گذار از سی سال گذشته، گذر سالیان بسیار دشوار ملت ما بود. بی ثباتی اجتماعی که با قرائت های حاکمیت های کودتایی، تنظیمی و ایدیالوژیک، تفسیر سیاست های افغانستان را برای منابع بیگانه تربیون ساخته بود، نوع نگرش جناح هایی را که مسوولیت کلان می یافتند، به گونه ای در برابر واقعیت های افغانستان قرار داد که هر گروه با تعلقات خودش، گویا رفع مشکل می کرد.  

پس از سقوط ریاست جمهوری محمد داوود، عناصر غیر پشتون حاکمیت (ستمی- پرچمی) با استفاده از فرصت، خوانش نو تاریخی را با عقده ها و برداشت های منفی خودشان وارد ادبیات سیاسی افغانستان کردند و در حالی که وانمود می کردند انسان محوری های چپی دارند، با لفافه ی اندیشه ی چپی، بستر ساختند و ضمن مبارزه ی حزبی- اعتقادی، تار هایی بافتند تا در هر دو جناح اخوانی و الحادی، روزی در مسیری بروند که منافع آنان برای باور های تعصب قومی بود.  

دیدیم که عناصر کمونیست غیر پشتون، بلافاصله در سقوط نظامی که با مدیریت پشتونی متکی بر همه بود، متعصب می شود و ضمن تشویق همکار پشتون اش برای تیشه بر     ریشه ی میراث ابایی او، می کوشد او را با ادعای ستم ملی، در مسیری منحرف کند که تجربه ی بیش از سی سال نشان داد خیانت آشکار به افغانستان، افغانان و پشتون ها بود.  

رفقای غیر پشتون، خیلی زود بی وفا شدند و در حالی که پرچم انشعاب را برافراشته بودند، همزمان با تجاوز شوروی به افغانستان، در جایگاهی قرار گرفتند که با مزیت باور های ایدیالوژیک، همچنانی که مانع پرداخت پشتون های چپی به معضلات قوم آنان می شدند، موضع گرفتند و با نیروی متجاوز روس، سراغ تصفیه ی حساب عقده های حقارت خودشان برآمدند، و برای نخستین بار شاهد جفایی شدیم که بیش از سه دهه است دامن اکثریت مردم افغانستان (پشتون ها) را می گیرد.  

حضور روسان در افغانستان، نه فقط بلایای بی شمار داشت، بل عملاٌ در جهت ایجاد افتراق فکری با تکیه بر عناصر اقلیتی، فرهنگ می سازد و ضمن پشتون ستیزی حاکمیت که سهم پشتون ها در ریاست ببرک کارمل را 10 درصد پایین آورد، فشار مضاعف با جنایت بی شمار در مناطق پشتون نشین آغاز می شود و از آنجایی که جبهات پشتون ها، خشن ترین و خونین ترین جبهات جهاد افغانستان بودند، اجحاف و ستم گسترده بر ضد پشتون ها، سیستماتیک جلو می رود. هزاران تن شهید، مجروح، بی خانمان و مهاجر شدند. تامین امنیت و برقراری حاکمیت مرکزی، بهانه هایی بودند که شدت عمل حاکمیت را به ویژه در مناطق پشتون نشین، بیشتر می کردند. بخشی از صفحات تاریخ خونین مردم ما در آن زمان، نه فقط وحشی گری های روسی بود، بل عناصر بی وجدان، حقیر و مزدور ستمی- پرچمی مستقیماً در جنایات سازمان یافته بر ضد پشتون ها، همکاران فعال روسان بودند.  

گروهک ستمی- پرچمی در حالی که در شهر ها ضمن چپاول مناصب و نهاد ها، رقابت می کردند و گروه فرهنگی آنان تفاسیر تاریخی ضد پشتونی می نوشتند، بخش نظامی، استخباراتی و حزبی، شدت مقاومت جبهات پشتون ها در برابر تجاوز شوروی را در مقیاس خانه ها، محل زنده گی مردم عادی، زنان، کودکان، پیرمردان و جوانانی نیز معرفی می کردند که هرچند بی طرفانه و یا هم حامی مقاومت ملی- اسلامی بودند، اما ماوای آنان هرگز جبهات جنگ نبود. گروهک ستمی- پرچمی با نشانه بر جغرافیایی که جبهه نبود، هزاران سندی برجا گذاشته اند که چه گونه با فریب روسان، آنان را وامی داشتند ضمن تعقیب سیاست زمین سوخته، عملاٌ پشتون ستیزی کنند و بر اثر این سیاست، هزاران قریه و صد ها روستا و ساحه ی پشتون نشین، به مخروبه ها، گورستان ها و مکان هایی جا عوض کردند که مردم مظلوم ما در درگیری جنگ، در آنجا ها قربانی دادند. این بخش صفحات خونین و تراژیدی، هرگز ما را فریب نخواهد داد ادعا های به اصطلاح ستم ملی گروهک هایی را بپذیریم که در انواع تنظیمی و غیر تنظیمی، از فرهنگی تا بی طرف، بیش از سی سال است به این کشور، خیانت می کنند و ضمن معرفی نمایشگاهی از خیانت ها و چپاول های خویش، خودشان را در بی خبری انداخته اند که شاید کسی متوجه نیست. 

اتحاد شوروی را به جهنم فرستادیم و از شر حاکمیت ننگین کمونیستی و تنظیمی نیز رهایی یافتیم، اما آیا کسی می داند که حافظه ی تاریخی ما، آسیب دیده است؟ 

آغاز این مقاله برای تداعی، در پی مداوای حافظه ی تاریخی است. اجحافی که در سالیان حضور شوروی در افغانستان، شاهد بودیم، نه فقط نسخه ی غیر ستمی- پرچمی دارد، بل با نمایشی از چپاول ها و تحریک برای افتراق فکری، نوع دیگری از خیانت به این مملکت را به نمایش گذاشت که در بیش از 16 سال حاکمیت پس از طالبان، سیمای بدترکیب آن بود. 

در هنگام مطالعه ی کتاب «اسنادی از سال های خون و خیانت جهادی» که سندی معتبر از مصیبت حاکمیت ننگین و چهار ساله ی ملا برهان الدین ربانی بود، در پایان آن، با معرفی کتابی به نام «I is for Infidel» (من برای کافر) از گزارشگر معروف دنمارکی، کتی گنن، که متاسفانه چند قبل در حادثه ای در خوست مجروح و همکار عکاس اش        زنده گی خویش را از دست می دهد، مواجه شدم. 

 

  توضیحات پیرامون کتاب «I is for Infidel»، مرا در عمق رویداد های خونین جهاد  ضد روسان افگند و خیلی زود متوجه شدم خاینان ستمی- پرچمی در عملکرد افرادی از  جبهه ی به اصطلاح مقاومت ضد طالبان، بی شرمانه ترین اعمال را مرتکب شده اند. 

گروه شکست خورده و جبهه ی به اصطلاح مقاومت یا در واقع عقب نشینی (جمعیت- شورای نظار) با وجود این که بر اثر توافقات تاریخی با شوروی در سال 1361 تا پیمان جبل السراج و بالاخره حاکمیت ننگین ملا برهان الدین ربانی که روی روسان به اصطلاح کمونیست را با ادعای وظایف انترناسیونالیستی آنان سیاه کرد، از مزایای زیادی در حضور سیاسی، مستفید شده است و این مفاد در پیامد حضور شوروی در افغانستان، چنان حاکمیتی شد که هیچ تفاوتی با قرائت روسان از عقب مانده گی و ارتجاع نداشت. روسان با خیانت آشکار به ایدیالوژی کمونیستی، چنان عناصر چپی، ستمی، تنظیمی و حزبی غیر پشتون را در زعامت افغانستان قرار دادند که در واقع با انحصار بیش از 95 درصد امکانات ریاست جمهوری داکتر نجیب الله که از این میان بیش از 50 درصد تجهیزات نظامی، تنها در اختیار گروه شورای نظار و جمهیت افتید، تاریخ افغانستان را در فرود دیگر، شاهد زیان هایی ساختند که هرچند در اختیار جناح های اقلیت های داخل افغانستان قرار می گیرد، اما نتیجه اش برپایی نمایشگاه چهار ساله ی بدترین حکومت تاریخ افغانستان (حاکمیت تنظیمی) بود.  

طالبان، بساط حاکمیت ننگین را برچیدند و مابقی تا زمان هجوم آمریکاییان، در حال فرار و عقب نشینی که آن را مقاومت نام نهاده اند، حتی در مواضعی در کولاب تاجیکستان، یکی پی دیگر، کوما گرفته بودند که متاسفانه فرزندان مدارس (طالبان) فهم برخورد با جهان را از دست دادند و در نتیجه، چنان حاکمیتی را شاهد شدیم که از ساخت و ساز  مجریان سال ها خیانت به افغانستان و ملت افغان، دیموکراسی ای بسازند که تجزیه و تحلیل محتوایی آن، گاهی ما را در کارنامه های اعضای جنایتکار تنظیمی، زمانی در گرو حزب وحدت و زمانی در بستر شورای نظار می افگند و از همه بدتر، از زاد و ولد ناقلین بخارایی (ستمیان) تربیون و بنگاه فرهنگی درست کرده اند تا در نوع دیگری از ادعای ستم ملی، اکنون با نماینده گی از اوفزاده گان فقیر و بی چاره ی تاجیکستانی و آخندان ولایت فقیه، بار دیگر برقصند که ما اهل هر میدانیم. بلی، رقاصه در هر میدانی می رقصد. 

خانم کتی گنن در کتاب «I is for Infidel»، اسنادی ارایه می کند که چه گونه بخشی از اعضای جبهه ی ضد طالبان، با گزارش های نادرست، قوای بین المللی را فریب می دادند تا در یک عملیات سیستماتیک، به ویژه پشتون های شمال را نشانه بگیرند و ضمن آوردن زیان به آنان، ناگزیر از ترک خانه ها و کوچ اجباری شوند. 

توضیحات کتاب «اسنادی از سال های خون و خیانت جهادی» پیرامون کتاب خانم گنن، نیز می آورند که مقامات ناتو، ضمن تایید این که بار ها از سوی بعضی افرادی جبهه ی ضد طالبان، فریب خورده اند، گزارش های اجحاف در برابر پشتون ها را تایید کرده اند؛ اما اگر به خاطر داشته باشیم، خبر ها و گزارش های زیادی وجود دارند که در اوایل ریاست جمهوری حامد کرزی- در یک مسیر نوسانی، بار ها جرگه ها، محافل عروسی و اجتماعات پشتون ها، اشتباهاً بمباردمان شده اند. کسانی که در این مساله حساس اند، حتی با انکشاف شبکه های اجتماعی، کوشیده اند روشنگری کنند حاکمیت بدقواره ای که جامعه ی جهانی از ترکیب جنایتکاران تنظیمی برای مان ساخته اند، چنان عناصر پلیدی دارد که حتی در همکاری با ماموران استخباراتی منطقه، پس از شرمساری شوروی و حاکمیت های ننگین کارمل- ربانی، هنوز از توهم بیرون نشده اند که پشتون ها، اجساد نیستند تا چند لاشخوار بی حیثیت، آنان را بخورند. 

شناسایی تنی چند از تاجیکستانی ها که تصویر دو تن آنان در صفحات فیس بوک افغانان، تبادله شد، نشان می دهد که هرچند در ظاهر، شاهد تعویض بودیم، اما در این نوبت که از تفصیل شوروی خبری نیست و جای آنان را طوالت جهانی گرفته است، فضای ناشی از هرج و مرج جامعه ای که پس از دهه ی دیموکراسی، زمینه های منطقی خویش برای حاکمیت واقعی مردمی را از دست داده است، نمی توان در کوتاه مدت از مزیت حاکمیت توده ها، مستفید شد، اما مدخل های باز این پرویزن (غربال) حتی مشتی از هویت باخته گان آسیای میانه را نیز فرصت داده است تا در میان ادعای فرهنگی، افغانستان را بخشی از همان فراموشی ای بدانند که با بیش از صد سال تسلط روسان و شوروی در آسیای میانه، اینک با هویت  «اوف دار»، زبان و فرهنگ روسی و تحریف تاریخ، معلوم نیست خودشان چه صیغه ای استند.  

تصویر دو تاجیکستانی دخیل در ماجرای هایی که باعث آسیب ها جدی بر پشتون ها در افغانستان شده اند، مدت زیادی در شبکه های اجتماعی می ماند که شاید مشت، نمونه ی خروار باشد، اما رویکرد آنان در همدستی با عناصر داخلی که همانند گروهک ستمی- پرچمی عمل می کرد، بی شرمانه ترین جنایاتی اند که ظاهراٌ در مسرت خوشحالی از یک حاکمیت طفیلی و وابسته به منافع جامعه ی بیرونی، حافظه ی تاریخی خویش پیرامون «جنایاتی که فراموش شده اند» را از دست دادیم.  

 

در این شکی ندارم که در امر صلاح کشور خویش متفق ایم تا عناصر خاین و آلوده، تصفیه شوند، اما حداقل این روند از جایی آغاز یابد که شوربختانه، هنوز آغازی ندارد. ترجمه ی دری یا پشتوی کتاب «I is for Infidel» را به فرهنگیان با احساس افغان، پیشنهاد می کنم.  

وقتی طرف مخالف ما تا مرز گسست و خودخواهی به نفع بیگانه- می خورد، چپاول می کند، خیانت کرده است و عقده ی حقارت دارد و حرف منطق نمی پذیرد، چرا در برابر آنان از ارزش ها و باور هایی صحبت کنیم که ولو جا افتاده، منطقی و اصیل اند، اما مخالف ما ظرفیت ندارد، بصیرت ندارد، سواد ندارد و خلاصه عزت و حیثیت ندارد تا اهل انسانیت باشد. در مواجهه با چنین افرادی که تمامی باور ها و ارزش ها را فدای منافع غیر قانونی می کنند، دست به سینه ایستادن و از اتحاد و برادری صحبت کردن، همانند صفحات، نشرات و کار فرهنگی- رسانه یی ای ست که وقتی بخواهیم در برابر کس یا کسانی حوصله کنیم، به اصطلاح شیرک می شوند و همانند روباه ها، ادای شیر در می آورند. فقط بر 16 سال اخیر کار فرهنگی- رسانه یی آنان در توضیح و تفسیر فرهنگ، تاریخ و سیاست افغانستان، نگاهی بیاندازید! حتی خلاصه ی این محتوا نیز اثبات می کند که هرآن چه برای انسانیت، فرهنگی بودن، مدنیت و فوق تاریخ، ادعا می کنند، خزعبلاتی بیش نیستند که تنها کارنامه ی ننگین حضور سیاسی- اجتماعی آنان، چند نسل بعدی فرزندان درستکار و تحصیل کرده ی آنان را سرافگنده خواهد کرد. 

 جست و جو برای یافت و آشکارایی اسنادی که باعث روشنگری شوند، مهمترین رسالت در امر برقراری عدالت است.  

افغانستان با امن، مرفه و وحدت ملی، زمانی میسر است که دوسیه های خاینان را باز کنیم و در مجازات آنان، کوتاهی نکنیم. 

 

یادآوری:  

دریافت معلومات پیرامون کتاب «اسنادی از سال های خون و خیانت جهادی» از لینک زیر: 

http://pz.rawa.org/extra/crimesbook.htm 

دریافت معلومات پیرامون کتاب «I is for Infidel» از لینک زیر: 

https://books.google.com.af/books/about/I_Is_for_Infidel.html?id=h64BZjkwN68C&source=kp_cover&hl=en