواند ( که بسيار دور از انصاف نيز هست ) ، کشور فارسی زبان به هيچ صورت شمرده شده نميتواند .

نواقص نظريه ( افغانستان کشور فارسی زبان ) چه هست ؟
- اين نظريه ،اکثريت پشتو زبان ، واقليت های ديګر زبان کشور ما را، نفی کرده و تعرض ،به کلتور و هويت أنان شمرده ميشود و حتی خطر بزرګ را متوجه لسان دری کشور ما ميکند . ونيز برخلاف واقعيت های جامعه ما و قانون نافذه کشور ما هست . چنين چيز نه تنها خيری را نصيب ما نميکند ، بلکه قوم های مختلف کشور ما را از هم جدا و درمقابل هم قرار ميدهد که ما بايد از چنين يک عمل ، با تمام قدرت خويش جلوګيری کنيم . فعلأ ما ضرورت نداريم که کشور ما به کشور فارسی زبان و يا پشتو زبان تقسيم شود . زيرا ما با همين تقسيم شدن ها به اين حال و روز رسيده ايم ، تقسيم شدن بيشتر ،مترادف مرګ ما هست . فعلأ از جمله چيزهای که ما به ان اشد ضرورت داريم وحدت و يکجا شدن هست . بياييد نه خود چنين ګستاخ باشيم که در اوج خود خواهيهای خود، برادران جغرافيايی خودرا ناديده بنګاريم وبر انها پا نهيم و نه به بيګانګان اجازه چنين ګستاخی را بدهيم .