در حاكميت رييس جمهور كرزي، براي آن كه روي زخم ها و جراحات سال ها ستيز تحميلي، مراحمي گذاشته باشند، شاهد فرمان ها و القابي بوديم كه روسای ما بدون كمترين ملاحظه پذيرفته اند. آنان براي دلخواسته هاي ديگران عطایا کرده اند و می کنند. در اين ميان اعطاي القاب فزون كه به استثناي چند مورد، يك سره پُر اشكال بوده اند، در کنار حاتم بخشي هاي عظيمی نیز ردیف می شوند که فقط بر تجمع مخالفان افزوده اند. متاسفانه این بخشش ها، نه فقط به نام اعمال خوب جهت برداشتن موانع و حُسن نيت، تعبیر نشده اند، بل باعث شده اند مخالفانی که از همه چيز برخوردار شدند، با گونه اي از حس خودخواهي و اعتماد به نفس كاذب كه بیشتر از حضور خارجی نيرو مي گیرد، ادبياتي را معمول كنند كه آن را همواره جهت خواسته هاي نامشروع خويش توجيه مي كنند و تعميم مي دهند.  

براي افغانان شكی وجود ندارد که اگر حضور نظامي جامعه ي بين المللي نبود و  تقابلي كه جريان طالبان با آنان يافتند و بر اثر آن، همتباران ما با فشار های مضاعف و خواسته هاي بي جا مواجه می شوند، هرگز چپاول افغانستان استمرار نمی یافت. در اين ميان، مخالفان طالبان كه تا پرتگاه حذف رفته بودند، حتي در دسته هايی همانند جيره خواران و وابسته گان جمهوري اسلامي ايران كه زير سايه ي امريكايي ها در كابل، از خميني تجليل مي كنند و از ديموكراسي انجويي و مديون غربی ها براي ايديالوژي ولايت فقيه برنامه ريزي کرده اند و از بزرگ ترين دشمنان اين كشور و منافع امريكا به شمار مي روند، خواب آن چه را یافته اند هم نمی دیدند. 

بدون شك اغراض، سياست ها و خواسته هاي مخالفان، زماني كه وضع مقطعه يي پايان یابد و یخ ها آب شوند، در حالي كه آنان را شرمسار می کنند، در پي آمد، بی عدالتي های اجتماعي را نیز به گونه اي استمرار می بخشند كه پس از تحمل آن همه بدبختي و  تلخي، بايسته بود به جای ستیز قومی، جامعه ي ما همانند اروپاي پس از جنگ دوم جهاني، با هرچه فزون خواهي هاي مذموم بود، خداحافظي مي كرد.  

مردم ما (پشتون ها)‌ با نقش مهم و سرنوشت سازي كه در اداره ي كشور يافته اند، ضمن مسووليت عظيم رهبري، گاه در امتحاناتی نيز شركت مي كنند كه ولو نيازي به آن ها نباشد، اما عزت نفس، ما را قناعت داده است بار ديگر نيز آزمون دهيم. 

در شرايطي كه تحميل، ناگزيري هاي زيادي به ميان آورده است و بدتر از همه، سرمايه گذاري ها جهت ذهنيت سازی ها ضد پشتوني، از تومان ايراني تا روبل روسي و حتي دارايي هاي اوفزاده گان فقير برای تضعيف مردم ما هزينه مي شوند و بر اثر آن ها، پديده های نو منفی، مقوله هاي جدید حقوق و سياست شده اند، بهتر نيست درب حاتم بخشي هاي بي جا را كه سر به افراط بُرده اند، ببنديم؟ بایسته نیست با بديل های خوب، جهت تعاريف روشن عدالت اجتماعي، حقوق مساوي و قانونمندي هایي كه مردم خود ما نيز فراموش نشوند، برنامه ریزی كنيم؟ 

در شرايط كنوني، هر حُسن نيت ما، ماليخوليايي ها را به تحريف معني مي كشاند. ساده ترين درک اين حُسن نيت را كه فقط براي منافع و حفظ وحدت ملي است،‌ چنين تعبیر می کنند: «به زور گرفته ايم و حق ماست!» 

مردم ما تا زماني كه بر مقدرات و كشور خويش به درستي حاکم نباشند و در كنار غیره، همچنان برنامه ريزي كنند، به جز اتلاف حقوق خود و ايجاد بدعت ها، حتي به جوامع اقليت ها ستم كرده اند؛ زيرا آن چه در پاي احزاب، تنظيم ها و گروهک ها ريخته ايم، سرمايه هایی بوده اند كه جهت منافع بيگانه گان، هدر داده ایم. اگر غير اين است، چرا از زماني كه حضور جريان هاي سیاسی غير پشتون از هفتم ثور تاکنون در سياست و تاريخ افغانستان مفرط شده است، شرايط اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي اقليت ها، اندوهبار و رنج آور اند؟ مگر جريان هاي غير پشتوني، همواره به نام و حقوق آنان، فزون خواهي نكرده اند؟ چرا عامه ي هزاره گان، در حاشيه مانده اند و كسي از مستضعفان تاجک، دفاع نمي كند؟  

بهتر است پيش از اين كه ناراحتي ها در برابر گزافه هاي فرصت طلبان، به سرحد عبارت «به زور گرفته ايم و حق ماست!»، شعاری شوند، تعامل و حُسن کردار را سنجيده و بر اساس واقعيت و وزن طرف‌، ظاهر کنیم. 

اگر امضای تکنوکراتان همتبار ما نبود، کسی در افغانستان، جرات صدور مجوز قهرمان ملی و ساخت تشکیلات اضافی را نداشت؛ هرچند همه در سایه ی خارجی آمده اند، اما قانونی ساختن مواد مورد دلخواه، امضای افغانی می خواهد.  

کسانی که کرزی را برای منتگذاری از خارجی، متهم می کنند، یاد شان نرود هرگز در سریر قدرت، جرات و جسارت نمی کردند شناسنامه ی قهرمان ملی صادر کنند. در حالی که موتلفان جبهه ی عقب نشینی کرزی، از وجاهت او، سود ها جستند، اما وزن او در میزان بی انصافی آنان، خاینی ست که در واقع می خواست افغانستان را احیا کند. 

تایید ما از حُسن نیت در قبولی به اشتباه رسیده است که می بینیم حتی موضوع مهم تباری ما، قربانی مکتوب ها و مجوزاتی می شود که به هر نام، صادر کرده ایم. این اعمال، برگ های  بُرنده ای را ماننده شده اندکه در هر فرصت، افغانستان و افغانان را می بُرند. 

وضاحت این خیر که حِسن نیت ما، نباید تعبیر «به زور گرفته ایم و حق ماست»، تعمیم یابد، در جایی نیز به پی آمد و ماحصل خوب نمی رسد که می بینیم رشته های هستی چند ولگرد تاریخی، به استحکام تار های جولاست. اگر خراسانی و پارسی را معادل بی شعوری ندانیم، کمتر از آن هم نیستند.  

بزرگ نمایی افیون تخیل، تا زمانی برطرف نمی شود که از سردی یخ های افغانستان، خواب بُرده گانی را بیدار نکنیم که به سوی نابودی تعجیل می کنند. آنان بی خیال از «علاج حادثه، قبل از وقوع باید کرد»، گرد و خاک راه انداخته اند. در این خاک بازی، مُخ های خویش را پاک می کنند تا عاجز بمانند «هر عمل، عکس العمل دارد». ادعایی که بنیاد نداشته باشد، به علف هرزه می ماند.  

توان به حلق فروبردن استخوان درشت 

                       ولي شكم بدرد چون بگيرد اندر ناف / اندرز قدیمی