حمایت های چشم بسته
مصطفی عمرزی

یک مشکل مشهود در شیوه ی برخورد ما با افراد و اشخاص، به چشم می خورد. عموماً در کنش نقد، سعی می کنیم حمایت کنیم. در این زمینه، عصبیت ها حتی منجر به تقدس افراد و اشخاصی شده اند که دوسیه ی های بزرگ خیانت دارند.
رهبران حزبی و تنظیمی از افراد و اشخاصی به شمار می روند که از حمایت های منفی سود می برند. این سنت باعث شده تا بخشی از توده های درگیر در مسایل سیاسی با اثرات ستیز جناحی، قومی یا زبانی، به عیب هایی مجال دهند که جا را برای افراد ناباب، باز می کنند.
در پنج سال حکومت وحدت ملی، حربه ی تنقید که قبلاً نیز حاد بود، به اوجی رسیده است که می شود گفت به مقوله ی نو اجتماعی نیز مبدل می شود. از عوامل اصلی آن، کاستی ها و ضعف های واضح حکومت اند.
عدم رسیده گی به نیاز های مردم و مشکلات روزافزون که از نبود امنیت، به بی کاری و فقر اقتصادی شدید می رسد، مردم را در فضایی که ادعا می شود آزادی ها وجود دارند و احترام می شوند، متاسفانه در خط جناح هایی نیز قرار می دهد که از ناراضایتی های مردم، سوء استفاده می کنند.
حرف در این است که اگر مشکلات نباشند و آن چه ادعا می شود (توجه دولت و مسوولان) وجود دارند، چرا سطح نارضایتی و اعتراض مردم به اندازه ای بالاگرفته که دیگر به هیچ نام و عنوانی نمی خواهند فریب بخورند.
جلوتر از همه، مسوولان حکومت وحدت ملی و به خصوص آقای غنی، زیر فشار های شدیدی خورد می شوند که می بینند روزتاروز از چشم مردم می افتند. در چنین شرایطی که درک حساسیت ها و نزاکت ها با ناگزیری ها توام می شوند، حمایت های قشری، قومی و حکومتی رونما شده اند.
استند کسانی که برای حمایت از حکومت و جناح های دخیل، پول می گیرند، اما اگر تشهیر اخبار، تجار تخلیه ی بدرفت ها را به ریاست ولسی جرگه می رساند، نمی توان بسیار به اخذ درآمد ها گیر داد. آن چه مهم است، شامل طرف هایی می شود که از درآمد های حلال نیز محروم اند. بنابر این، چه نیازی ست تا در اوج مشکلات با حمایت های چشم بسته به مسوولان بی کفایتی کمک کنیم که ثابت کرده اند نمی توانند مشکلات را حل کنند. اگر همه چیز گل و گلزار است، چرا در هر سال، از دهلیز های آتش عبور می کنیم و در نتیجه ی آن، زنده گی ما بدتر می شود.
از دلایل مهم رشد مشکلات، حمایت های چشم بسته از مسوولان بی کفایت نیز شمرده می شود. منطق حمایت ایجاب می کند سطح حمایت ها را موازی به قناعت جمعی بسازیم. اگر مردم، ده درصد راضی اند، حمایت های ما از حکومت باید ده درصد باشد. اگر این رقم برعکس باشد، باید به همان میزان تنقید کرد.
در فقر فرهنگی گسترده، اما در بستری که وسایل ارتباط جمعی در اختیار همه کس قرار گرفته اند، بعضی تنقیدات، معیار ها و اصول را زیر سوال برده اند، زیرا کسانی سعی کرده اند با گشایش تمام روزن ها وانمود کنند هرکی هرچه گفته بتواند درست است. بنابر این، شیوه های درست گفتن نیز نفی می شوند. مثلاً در عرصه ی ژورنالیسم، رعایت موازین اخلاقی، بیشتر بر اثر حساسیت در کسب اخبار درست، مطرح می شود، زیرا تاثیرگذاری رسانه یی به عنوان عامل تخریب کننده، به خصوص پیش از آن که عینیت ماوقع رونما شود، می تواند خانمان ها را نیز براندازد.
در هرج و مرج وقایع، بسیار آسیب پذیر شده ایم. در این آشفته بازار، کار سیاه به نام قوم، منطقه و زبان، آسان تر شده است. تعبیر منافع شخصی به نام منافع قومی، تعدادی را که بسیار نمی دانند، از حساسیت هایی متاثر می کند که بدون توجه به طرف، همین که مشاهده کردند از قوم و منطقه ی آنان است، مُهر تایید می زنند؛ یعنی دزد نگفتن دزد، سنت حمایت های چشم بسته را به فرصت های سوء استفاده، مبدل کرده است. تعدادی با استفاده از روحیات اجتماعی که در قبال آنان دارند، همچنان به طبل انحصارات می کوبند.
در سیستم های ائتلافی سالیان اخیر افغانستان، حمایت های قومی، منطقه یی و زبانی، جنده پوشان تنظیمی را به میلیونر ها تبدیل کرد. بنابر این، می بینیم که مدعیان جهاد و ارزش های ملی، یکسره موضع قومی می گیرند.
متاسفانه از اثرات و تبعات حمایت های چشم بسته، بیش از همه، مردم متضرر شده اند. رشد اقشار ناباب که در میان مردم معروف بودند، اما با حمایت آن ها به همه چیز رسیده اند، تفاوت های اجتماعی را آشکارتر کرده است. حمایت های چشم بسته به ابقای مسوولان ناکامی منتهی می شود که از عصبیت های منفی ما، سود می برند.