روز گذشته با اعلام پیروزی میر رحمان رحمانی که در عدم وضاحت میکانیسم اداری صورت گرفت، مردم ما عصبانی و آزرده شدند. آزرده گی به خصوص در میان اکثریت مردم (پشتون ها) به بی نهایت رسید. من هم شاهد خموش این رویداد بودم.  

برخلاف روحیه ی عمومی، تداعی چهل سال بحران، واقعیت هایی را ظاهر می سازند که تاثیر ایدیالوژی ها روی افکار مردم ما، چه گونه بزرگ ترین قوم افغانستان را در هرج و مرج اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، قرار داده است.  

زنده گی در افغانستان، به خصوص در منظر خارجی ها همیشه با این حقیقت تبیین شده که سنگینی حضور تاریخی و بشری پشتون ها در افغانستان، غیر قابل کتمان می باشد؛ هرچند کوشش های گسترده صورت گرفتند با تضعیف پشتون ها، معادلات استراتیژیک       منطقه یی را به ضد ما عوض کنند، اما سرسختی بی مانند که حالا بیش از پنجاه درصد کشور را در حدود طالبان مسلح نشان می دهد و حرکت های روزافزون داخل نظام به داعیه ی بر حقوق قومی ما می افزایند، مداخلاتی را متاثر کرده اند که فقط با حضور خارجی ها شکل گرفته بودند.  

در این مقال از جوانب دیگر می گذرم و به این بسنده می کنم که عدم درک حساسیت ها که در خلای فکری یا متاثر از ایدیالوژی ها واقع می شوند، چه گونه پشتون هایی را کر و کور می سازند که در تمام جوانب چپ و راست، هنوز و مصرانه به مکتب های چپی و راستی پابند مانده اند و بقیه ای که پول دارند، با ضعف شعور قومی، به مسایل بزرگ نیز همانند جلب مشتری در امور تجاری می نگرند.  

در همین اواخر در جنجال های دنائت مستقیم ناشناس، تعبیر های «زبان مبارک فارسی» و «زبان فاخر فارسی» را از آدرس های اخوانی و الحادی پشتون ها خواندم و خشک شدم؛ یعنی در کشوری که جریان به اصطلاح روشنفکری اقلیت ها چهارنعل می روند به نام امتیاز قومی، انحصار کنند، غبار سنگینی احاطه ی فکری مردم ما را دربر گرفته و بدتر از همه، جریان های دخیل در قضایای آن ها، خودشان را در دایره ی دیگران تحلیل و ارزیابی می کنند. بگذریم از این که با ذهنیت های آریایی، خراسانی و فارسی، چه مصایب فرهنگی خلق کرده اند و بر اثر آن ها واحد سیاسی افغانستان از دورن تضعیف می شود.  

من از این که از متن جریان های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خود ما به مردم ما اعتراض می کنند که چرا در مسایل حقوق قومی، حساس نمی شوند، احساس آزرده گی می کنم. در چهل سال اخیر، بیشترین مصایب را مردم ما متحمل شده اند و از همه چیز خوب، به عمد، دور نگه داشته شده اند، اما چپی ها و راستی هایی که هیچ ارمغان رفاه نداشتند، بل با مقاطع ایدیالوژیک به تراژیدی های ارتجاع دوم و فجایع سالیان اخیر کمک کرده اند، در قبال اغماض بر حقوق مردم به راحتی خود را می فروشند یا به احساسات خود قایل می شوند.  

حقیقت این که توقع بی جا از عامه ی تبار ما که در ستیز سیاسی در دام ایدیالوژی ها چپی و راستی گرفتار شده اند و مردم نادار در فقر عظیم اجتماعی، اکثریت را می سازند، سخافت اعتراض های گروهی و جناحی را محرز می کند. جالب این جاست که در قسمت تامین حقوق مردم و دفاع از ارزش ها، ضعف های آشکار افراد و اشخاصی که با آرا و به نام ما شان می یابند، حقوق ما را همواره هدر داده اند.  

فکر می کنم توقع ما از وکیلان و سردمدارانی که ظاهراً تاجر، سیاستگر، حزبی و امثالهم نامیده می شوند، بی جاست. فکر می کنم مغالطه ی ما از آن جا ناشی می شود که دیگران را نیز در جمع مجموعه ای فکر می کنیم که در حد چهل یا پنجاه فعال فرهنگی مخلص در خارج و داخل، همه را به یک چشم می بینند. این حقیقت که با این مجموعه نمی توان به همه رسید، به این برداشت کمک می کند که توقع ما از اکثریت نادار نیز بی جاست.  

خودفروشی برای کسب دالر ها و موضع سُست شمار دیگر که حتی از جسارت چند وکیل زن نیاموختند جلو بی قانونی را بگیرند، بیش از همه به مردنما هایی برمی گردد که مانند میراز کتوازی، دست رحمانی را گرفتند و بی شعوری شان را ثابت کردند. این شخص، مثال ده ها تن دیگر است که در 18 سال اخیر از رییس جمهور تا امثالهم، تنزل فکری و شعوری را به نمایش گذاشته اند. 

بار دیگر یادآور می شوم توقع از افراد و اشخاصی که با فقر فرهنگی و عدم درک و شعور  پایین، اما به نام افراد و اشخاص و اهل سرمایه به شورا می روند، بی جا می باشد. هیاهوی مردم ما در اعتراض به کمیدی دیروزی، زمانی درست می نمود که مخاطب آنان مردمانی می بودند که در محک حقوق قومی ما، ثابت می شدند.  

فاصله ی زیادی باقی ست که منوط به کار و ایثار بیشتر، مردم ما را در کشوری از مزایای اکثریت بهره مند بسازد که حداقل در میان هم، وقتی حقوق شان مطرح می شود، به یک مرجع (هویت تباری) بی تعلق چپی و راستی، دری و پشتو، رای بدهند. 

 در تجارت های سیاسی چند سال اخیر، رشد تجارت پیشه گان قوم ما که فقط به پول می اندیشند، معضلات سیاسی را به حدی بزرگ کردند که با درک سُستی های آنان، طرح های افغان ستیز با چهره ی های کریه، بی هیچ اندیشه به درز های اجتماعی می کوبند.  

فکر می کنم سطح توقع ما بسیار بلند است. بنابراین، نارضایتی ها موثر واقع نمی شوند. ما از افراد و اشخاصی طلب داریم که نمی دانند؛ یعنی دچار فقر فرهنگی و فقر آگاهی های لازم سیاسی اند. فاجعه ی کردار زشت آنان زمانی رونما می شود که خواهند دید با حرص پول و فقر مشهود، پنج سال، شورای ملی یا مجمع قانونگذار افغانستان را فروخته اند.  

و خبر آخر: گفته می شود که سران حکومت وحدت ملی نیز به رحمانی، تبریک گفته اند. سهم رییس دولت باتوجه به آرای سیاه، برآورد شده است. آورده اند که پس از افتضاح هفت ما تاخیر در اعلام نتایج انتخابات شورای ملی که با چند بار دست بُرد به فهرست آن، کثیف تر از آن است که به نوشتن بیارزد، طبق روال معامله و ائتلاف، ولسی جرگه را به تاجر تخلیه ی بدرفت ها داده اند و رییس دولت، موافق بوده است.